پاندمی کرونا، بحران اقتصادی و بیکارسازی وسیع، چه باید کرد؟ گفتگو با جمال کمانگر
پاندمی کرونا، بحران اقتصادی و بیکارسازی وسیع، چه باید کرد؟
گفتگو با جمال کمانگر
کمونیست هفتگی: یکی از مباحث نشست اخیر کمیته مرکزی “پاندمی کرونا، بحران اقتصادی و بیکارسازی وسیع، چه باید کرد” بود که شما معرف آن بودید. آیا این بحثی عام برسر تاثیرات کرونا بر زندگی بشر امروز بود و یا برجسته کردن نکات مشخصی را مد نظرداشت؟ کدام محورها اساس این بحث را تشکیل میداد؟
جمال کمانگر: بحثى كه در پلنوم مطرح شد وجوه مختلفى داشت. در این دوران سخت و وحشت انگیز که بخش وسيعى از مردم جهان از ترس مرگ و بیماری كماكان در حبس خانگى هستند. بالغ بر ٣٨ ميليون نفر تاكنون مبتلا و نزديك به يك ميليون و یکصد هزار نفر جان خود را از دست داده اند. با توجه به اينكه ده ماه از شروع اين پاندمى ميگذرد هنوز کورسوئی در انتهای تونل وحشتی که در مقابل بشریت سر باز کرده است، مشاهده نمیشود! هرچند كادر درمانى در اين مدت با تجربه تر و جان صدها هزار نفر را نجات داده اند که قابل تقدیر است!
اما تك تك ما كماكان با اين سئوالات روبرو هستيم كه جهان ما به کدام سو میرود؟ برنده و بازنده پاندمی کووید ١٩ در سطح دولتها چه کسانی هستند؟ آیا اوضاع اقتصادی جهان به قبل از عروج ویروس کرونا باز خواهد گشت؟ سرمایه داران با مازاد نیروی کار بعد از بحران چگونه رفتار خواهند کرد؟ آیا نظام سلامت عمومی از حیطه بازار خارج خواهد شد؟ نقش مذهب و خرافات در آینده چگونه خواهد بود؟ آیا ویروس کرونا بشر را بسوی سوسیالیسم یا ناسیونالیسم افراطی سوق خواهد داد؟
معمولا نقطه عطف هایی در تاریخ وجود دارند که سیمای جهان را برای سالهاى متمادى تغییر میدهند. انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر، دخالت نظامی “بریتانیای کبیر” در بحران کانال سوئز در سال ١٩٥٦، پروستریکا و گلاسنوست گورباچف، هر کدام باعث عروج و افول و فروپاشی این یا آن چهارچوب فکری و سیاسی و امپراطوری شده است. بحران كرونا فقط “يك بحران سلامت” نيست بلكه كل مناسبات حاكم در جهان را تحت تاثير قرار داده است.
جهان چند قطبى و بى لنگر قبل از شيوع ويروس كرونا بيش از پيش بى لنگرتر شده است! پاندمى کرونا بیش از هر بحرانی، سردرگمی آمریکا در نقش رهبری کننده ائتلاف سنتی ای که ٧٠ سال پشت سیاستهای ویرانگر آن کشور قرار گرفته اند، را برملا کرده است. آمریکا فقط ٤ درصد جمعیت جهان را داراست اما ٢٠ درصد از مرگ و میر در جهان مربوط به این کشور است. حدود ٨ میلیون نفر تاکنون مبتلا شده اند. در کشاکش مرگ و زندگی، ترندهای مختلف سیاسی در مقابل هم قرار گرفته اند.
افول نقش آمریکا بعنوان ابرقدرت پیروز در جنگ سرد و داعیه “نظم نوین جهانی” و سیاست “جینگوئیسم” بوش پدر و پسر با اشغال نظامی عراق به بهانه سلاحهای کشتار جمعی در حال تکمیل شدن بود. عروج اوباما جواب هیئت حلکمه آمریکا به افول اقتصادی و نظامی آمریکا در مقابل عروج چین و روسیه بود. سردرگمی کنونی آمریکا ریشه در سیاست های انزواطلبانه ترامپ مبنی بر پروتکشنیسم اقتصادی، ناسیونالیسم افراطی و ضدیت با خارجیان دارد. این تفکر تماما در مقابل گلوبالیزاسیون و “دنیای بدون مرز” بعد از فروپاشی دیوار برلین قرار گرفته است که افتخار “بلوک پیروز” در جنگ سرد بود! بستن مرزهای کشوری یکی پس از دیگری هرچند بعد از پایان بحران کنونی برداشته خواهند شد، اما به نظر میرسد به قبل از شروع بحران کرونا بازنخواهند گشت.
دولتهای دست راستی بعد از ١٢ سال تحميل رياضت اقتصادی و سرشکن کردن بحران مالی ٢٠٠٨ برسر طبقه کارگر، اینبار چند تریلیون دلار برای نجات شركتها و موسسات مالی به بازار تزريق كرده اند. از ترامپ و ماكرون و بوريس جانسون تا پوتین و موودی در هند و دیگران “اتاق جنگ” علیه “دشمن نامرئی” تشكيل داده اند! ظاهرا مسئله “سلامت جامعه” اولويت آنهاست اما هر روز قوانين و مقررات جديدى برای کنترل بیشتر مردم اعلام ميكنند. پاندمی کرونا ضعف سیاستهای پوپولیستی و راست افراطی را از واشنگتن تا دهلی نو و سائوپولو و بوداپست و بریتانیا و ایران را در معرض دید همگان قرار داده است. آینده نظم جهانی بعد از پاندمی کرونا هنوز نامعلوم است، آمریکا در جریان بحران کنونی ناکارآمدی خود را به وضوح نشان داده است.
کمونیست هفتگی: کرونا چه تاثیری بر اقتصاد در دنیای امروز عموما و کار و زندگی طبقه کارگر خصوصا گذاشته است؟ چشم انداز تاثیرات پاندمی بر جوامع امروز را چگونه می بینید؟ ارزیابی تان از کارنامه و سیاست دولتها در این بحران چیست؟
جمال کمانگر: نظام سرمایه داری در ١٢٠ سال اخیر همواره بحرانهای ادواری که ناشی از گرایش نزولی نرخ سود سرمایه بوده است را از سر گذارنده است. این بحرانها و مکانیسم بازسازی سرمایه به تشدید رقابتهای امپریالیستی برای تصرف بازارهای کار و کالا، به جنگهای جهانی و منطقه ای در جهان منجر شده است و جان دهها میلیون نفر از مردم بیدفاع را گرفته است. اما سرمایه داری در غیاب یک نیروی متشکل، کمونیست و فعال و با اشتها برای کسب قدرت سیاسی در سطح جهانی، بحرانهای اقتصادی را به فرصتی برای استثمار و خانه خرابی بیشتر مردم کارگر و زحمتکش تبدیل کرده است.
بحران اقتصادی ناشی از پاندمی کرونا اما از جنس بحرانهای قبلی نظام سرمایه داری نیست و نتایج و عواقب آن هنوز بدرستی روشن نیست. نظام سرمایه داری هنوز از بحران مالی ٢٠٠٨ تماماً قد راست نکرده بود که با مسئله کرونا با بحرانی به مراتب عمیق تر مواجه شده است. جهانی شدن سرمایه داری و تحولات تکنولوژیک در دهه دوم قرن بیست و یکم بسیاری از ناممکن ها را ممکن کرده است و موجب دگرگونی عظیمی در حوزه های اقتصاد و سیاست و مناسبات اجتماعی شده است. ظاهرا انقلاب انفورماتیک، سرعت و گستردگی دسترسی افراد به اطلاعات را بیش از هر زمانی ممکن کرده است اما درعین حال چهارچوبی جدید به نظم اقتصادی حاکم داده است که بیشترین محدودیتها را به انسان قرن بیست و یکم تحمیل میکند.
بحران کرونا خاتمه می یابد. اما سرمایه داری نمیتواند رکود و بحران اقتصادی گریبانگیرش را پنهان کند. شواهد تاکنونی نشان میدهد که رکود و بحران اقتصادی کنونی شانه به شانه سقوط بزرگ اقتصادی ١٩٢٩ میزند. به نظر میرسد ما با شرایطی مانند دهه بیست قرن گذشته روبرو هستیم! دهه ای که رقابت قدرتهای کوچک و بزرگ برسر تصرف بازارهای اقتصادی منجر به ظهور امثال هیتلر و موسولینی و دامن زدن به فاشیسم در جهان شد. در همان حال دهه ای که باعث عرج کمونیسم اردوگاهی شد. “رابرت وودز” از بانک مرکزی آمریکا در باره بحران اقتصادی کنونی گفت: “این بحران فقط شوک ناشی از عدم تامین عرضه سه ماهه نیست که از بین برود، بلکه بنگاهها با سر به زمین میخورند و شرکتها نمیتوانند نیروی کار خود را حفظ کنند و از بین میروند”.
قبل از پاندمی کرونا ارزهای دیجیتالی و اعتباری رفته رفته جای پول فیزیکی را گرفته بودند. اسکانس و سکه به وسیله انتقال ویروس تبدیل شده اند! دولت چین بلافاصله اسکانس ها و سکه ها را جمع آوری و نابود کرد و مردم را تشویق به استفاده از کارتهای اعتباری و بانکی برای خرید آنلاین کرده اند. این مدل کمابیش در تمام کشورها به کار گرفته شده است. پاندمی کرونا آخرین مقاومتها در مقابل سرمایه داری دیجیتالیزه شده و خرید و فروش آنلاین را درهم شکسته است. برنده این وضعیت شرکتهای عظیمی مثل “آمازون”، “علی بابا” و “والمارت” هستند که صدها میلیارد دلار تاکنون به جیب زده اند. روابط اجتماعی در حین و بعد از کرونا به سمت ایزوله شدن بیشتر در واحدهای کوچکتر شده، سوق داده میشود. اینها صرفا وجوهی از تاثیرات این بحران است.
ترس از مرگ و بیماری ناشی از کرونا حبس خانگی را تقریبا به کل جمعیت جهان تحمیل کرده است. میلیونها مغازه کوچک، رستوران، کافی شاپ، سینما و کتابفروشی و قلمروهای فرهنگی و ورزشی و خدماتی را تعطیل کرده است. تنها صنعت توریسم در جهان صدها میلیون نفر که در بخشهای مختلف حمل و نقل هوایی، دریایی و جاده ای و ریلی به کار مشغول بوده اند را بیکار و خانه نشین کرده است.
قطعا بحران ناشی از پاندمی کرونا دیر یا زود به پایان میرسد. اما سئوال اصلی این است که چه تعداد از کارگرانی که در این مدت بیکارشده اند دوباره به سرکار خود باز خواهند گشت؟ وزير خزانه دارى انگليس “ريشى سوناك” در ماه سپتامبر در معرفى طرح حمايتى از شركتها و كاركنانش مسئله “شغل مناسب” كه قدرت ماندن در بازار كار را دارد مطرح كرد و حمايت دولت را از اين دست مشاغل اعلام كرد. البته يك سوم دستمزد را دولت و يك سوم آنرا كارفرما و بقيه از جيب كارگر خالى خواهد شد. پاندمى كرونا اين فرصت را به نظام سرمايه دارى داده است كه از شر شركتها و كارهاى كه سود بالا ندارند خلاص شود. ١٦ درصد از شرکتهای آمریکایی معروف به “زامبی کمپانی” هستند و بدون قرض بیشتر حتی قادر به پرداخت سود بدهی هایشان نیستند! تردیدی نیست که دولتها از این فرصت برای تعطیلی و اخراج کارگران این نوع کمپانیها استفاده خواهند کرد. فقط در هند بالغ بر ١٠٠ میلیون کارگر روزمزد و فقیر و بدون هیچ حمایتی از طرف دولت سرگردان هستند. پاندمی کرونا تاکنون بیکاری عظیمی بوجود آورده است. تا ماه اوت بالغ بر ٥٥ ميليون نفر ازكارگران آمريكا كارشان را از دست داده اند و از دولت درخواست بيمه بيكارى كرده اند. این موج جدید بیکاری کشورهای درحال توسعه و فقیر را با بحران جدی تری مواجه خواهد کرد. براى نمونه طبق آمارهاى خود رژيم بيش از شش ميليون و چهارصد هزار نفر از كارگران بخشهاى مختلف تحت تاثير اين بحران قرار گرفته اند كه يا با پايين آمدن دستمزد و يا با حقوق معوقه مواجه شده اند. همين آمار رژيم اعلام كرده است كه ظرف ٦ ماهه اول سال ١٣٩٩ بالغ بر يك ميليون و نيم كارگر بيكار شده اند. طبق آخرین گزارش صندوق بین المللی پول چهار صد میلیون نفر شغلشان را تاکنون از دست داده اند!
اكثر دولتها در وهله اول تصوير روشنى از دامنه گسترش و ماندگارى اين ويروس نداشتند. بجز تعداد اندكى متخصص و ويروس شناس حتى عموم مردم آنرا جدى نميگرفتند. سياست اوليه اكثر كشورها “ايمنى گله اى” بود! به اين معنى اجازه دادند كه ويروس در ميان جمعيت گسترش پيدا كند. هركس مقاوم تر بود زنده ميماند و بطور مشخص كسانى كه بيمارى هاى مزمن دارند و يا سالمندان محكوم به مرگ شده اند. كم كم افكار عمومى در جهان متوجه خطر اين ويروس و سياست ضد انسانى “ايمنى گله اى” شد. دولتها عقب نشستند. بحث قرنطينه عمومى سياست مشترك اكثر كشورها بود. در كشورهاى پیشرفته سرمایه داری كه قانون و بيمه هاى اجتماعى قوام يافته است دولت بخشى از دستمزد كارگران را متقبل شده است كه بپردازد. براى نمونه دولت انگلستان ٨٠ درصد حقوق كارگران را به مدت شش ماه پرداخت كرد. اما اين “سخاوتمندى” دولت هم تحت نام “شغل مناسب” دود شد و هوا رفت. اما در كشورهاى تحت سلطه مثل ايران، دولت از پرداخت دستمزد كارگران در دوران قرنطينه سر باز زد. بحران سلامت را با بحران معيشت روى سر مردم خراب كرده اند و ناكارآمدى شان را در اين دوران سخت صد چندان نشان داده اند. كارنامه دولتها در مواجهه با اين بحران متنوع است. هرچند سرعت عمل بعضى از دولتها مانند ويتنام، كره جنوبى، سنگاپور، كوبا و حتى چين در كنترل و سركوب ويروس قابل قبول است اما در يك كلام عملكرد ضعيفى را ميتوان مشاهده كرد كه كماكان ادامه دارد.
کمونیست هفتگی: قرارهائی همراه این بحث به پلنوم ارائه شده بود که دو مورد آن از جمله “حق جهانشمول بهداشت ودرمان رایگان همگانی” و “تامین ماهیانه معیشت” تصویب شدند. نظر به وضعیت امروز و سوالات اساسی که در مقابل بشریت قرارگرفته اند، این قرارها در چه سطحی به مسائل جوابگو است؟
جمال كمانگر: نظام سرمایه داری در جریان این بحران نشان داد که جان انسانها عدد و ارقامی بیش نیستند. هزاران نفر انسان بی دفاع و تنها در سرای سالمندان به مرگ تدریجی بر اثر ویروس کرونا محکوم شده اند. حتی کار به جایی رسیده است که آمار مرگ و میر آنها را مخفی نگاه داشته اند. نظام بهداشت و درمان در این کشورها ناکارآمدی خود را نشان داده است. دهها تریلیون دلار از دسترنج طبقه کارگر جهانی سالانه صرف ساز و برگ نظامی برای کشتار انسانها میشود، در حالی که بدلیل عدم سرمایه گذاری و صرف هزینه کافی برای مقابله با بیماریهای عفونی، جهان به تعطیلی کامل کشیده شده است. پاندمی کرونا نه تنها راه حل سوسیالیستی بحران را به مسئله بخش زیادی از مردم جهان تبدیل کرده است بلکه روی میز مشاورین نظام سرمایه داری هم گذاشته است. “امبروس ایوان” سردبیر بخش بین الملل “بیزینس” روزنامه دیلی تلگراف در مقاله ماه مارس خود خطاب به بوریس جانسون نخست وزیر محافظه کار انگلستان نوشت: “بوریس برای حفظ بازار آزاد، موقتا سوسیالیسم را باید در آغوش بگیرید.” وی در ادامه مطلبش نوشت: “برای جلوی گیری ازسوسیالیسم ما موقتا باید سوسیالیسم شویم، ما هر اندازه نیاز بازار است باید خرج کنیم تا بازار آزاد حفظ شود”.
ما در برنامه “یک دنیای بهتر” ادعانامه سوسیالیستی خود را علیه نظام سرمایه داری و با تاکید بر راه حل سوسیالیستی برای اوضاع کنونی را بیان کرده ایم. ما در بخش دوم برنامه رفرمهایی را برشمرده ایم که همین امروز و در همین نظام سرمایه داری قابل اجرا هستند. دو قراری که تصویب شد دو خواست ما و طبقه کارگر در این دوره مشخص است و فکر میکنم هر دو خواست همین امروز قابل اجراء است.
دنیا قبل از بحران كرونا، پر از نابرابری در سطح بین المللی و محلی بود. هنوز در آمریکا با ثروت و تکنولوژی انبوه، میلیونها نفر از مردم، محروم از بیمه های درمانی دولتی هستند. بیمار شدن در آن کشور ثروتمند به معنی ورشکستگی مالی و خانه خرابی است! ویروس کرونا چهره کریه و ضد انسانی نظام سرمایه داری را بیش از هر بحران دیگری جلو چشم بشریت گذاشته است. میزان مرگ و میر در میان بخش آسیب پذیر جامعه سندی دیگر بر ناکارآمدی این نظام است. تلاش برای زدودن فقر و محرومیت، به ویژه فراگیر شدن خواست “حق جهانشمول بهداشت و درمان همگانی رایگان”، گام نخست در مقابله با پاندمی بعدی است که در کمین بشر نشسته است. بشر حتی اگر به واکسن کرونا هم دسترسی پیدا کند مادام که به این درک نرسد که باید درمان و بهداشت عمومی و امنیت غذایی در همه دنیا به عنوان حق جهانشمول انسان برسمیت شناخته شود، هنوز مخاطرات جدیدی تهدیدش میکند. حق هر انسان برای زیستن و برخوردار بودن از سلامت جسمی یک اصل بنیادین جامعه انسانی است. ما در برنامه “یک دنیای بهتر” بر”حق سلامتى، حق برخوردارى از کلیه امکانات جامعه امروزى براى مصون داشتن فرد از صدمات و بیمارى ها، حق برخوردارى از امکانات بهداشتى و درمانى در جامعه” را به عنوان اصلی تخطی ناپذیر و قابل وصول همین امروز اعلام کرده ایم. در کشورهای مختلف از جمله کوبا و بدرجاتی در انگلستان، درمان و بهداشت عمومی از حوزه بازار خارج شده است و به عنوان حق همه شهروندان به رسمیت شناخته شده است. هرچند در انگلستان پزشک خصوصی و درمان بخش خصوصی و لوکس در کنار خدمات پزشکی عمومی وجود دارد. در نتیجه خواست درمان و بهداشت عمومی رایگان و استاندارد برای همه خواستی فوری و قابل اجرا در همین نظام بورژوایی است.
اگر کسی از بیماری کووید ١٩ نجات پیدا کند با هزینه ای سرسام آور بیمارستان مواجه خواهد شد. در ایران تعداد زیادی از بیماران در بیمارستانهای مهاباد، ارومیه و تبریز به دلیل هزینه بالای بیمارستان گروگان گرفته شده اند. قرار مصوب پلنوم در اینباره تاکید میکند:
“حق جهانشمول بهداشت و درمان رایگان همگانی
پاندمی کرونا نشان داد که نه خدا، نه شاه، نه سرمایه دارها برای نجات بشریت از این بیماری مهلک کارهای نبوده اند، بلکه کادر درمانی و کارگران تولید مواد غذائی، بهداشتی و ترانسپورت در خط مقدم دفاع از سلامت بشر در ایندوران سخت هستند.
پلنوم کمیته مرکزی تصویب میکند که:
الف- خواست درمان و بهداشت عمومی رایگان و استاندارد برای همه خواستی فوری و قابل اجرا در همین نظام بورژوایی است.
ب- دسترسى همگانى و رايگان به تمام دستآوردهاى علم پزشكى در درمان و توليد واكسن از جمله واكسن مقابله با بيمارى كويد -١٩”.
قرار دوم در مورد تامین ماهیانه معیشت بود. این قرار جواب ما به پروسه بیکاری که با سرعت سرسام آوری در حال پیشرفت است و سرمایه داری برای کالاهایش نیازمند یافتن خریدار است. مارکس در مانیفست کمونیست ١٧٢ سال پیش وضعیت امروز و رابطه نیروی کار با رشد ماشینها را این گونه پیشبینی کرده است: “بر اثر توسعه استعمال ماشين و تقسيم کار، کار پرولتاريا هرگونه جنبه مستقلانه خود را از دست داده و در نتيجه لطف کار نيز براى کارگر از بين رفته است. کارگر به زائده ساده ماشين مبدل ميگردد و از وى فقط ساده ترين و يکنواخت ترين شيوه هايى را ميخواهند که آسانتر از همه فرا گرفته ميشود. بدين جهت مصارفى که براى کارگر ميشود تنها منحصر ميگردد به تهيه وسائل معيشتى که براى حفظ خودش و بقاء نسلش ضرورى است. و بهاى يک کالا، و از آنجمله کار مساوى با مصارف توليد آنست. به همان نسبت که بر نامطبوعى کار افزوده ميشود، به همان نسبت نيز مزد کاهش مي پذيرد. حتى از اين هم بالاتر؛ به همان نسبت که استعمال ماشين و تقسيم کار توسعه مييابد، به همان نسبت نيز بر کميّت کار افزوده ميگردد، خواه بحساب ازدياد ساعات کار و خواه در نتيجه افزايش کميّت کار لازم در يک مدت زمان معين و يا در نتيجه تسريع حرکت ماشين و غيره”.
شیوه برخورد با نیروی کار مازاد طبقه کارگر یا همان ارتش بیکاری همواره مورد توجه “مصلحین” نظام سرمایه داری قرار گرفته است. تاریخ آن به قرن ١٦ میلادی برمیگردد که برای اولین بار توسط “توماس موری” انگلیسی مسئله تامین درآمد ثابت برای تمام آحاد جامعه توسط دولت را مطرح کرد. یکی از رهبران انقلاب کبیر فرانسه بنام “مارکوس دی کوندرست” نیز ایده بیمه های اجتماعی برای کاهش نابرابری، ناامنی و فقر را طرح کرده بود. اما بعدها این خواست در قرون ١٩ و ٢٠ با مبارزات جنبش کارگری در سراسر جهان بطور جدی گره خورد و طی مبارزات کارگری پرداخت بیمه بیکاری بعنوان بخشی از قوانین کشورهای صنعتی و پیشرفته به سرمایه داری تحمیل شد.
بنظر طرح پرداخت “تامین ماهیانه معیشت” به تمام آحاد جامعه، در شرایطی که کار مناسب و درخور توجهی وجود ندارد، گامی فراتر از بیمه بیکاری محسوب میشود. چرا که بیمه بیکاری همواره شامل بخشهائی از مردم کارکن و محرومان نمیشود. اخیرا کشورهای مختلف سرمایه داری این مسئله را به طرق گوناگون طرح کرده اند. در جریان بحران کرونا اکثر کشورهای صنعتی بخشی از معیشت مردم را هرچند موقت پرداخت کرده اند. اسپانیا اولین کشور اروپایی است که قانون پرداخت “تامین ماهیانه معیشت” را تصویب کرده است. دولت فنلاند آزمایشی به مدت یکسال آنرا اجرا کرد و دولت سویس قبل از بحران کرونا آنرا به رفراندوم گذاشت که رای نیاورد.
پرداخت درآمد جهانشمول پایه توسط دولتها نه در شرایط بحران، بلکه بعد از آن هم، چنانچه جوابگوی حداقل نیازهای اقتصادی و رفاهی باشد، میتواند آزادی عمل بیشتری به طبقه کارگر برای رهایی از ناامنی شغلی و بیکاری بدهد. هرچند تا عملی شدن این خواست فاصله زیادی وجود دارد اما طبقه کارگر اعم از بیکار و شاغل نمیتواند ترس همیشگی از بیکاری و ناامنی مطلق اقتصادی را نسل اندر نسل روی سرشان حفظ کنند. شکوفایی خلاقیتهای طبقه کارگر و آحاد جامعه در گرو تامین معیشت و درآمد مکفی و جوابگوی یک زندگی امروزی است. امری که کارگران در چهارچوب همین نظام همواره برای آن جنگیده اند.
“تامین ماهیانه معیشت
قبل از بحران کرونا، بیکاری در جهان انبوه و گسترده بود و امواج جدید بیکاری در کشورهای مختلف زندگی صدها میلیون نفر از کارگران و خانواده هایشان را تهدید میکرد. با پیشرفت تکنولوژی و به کارگیری “هوش مصنوعی” و “کامپیوترهای آلگوریتم” و آنچه به اتوماسیون معروف است، تعداد بیشتری از کارگران کارشان را از دست میدهند.
طرح پرداخت تامین ماهیانه معیشت به تمام آحاد جامعه توسط دولتها ، در شرایطی که کار مناسب و درخور توجهی وجود ندارد، گامی فراتر از بیمه بیکاری محسوب میشود. چرا که بیمه بیکاری همواره شامل بخشهائی از مردم کارکن و محرومان نمیشود”.
***