25/09/2025

ترک فعالیت مسلحانه و انحلال پ.ک.ک (بخش اول) گفتگوی تلویزیون پرتو با رحمان حسین زاده

ترک فعالیت مسلحانه و انحلال پ.ک.ک (بخش اول)
گفتگوی تلویزیون پرتو با رحمان حسین زاده
امیرعسگری:روز یازدهم ژوئیه در مراسم سمبولیکی گروه سی نفره ای از گریلاهای پ.ک.ک اسلحه های خود را زمین گذاشته و سوزاندند و آن را ترک اسلحه نامیدند. نظر شما در مورد این حرکت چیست؟
رحمان حسین زاده: این حرکت ما به ازای عملی فراخوان اوجالان در ٢٧ فوریه ٢٠٢٥ و تأیید وتصویب آن فراخوان از جانب کنگره دوازدهم پ.ک.ک در اوایل ماه مه امسال است. گام اول و یا به قول خودشان حرکت سمبولیک عملی کردن تصمیم اوجالان و رهبری پ.ک.ک در راستای زمین گذاشتن اسلحه و پایان دادن به فعالیت مسلحانه و فراتر از آن انحلال پ.ک.ک است. این حرکت به خودی خود چیزتازه ای را نشان نمیدهد و همین است.
امیرعسگری:همانطور که اشاره کردید، این حرکت پاسخی به فر اخوان اوجالان برای انحلال پ.ک.ک و پایان دادن به فعالیت مسلحانه ‌آن حزب است. به طور فشرده دلایل فراخوان اوجالان و قبول آن از جانب پ.ک.ک چیست؟
رحمان حسین زاده: قبلأ در این مورد صحبت کردیم و نوشتیم.فراخوان اوجالان و قبول بی اما و اگر آن از جانب رهبری و صفوف پ.ک.ک فی البداهه نبوده است. حاصل چرخش استراتژیک سیاسی سابقه دار در دیدگاه و نظرات اوجالان و رهبری این جریان است. نفس چنین چرخش سیاسی برای برون رفت از بن بست های اساسی است که پ.ک.ک و ستون اصلی فعالیت آن یعنی فعالیت مسلحانه از سالها قبل با آن روبرو شده است. به علاوه درشکل دادن به این چرخش سیاسی فاکتورهای جهانی، منطقه ای و مهمترفاکتورهای مربوط به تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در خود کردستان ترکیه و سراسر ترکیه تأثیر تعیین کننده داشته است. در این فرصت کوتاه به طور فشرده به این دلایل میپردازم.
تغییر استراتژی استقلال کردستان چهارپارچه:
حزب پ.ک.ک در کنگره اول خود در سال ١٩٧٨ میلادی با استراتژی “استقلال کردستان چهارپارچه” متولد شد. براساس این هدف فعالیتهای سیاسی زیر زمینی را شروع و از اوت ١٩٨٤ فعالیت مسلحانه گریلایی را هم آغازکرد. این استراتژی و خط مشی تا اوایل دهه نود میلادی ادامه پیدا کرد. در سال ١٩٩٣ اتفاق قابل توجهی افتاد. با دخالت جلال طالبانی و در دوره ریاست جمهوری “تورگوت اوزال” در ترکیه، شخص اوجالان با اعلام آتش بس یکجانبه با دولت و ارتش ترکیه آمادگی خود را برای مذاکره و سازش برسر حل مسئله کرد در چهارچوب ترکیه اعلام کرد. معنای عملی و زمینی فوری این تصمیم، کنارگذاشتن استراتژی استقلال کردستان و گام گذاشتن در مسیر پایان دادن به فعالیت مسلحانه بود. به نظر من دلایل تأثیرگذاربر این تصمیم اینها بودند:
الف- تحول جهانی منطقه ای اوایل دهه نود میلادی: به دنبال اشغال کویت از جانب دولت وارتش بعث عراق، دولت وقت آمریکا در پی هژمونی طلبی جهانی خود با لشکرکشی وسیع، به جنگ اول خلیج ورود کرد و با شکست دادن ارتش بعث عراق و بیرون راندن آن از کویت، شهرهای کردستان عراق از کنترل دولت مرکزی عراق بیرون رفت. دو حزب ناسیونالیست اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق کنترل اوضاع را به دست گرفتند. به قول خودشان دولت “اقلیم فدرالی” در چهارچوب کشورعراق را ایجاد کردند. در این تحول، این بخش مهم از کردستان “چهارپارچه” مورد نظر پ.ک.ک مسیر دیگری غیر از “استقلال” را در پیش گرفت. اولین حفره مهم در استراتژی “استقلال کردستان چهارپارچه” به وجود آمد.
ب- به نظرم فاکتور تعیین کننده تر، تحولات گسترده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و پولاریزه شدن عمیق طبقاتی و سیاسی در کردستان ترکیه و کل جامعه ترکیه بود. با گسترش شهرنشینی طبقه سرمایه دار کردستان ترکیه به لحاظ منافع اقتصادی و سیاسی در هم تنیدگی بسیار بیشتری با طبقه سرمایه دار سراسر ترکیه پیدا کرده و عینأ طبقه کارگر در کردستان و سراسر ترکیه بیش از پیش بر اساس منفعتهای مشترک همسویی و همگامی بیشتر پیدا کردند. طبق آمارهای اعلام شده رسمی در کلان شهری چون استانبول نزدیک به پنج میلیون کارگر کردزبان به کار و زندگی مشغولند. میخواهم بگویم، به حکم شرایط عینی اجتماعی، از منظر منافع دو طبقه اصلی جامعه، زمینه های جدایی طلبی و “استقلال” خیلی ضعیف شد. این واقعه پایه های استراتژی “استقلال کردستان” را زیر سئوال برد. این واقعیات از نگاه اوجالان و رهبری پ.ک.ک دور نماند و بر تغییر استراتژی شان تأثیر گذاشت.
ج- دو عامل دیگر روند این چرخش سیاسی اساسی را تسریع کرد. در سال ١٩٩٨ طی معامله و بند و بست دولتهای ترکیه و سوریه ، پایگاههای رهبری و گریلاهای پ.ک.ک در سوریه برچیده شد و پشت جبهه مؤثر خود را از دست دادند. دامنه حضور نظامی و عملیاتی آنها در کردستان ترکیه بسیار محدود شد. آینده فعالیت مسلحانه بیشتر در ابهام فرورفت. عامل مهم دیگر دستگیری اوجالان فوریه ١٩٩٩است. در نتیجه محدودیتهای عرصه فعالیت نظامی و فشارها و محدودیتهای تحمیلی بر اوجالان در زندان به نظرمن روند بازنگری و چرخش سیاسی در خود اوجالان به مثابه رهبرنظری، سیاسی بلامنازع آن حزب تسریع شد. متن دفاعیات مفصل اوجالان در بیدادگاهی که دولت ترکیه علیه او برگزار کرد و فرجام خواهی ارائه شده او به دادگاه اروپا به وضوح نشانه های این چرخش سیاسی را برخود داشت. بعد از آن در نوشته ها و جزوات و مشخصا در کتاب “مانیفست تمدن دمکراتیک” در ابعاد گسترده تر اوجالان دیدگاههای جدید و متأخر خود را مطرح کرد. او از دایره ملی گرایی کرد و ناسیونالیسم نتوانست خود را خلاص کند، اما تحت تأثیر یک نظریه پرداز آنارشیست به نام “بوکچین” با رد ایده “دولت – ملت” بیشتر به طرف دمکراسی طلبی و تئوریزه کردن “دمکراتیزه کردن جامعه” شیفت کرد.
د- فاکتور تأثیرگذار دیگر تحولات مربوط به جنگ و تروریسم ٢٢ ماهه اخیردر خاورمیانه و نقشه ارتجاعی آمریکا و اسرائیل برای “خاورمیانه جدید” است. دولتها و جریانات سیاسی مختلف و از جمله احزاب ناسیونالیست کرد هرکدام بنا به مصلحت شان، میخواهند خود را با تحولات قابل پیش بینی در منطقه، منطبق کنند. پ.ک.ک از مدتها قبل در این مسیر گام برداشته و تصمیمات اخیرشان دراین رستا است.
به عنوان نتیجه گیری: استراتژی و سیاستها و ساختاری که پ.ک.ک براساس آن درست شد، همگی تغییر کرده اند، لاجرم برمبنای استراتژی و سیاستهای تمامأمتفاوت ازگذشته، ساختار و نام سازمانی قدیم برای استراتژی و سیاستهای جدید اوجالان دست و پاگیر است و لازم شده تغییر کند. انحلال پ.ک.ک به دست خود اوجالان و رهبری آن از اینجا ناشی میشود. در عین حال با توجه به بن بست فعالیت مسلحانه و تلاش آنها برای تبدیل شدن به حزب سیاسی داخل کشوری،پایان فعالیت مسلحانه را اعلام کرده و اسلحه را زمین میگذارند.
امیرعسگری: دولت ترکیه نرمش قابل توجه از خود نشان نداده، در صورتی که اوجالان و پ.ک.ک این روند را یک طرفه پروسه ” صلح و آشتی و دمکراتیزه کردن جامعه” مینامند. با وجود یک دولت استبدادی آيا اين روند میتواند به جامعه دمکراتیک منجر شود؟ میتواند به صلح برسد؟
رحمان حسین زاده: مانع تاکنونی روند سازش و یا به قول خودشان “صلح” که پ.ک.ک به آن تمایل دارد، هیئت حاکمه و دولت ترکیه است. همانطور که منشأ ستمگری ملی و براین اساس زمینه پیدایش جنبش ملی کرد و پ.ک.ک دولت ناسیونال شوونیست در ترکیه است. تا کنون هشت بار پ.ک.ک آتش بس یکجانبه اعلام کرده و هر بار از جانب دولت ستمگر ترکیه جواب رد گرفته است. به همین دلیل احتمال بالایی وجود دارد که این بار هم از جانب هیئت حاکمه و دولت ترکیه پروسه سازش کنونی نهایتأ پاسخ ردبگیرد و شکست بخورد. اما مسئله اینست چرا حکومت ترکیه این باردر حد معینی این روند را به رسمیت شناخته است. این برمیگردد به تحولات جهانی منطقه ای و هراس و نگرانی حکومت ترکیه از طرح “خاورمیانه جدید” آمریکا و اسرائیل. حدس و گمان و نشانه ها اینست در طرح خاورمیانه جدید ، جایگاه و موقعیت ترکیه تضعیف میشود. به ویژه این سیاست دولت دست راستی اسرائیل است. هیئت حاکمه ترکیه نگران اینست دولت اسرائیل با حمایت آمریکا برای تضعیف موقعیت دولت ترکیه از کارت کرد علیه اش استفاده کند. به این دلیل به این فکر افتاده اند، برای خنثی کردن این مسئله و با اندک امتیازاتی و به نحوی با پ.ک.ک به سازش برسند. اگر یادتان باشد شروع پروسه سازش فعلی از آنجا کلید خورد، که “باخچه لی” رئیس حزب فاشیستی “م.ه.پ” با حمایت اردوغان در اکتبر ٢٠٢٤ برای اولین بار در پارلمان ترکیه با “فراکسیون کردها” ارتباط گرفت و اعلام کرد، اوجالان بیاید و از پارلمان ترکیه از پ.ک.ک بخواهد، به قول او “به ترور پایان دهد و خود را منحل کند و اسلحه زمین بگذارد” اوجالان و حزب کردها در پارلمان ترکیه “ده م پارتی” از این فراخوان باخچه لی استقبال کردند.
پ.ک.ک این پروسه را “صلح و آشتی و جامعه دمکراتیک” مینامد. بگذار به تفکیک در مورد اجزای این اسم گذاری و ایده آلیزه کردن نادرست آن از جانب پ.ک.ک صحبت کنیم. اولا پروسه یکجانبه آتش بس و اعلام آمادگی پ.ک.ک برای انحلال در تناسب قوای بشدت نامساعد به ضرر پ.ک.ک اتفاق افتاده است. دولت ترکیه هنوز نشانه جدی برای حداقل توافق را اعلام نکرده است. در چنین موقعیت نابرابری، معرفی آن به عنوان “صلح و آشتی” به شدت گمراه کننده و خلاف واقعیت است. در صورتیکه این روند به توافق بین طرفین بینجامد، واقعیت مسئله اینست سازشی صورت میگیرد و مناسبتر است با همین عنوان معرفی شود. برای مثال همانند قرارداد سازش که در ایرلند اتفاق افتاد. به علاوه مادام که حاکمیت استبدادی در هر جامعه ای و از جمله مورد بحث ما در ترکیه حاکم است، بحث دمکراتیزه کردن جامعه توهمی بیش نیست. به نظرم اوجالان و پ.ک.ک منظورشان اینست همانند “ده م” پارتی به عنوان حزب سیاسی در داخل کشوربه رسمیت شناخته شوند، یا اجازه داده شود به همان حزب “ده م” پارتی بپیوندند.در انتخابات پارلمانی و شهرداریها حضور داشته باشند و از این طریق در قدرت سیاسی شریک شوند. میخواهند این روند را به عنوان “دمکراتیزه کردن” قالب کنند. پیوستن به دمکراسی پارلمانی هم اکنون جاری در بسیاری از کشورها و از جمله در آمریکا و اروپا با “دمکراتیزه کردن” مناسبات اجتماعی و سیاسی تفاوتهای ملموسی دارد، هرچند نقطه اشتراکاتی هم داشته باشند. ضمنأ این را تأکید کنم، نظم دمکراسی و دمکراسی پارلمانی همانند جوامع غربی، از جمله به عنوان نمونه های پیشرفته تر و جاافتاده تر در کشورهای اروپایی و اسکاندیناوی که حاکم است، از نظرما نقطه مقابل آزادی و سیستم آزاد سیاسی و سیستم حاکمیتی مبتنی بر اعمال اراده مستقیم شهروندان و از نظر ما حاکمیت شورایی است. ما روزمره تجربه میکنیم تحت سیطره حکومتهای دمکراسی حقوق اولیه شهروندان در همان جوامع پایمال میشود. در آمریکای قبله گاه دمکراسی طلبان جهان می بینیم ابعاد فقر و تبعیض و ناهنجاری اجتماعی حیرت آور است و به علاوه حکومت آمریکا نماد تروریسم دولتی جهان است، که سرمنشأ ناامنی و جنگ و تروریسم در دنیای معاصر است. ایده آلیزه کردن دمکراسی توسط پ.ک.ک و جریانات بورژوایی و حتی از جانب بخشی از چپ سنتی و بورژوایی خاک پاشیدن در چشم کارگر و مردم خواستارآزادی و رهایی است.
ادامه دارد
***
اشتراک گذاری