15/10/2025

عدالت دستش دراز است؛ خیاط در کوزه افتاد! پروین کابلی

عدالت دستش دراز است؛ خیاط در کوزه افتاد!
پروین کابلی
برای نسل من، پرویز ثابتی خدا بود. خدای جنایت، ترس، شکنجه و وحشت. او سمبل واقعی و تمام عیار حکومتی بود که با پنجه های آهنی همه را در چنگال خود داشت. او همه جا بود. پشت اتاق خوابت، حتی در خوابت، پشت در کلاسی که درس می دادی و درس می خواندی، درراهرو دانشگاه، خوابگاه، صف اتوبوس، فروشگاه بقالی محل. او‌ بود که ساواک را «مردمی» کرد. در تپه های اوین کشتند، در زندان اعدام کردند. به شهادت عباس سماکار ، گلسرخی هرگز در گروه آنها نبود ولی اعدام شد…. نسل ما با ترس از او زندگی کرد. حتی برای کتابهای درویشان و ماهی سیاه کوچولو نقشه داشت.
وقتی سریال اعترافاتش آمد من هنوز از او واهمه داشتم. سایه ی روشن و‌ نور اتاق فیلمبرداری مرا به یاد دوران پر از ترس و وحشت او انداخت. با افتخار روی صندلی به جا مانده از سلطنت تکیه زده ،گفت چه کرده است. اعتراف کرد ولی هنوز می خواست بترساند. آوردندش که بگویند وقتی قدرت را گرفتیم ثابتی را هم داریم. اما خبر نداشتند از شاهدان دوران خفقان آریامهری و ترس، عده ای زنده مانده بودند و خیرش را گرفتند.دادگاهی در کالیفرنیا قرار است شکایتی از او را بررسی کند.مهم نیست چه میشود، مهم این است که عدالت دستش دراز است.
اشتراک گذاری