غزه: نان یا مرگ، وقتی صف غذا میدان کشتار میشود علی جوادی

غزه: نان یا مرگ، وقتی صف غذا میدان کشتار میشود
علی جوادی
در جهانی که سرمایه و کالاها آزادانه مرزها را در مینوردند اما انسانها پشت سیم خاردار می میرند، در گوشهای از این سیاره، نامی حک شده با خون بر دیوار تاریخ: غزه. غزهای که دیگر نه یک شهر، بلکه یک اردوگاه آزمایش است؛ آزمایش قدرت بمب، دقت پهپاد، و بعضا عمق سکوت جهانی.
در آخرین پرده این نمایش خون بار، بیش از ۱۰۰۰ نفر تنها از ماه مه تا کنون در صف دریافت کمک کشته شدهاند. فقط در یکی از این جنایات، روز ۲۹ ژوئن، سربازان اسرائیلی با شلیک مستقیم به مردمی که برای غذا در “کوریدور ناحل عوز” تجمع کرده بودند، ۷۳ نفر را قتلعام کردند. نه در میدان جنگ، نه در سنگر، بلکه در صف غذا. برای لقمهای نان، جرعهای آب.
مردی که در راه بازگشت از کامیون کمکها، کنسرو ماهیای در دست داشت، در کنار پسر ۱۰ سالهاش هدف گلوله قرار گرفت. شاهدان گفتند که اجساد همچون تکههای گوشت روی زمین افتاده بودند. اسرائیل اما سکوت کرد؛ سپس گفت اینها “اشتباه” بودند؛ و سپس، دوباره تکرار کرد. اما این “اشتباهها” حالا هزار کشته، صدها کودک بی جان، و صفوف خون آلود نان به جا گذاشتهاند. و این دیگر تصادف نیست؛ این نقشه است. این ماشین حساب شده کشتار است.
دولت اسرائیل، با افتخار از مدل “کمک رسانی هدفمند” خود سخن میگوید، مدلی که گویا هدفش چیزی جز نابودی، و فقط نابودی چیز دیگری نیست. همان دولتی که خود گذرگاهها را میبندد، کامیونها را متوقف میکند، برق و آب را قطع میکند، حالا داد سخن میدهد از اینکه کمکها باید “ایمن” و “تحت کنترل” برسد. کمک رسانی؟ این دیگر کمک نیست؛ این قاشق غذا در دهان زندانیای است که پیش تر تمام استخوانهایش را شکستهاند. این تحقیر انسان است، این شکنجه است، این جنایت است. بخشی از یک استراتژی گسترده و مستمر برای پاکسازی تدریجی جمعیتی است که اسرائیل وجودشان را، نفس موجودیتشان را، تحمل نمیکند و کمر به نابودی آنها بسته است.
“کمک های بشردوستانه”؟ یا سیاست نابودی مرحله به مرحله؟
دولت اسرائیل با حمایت دولتهای غربی، به ویژه آمریکا، موفق شده است تا یک ماشین مرگ بسازد که در آن همه چیز ـ حتی کمکهای بشردوستانه ـ تابع منافع نظامی و ژئوپولیتیک است. بیش از ۸۵درصد از جمعیت غزه با ناامنی غذایی شدید مواجهاند، گرسنه و در حال نابودی اند. بیش از یک میلیون نفر از گرسنگی در معرض مرگ خاموشاند، و سازمان ملل هشدار داده است که “قحطی” در شمال غزه رسما آغاز شده است.
وقتی ارسال غذا تنها به مناطقی محدود میشود که در کنترل کامل ارتش اسرائیلاند، وقتی مردم باید برای یک کیسه برنج از میدان مین عبور کنند، وقتی در میانه صف کمک، گلوله به مغز کودک ۸ سالهای که نان در دست دارد شلیک میشود، وقتی مردم مجبورند برای دست یافتن به کنسرو لوبیا از زیر باران گلوله بگذرند، ما دیگر با “کمک” مواجه نیستیم؛ بلکه با استمرار جنگ در لباسی دیگر. با ادامه جنگ از طریق نان طرفایم.
حقیقت این است که بمبها نه فقط در میدان نبرد، بلکه بر سر صف غذا میریزند. نه برای شکست حماس، بلکه برای درهم شکستن اراده زندگی در مردمی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. دولت اسرائیل نمیجنگد تا حماس را نابود کند؛ میجنگد تا انسان در فلسطین را از هستی ساقط کند، تا آن چه از کرامت، امید، و خیال باقی مانده، نابود شود. حتی اگر آن جنبش، آن امید، در دل کودک گرسنهای باشد که تنها رویایش یک وعده غذا است.
فلسطین: نه میدان جنگ، که قربانگاه فاشیسم عریان
بیایید این دروغ بزرگ نتانیاهو را برای همیشه دفن کنیم: اینکه این جنگ، جنگ تمدن در برابر تروریسم است. این جنگ، جنگ یک دولت فاشیست، مسلح به جنگندههای F-35، بمبهای هدایت شونده، و تایید و تجهیز کاخ سفید، علیه مردمی است که در اردوگاههای محاصره شده، در حال نابودی جمعی، اما هنوز نفس میکشند.
اسرائیل با بیش از ۴۰ هزار بمب پرتاب شده بر غزه، عملا کل زیرساختهای بیمارستانی، آموزشی، و زیستی این منطقه را نابود کرده است. بیش از ۱۴ هزار کودک کشته شدهاند. زنان در چادرهای آوارگان، بدون دارو و آب، فرزندان مرده خود را در آغوش دارند. نه تصادفی، نه خطای انسانی؛ این تخریب حساب شده است، طراحی شده برای فلج کردن هرگونه زیست انسانی.
و همچنان دروغ ادامه دارد: “اسرائیل از خود دفاع میکند!” دفاع؟ دفاع از چه در برابر کودکی گرسنه؟ در برابر بیماری که در راه رسیدن به بیمارستان جان میسپارد؟ این دفاع نیست؛ این آموزش کتابی فاشیسم است: کشتن، گرسنه نگه داشتن، و جهان را وادار به عادت دادن به این خشونت.
و حماس؟ آری، حماس نیرویی ارتجاعی، مذهبی، و تروریستی است. اما حتی وجود چنین نیرویی، مجوز قتلعام مردم غیرنظامی را صادر نمیکند. همانطور که وجود طالبان، بمباران مدارس افغانستان را توجیه نمیکرد. همان طور که هیچ کس قتل عام هیروشیما و ناکازاکی را در جنگ علیه ارتش امپراتوری ژاپن توجیه نمیکند. مجازات جمعی، جنایت است، نه استراتژی.
مسئولیت انسانی، مسئولیت تاریخی
اینجا مسئله فقط سیاست نیست. مسئله شرافت است. انسانیت است. وقتی یک دولت، با آگاهی و عمد، مردمی را از غذا، آب، دارو، و پناه محروم میکند؛ وقتی کودکان در آغوش مادران شان از گرسنگی جان میدهند؛ وقتی مردم برای کمک گرفتن کشته میشوند، ما باید نام دقیق آن را بگوییم: نسل کشی. جنایت علیه بشریت.
نه، اینها تلفات جانبی نیستند. این، نابودی سیستماتیک یک مردم است. و هر دولتی که از آن حمایت میکند، در این جنایت شریک است. هر سکوتی، تأیید است. هر بیطرفی، همدستی با بربریت.
تنها راه: قدرت از پایین، پایان ماشین مرگ
مارکس نوشت: مردم، “هنگامی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند، زنجیرهای خود را میشکنند.” و اکنون تاریخ باید به چنین لحظه ای نزدیک شود. اما آزادی این مردم از موشک باران دولت اسرائیل بدست نمیآید. از موشکهای حماس هم بدست نمیآید. از کشمکش مرتجعین ناسیونالیست عرب و یا رژیم اسلامی بدست نمیآید. و مهمتر جبر تاریخ هم نیست.
آزادی از خیزش انسانها میآید. از همبستگی جهانی، از مقاومت و مبارزه طبقاتی، از سازمان یابی جوانان، از مبارزات زنان، کارگران، و آزادیخواهانی که نه تنها هیچ توهمی به دولتها ندارند، بلکه با تحت فشار قرار دادن آنها تنها میتوانند اقدامی در این راستا انجام دهند.
فریاد “نان، نه بمب!” از زیر آوار برخاسته. پاسخ واقعی به آن، نه کمک قطره چکانی، بلکه آتش بس فوری، توقف کامل ماشین جنگی اسرائیل، و به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین، در کنار کشور اسرائیل، بدون برتری، بدون اشغال، بدون تبعیض است.
اما حلقه رسیدن به این موقعیت، درمان زخم دیرینه این مردم، در عین حال در گرو بپاخاستن مردم در اسرائیل علیه فاشیسم جنگ طلب حاکم بر این کشور است. واقعیت این است که صلح پایدار همانقدر به پایان دادن به فاشیسم در اسرائیل گرده خورده است که در پایان دادن به اسلامیسم در غزه و فلسطین. این تنها راه است.
***