در باره مباحث پلنوم ٤١ حزب مسائل مبرم مبارزات کارگری ایران، خطوط تاکتیکی حزب در دوره پیش رو گفتگو با رحمان حسین زاده و سیاوش دانشور
در باره مباحث پلنوم ٤١ حزب
مسائل مبرم مبارزات کارگری ایران، خطوط تاکتیکی حزب در دوره پیش رو
گفتگو با رحمان حسین زاده و سیاوش دانشور
کمونیست هفتگی: یکی از سندهای مصوب پلنوم ٤١ “مسائل مبرم مبارزات کارگری ایران، خطوط تاکتیکی حزب در دوره پیش رو” بود که شما معرف آن بودید. این سند در مورد وضعیت مشخص جنبش کارگری چه تحلیلی دارد و یا چه مفروضاتی بر آن حاکم است و سیاست حزب در جنبش کارگری بر چه ارکانی استوار است؟
رحمان حسین زاده: از نظرما جنبش کارگری نقش تعیین کننده ای در سیر تحولات سیاسی و مبارزاتی جامعه ایران دارد. در کنگره حزب این واقعیت را تاکید کردیم که بیش از هر دوره ای در تاریخ سیاسی ایران، برای نجات جامعه از مصائب فاجعه بار حاکمیت کاپیتالیستی و جمهوری اسلامی، امید و نگاهها به نقش رهایی بخش طبقه کارگر و جنبش کارگری دوخته شده است. تداوم اعتصابات و اعتراضات کارگری در همین یکساله اخیر تاکیدی مجدد بر پیش بینی درست ما از پتانسیل جنبش کارگری است. اعتصاب کارگری بیش از سه ماهه نیشکر هفت تپه و پیچیدگی و ابتکارات و تجارب مهم آن و گسترش اعتصابات کارگری در بیش از پنجاه مرکز کارگری کلیدی همچون نفت و پتروشیمی ها گوشه ای از واقعیات بزرگتری است که سند مصوب پلنوم اخیرحزب ما (پلنوم٤١) به این شکل بر اهمیت آنها تاکید کرده که؛ “با ورود بخشهای کلیدی صنعتی ایران به اعتصاب، سیر روزافزون اعتصاب و اعتراض کارگران و پتانسیل انفجاری میلیونها مردم به فقر و فلاکت اقتصادی و بیکاری محکوم شده، بحران سیاسی در ایران وارد مراحل تعیین کننده ای می شود”. این واقعیت صرفا آرزوی تحلیلی ما به عنوان حزب کمونیستی متعلق به طبقه کارگر نیست، بلکه واقعیت عینی جدال طبقاتی است. فقر و فلاکت و بیکاری، زندگی زیر خط فقر را نه تنها به طبقه کارگر بلکه به کل اردوی انسان کارکن و به تدریج به بخشهای میانی جامعه تحمیل کرده، به علاوه در این دوره و با گسترش فاجعه کرونا خطر بالقوه گرسنگی و به نان روز و شب محتاج ماندن به معنای واقعی کلمه کابوسی بر فراز زندگی خانواده های کارگری و مردم بی بضاعت است. به این دلیل ما تاکید داریم “مهمترین خصلت مشخصه مقطع کنونی قطبی شدن جامعه حول مسائل مبرم معیشتی و اقتصادی است که جنبش کارگری پرچمدار آنست”. در عین حال ما با چشمان باز محدودیتهای سیاسی و سازمانی و موانع پیش پای بسیج گسترده و متحدانه نیروی طبقه کارگر را می بینیم، برای فایق آمدن براین مشکلات همگام رهبران و پیشروان آگاه و کمونیست جنبش طبقه کارگر در تقلا هستیم. بر این اساس در شرایط مشخص کنونی در پلنوم اخیر دو رکن اصلی سیاست حزب را در این دوره چنین تعریف کردیم:
“اول، حزب در کشمکش جنبشهای طبقاتی در بحران کنونی، بعنوان نماینده و پرچمدار پرشور سیاست و راه حل کمونیستی طبقه کارگر در جامعه ظاهر می شود. حزب در این قلمرو چهارچوبهای سیاسی، افق طبقاتی، تمایزها، سبک کار، سنت مبارزاتی و تاکتیک های کلی را ترسیم میکند.
دوم، با اعتراض جاری اعتصابی و کارگری چفت میشود، سطح اعتراض را برسمیت می شناسد و تلاش دارد آنرا ارتقا دهد و گام به گام بجلو براند. حزب در این قلمرو به مسائل روز مبارزاتی، به پیشبرد اعتصاب و مبارزه جاری، به تاکتیک روز، به گسترش مجمع عمومی و دخالت مستمر توده ای کارگری کمک می کند.”
به این ترتیب تلاش ما اینست گرایش سوسیالیستی طبقه کارگر خودآگاه و سازمانیافته و هدفمندتر بتواند نقش خود را در هدایت و رهبری جنبش کارگری و جنبش آزادیخواهانه علیه نظم حاکم سرمایه داری و جمهوری اسلامی و ایجاد دگرگونی اساسی و قدرت گیری طبقه کارگر در تحولات سرنوشت ساز سیاسی این دوره ایفا کند.
کمونیست هفتگی: با توجه به این مفروضات، ملزومات پیشروی جنبش کارگری در اوضاع امروز کدامند؟ کدام اقدامات سازمانگرانه و عملی و تاکتیکی را باید در دستور گذاشت؟
سیاوش دانشور: ملزومات پیشروی جنبش کارگری در اوضاع امروز دو دسته اند؛ یکی قدرتمند کردن موقعیت و جایگاه جنبش طبقه کارگر در قلمرو سیاست سراسری و دیگری پاسخ به نیازهای عملی و تاکتیکی و سازمانی مبارزات جاری. غفلت از هر کدام، در تحلیل نهائی تنها به سیاستهای محدودنگرانه و اصلاح طلبانه و رفرمیستی میدان میدهد و در کشمکش طبقاتی جاری، پتانسیل اعتراضی جنبش طبقه را منفعل و یا به نیروی جریانات غیر کارگری و بورژوائی بدل میکند. قدرتمند کردن موقعیت جنبش طبقه کارگر در سیاست سراسری یعنی تلاش بیوقفه برای حضور ماکرو و سراسری طبقه در جامعه و پاسخ به هر سوال جامعه از یک موضع آلترناتیو. حفظ و تقویت استقلال سیاسی و تشکیلاتی طبقه از دولت و جنبش های بورژوائی و تلاش برای معرفه کردن پاسخهای کارگری و سوسیالیستی در مقابل پاسخهای بورژوائی. ترجمه و ترکیب سیاستها و پاسخهای طبقه کارگر به سوالات جامعه در اعتصاب و اعتراض توده ای و تلاش بیوقفه برای تبدیل افق کارگری و کمونیستی به پرچم رهائی از جمهوری اسلامی و وضع موجود. این یک وظیفه اساسی احزابی از نوع ما و رهبران رادیکال و کمونیست و سوسیالیست طبقه است.
ملزومات پیشروی در قلمرو پاسخ به نیازهای عملی و تاکتیکی و سازمانی مبارزات جاری، اگر نخواهیم قالبها و شعارهای آرمانی را به یک مبارزه واقعی با تمام محدودیتها و ویژگی های آن تحمیل کنیم، از تناسب قوا و سطح مبارزاتی و توان و ظرفیت بالفعل شروع میکند، بعنوان پراتیسین ابژکتیو آنرا برسمیت می شناسد، درعین حال تسلیم آن نمیشود و برای ارتقای مستمر این سطح مبارزاتی و تغییر تناسب قوا میکوشد. تاکتیکها و سیاستهای روز در یک مبارزه واقعی جاری اعتصابی حتما در جهت و ملهم از تاکتیهای عمومی تر طبقه برای پیشروی اند، اما نعل به نعل یکی نیستند، بلکه ترجمان و بیان آنها در یک چهارچوب مشخص اند که باید به تداوم مبارزه و پیشروی آن کمک کنند. درعین حال باید در نظر داشت که انعکاس فضای قطبی جامعه، کشمکش گرایشات اجتماعی و سیاستهای متفاوت، تاکتیک ها و شعارهای مختلف، نیز بدرجات متفاوت در جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اعتراضی بازتاب می یابند. بعبارت دیگر، هیچ دیوار چینی بین جنبش طبقه ما، با تمام تمایزات و تلاش برای حفظ و تحکیم استقلال طبقاتی، با جنبشهای طبقات دیگر وجود ندارد و این سیاستها و شعارها و روشهای متمایز خود را در اعتراضات و مبارزات کارگری منعکس میکنند. جنبش طبقه کارگر بمثابه یک بخش مهم جامعه یک پدیده زنده است و همواره در درون خود با کشمکش دائمی گرایشات و سیاستها و راه و روشهای آنان روبروست. در عین حال اتحاد طبقه یک سوال همیشه حاضر است و هر سیاستی باید بدوا به این مسئله جواب دهد. تامین وحدت طبقه بطور عینی در گرو اتخاذ سیاستها و تاکتیکهائی است که اولا در اتحاد و استقلال طبقه از جنبشهای طبقات دارا ذینفع است و ثانیا مورد اقبال و وثوق کارگران در مقیاس وسیع قرار گرفته است.
حضور قدرتمند جنبش اعتصابی کارگری از دو فاکتور اختناق و فقدان تشکل رنج برده است. دیوار اختناق خیلی وقت است شکسته شده و هزاران اعتصاب در سال آنهم در مملکتی که “اعتصاب حرام” اعلام شده بود، گواه این واقعیت است. حکومت اسلامی نیز در حد امکاناتش اعتراض و اعتصاب کارگری را امنیتی می کند، برای فعالین کارگری پرونده می سازد و احکام شلاق و زندان میدهد، اما اینها نتوانسته مانع روزافزون اعتصابات کارگری شود. امروز دیگر اعتصاب کارگری و اشکال متنوع اعتراضی آن به قالب اعتراضات مستمر کارگری تبدیل شده است. در مورد تشکل، اعم از تشکل پایه تا اشکال عالیتر، حکومت با تمام وجود مقابله می کند تا از شکل دادن به یک رهبری محلی در اعتراضات ممانعت کند. با اینحال نیازهای مبارزه طبقاتی راه و جواب خود را از دل تناسب قوا و مجموعه شرایط پیدا می کنند و به ابتکارات و چهارچوبهائی دست می برد که مقدور و ممکن و پاسخگو باشند. تثبیت مجمع عمومی بعنوان ظرف اعتراض و اعتصاب بعنوان مثال پاسخی به این نیاز است. مجمع عمومی این بن بست را می شکند و بحث تشکل را جای واقعی خود میگذارد. تشکل کارگری قرار است در بهترین حالت توده کارگران را متحدانه برای منافع واحد بمیدان مبارزه بیاورد. مجمع عمومی بسادگی و بسیار عالی همین کار را می کند و کارکرد آن در اعتصابات گسترده و بزرگ سالهای اخیر یکی از عواملی بوده که جنبش طبقه را در سطح سراسری مطرح کرده است.
سیاست ما برای تامین ملزومات پیشروی در دو سطح مطرح شده فوق، جمعبندی تجارب دوره اخیر مبارزات کارگری و تداوم و تقویت این روند و ارتقای آنست. کارگران در فقدان تشکلهای سراسری و برسمیت شناخته شده، ابتدا در سطح فابریک و شهری و سپس در سطح سراسری بصورت رشته ای بمیدان آمدند و به این خلاء پاسخی دادند. این سیاست باید بصورت نقشه مندتر در سطح رشته ها و مراکز کارگری گسترش یابد. در تناسب قوای کنونی و در فقدان تشکلهای کارگری و همینطور با اتکا به تجارب مبارزات کارگری، یک مکانیسم واقعی و عملی برای گسترش اعتراضات کارگری، اعتصاب در مراکز کارگری یک رشته، اعتصاب فرا- فابریکی و فرا- شهری است. این تجربه در اعتصابات صنایع نفت و گاز، پتروشیمی ها، پرستاران، معلمان، بازنشستگان، کارگران شهرداریها، معادن، برق و … وجود دارد. تجربه هماهنگی چند کارخانه در یک شهر و اعتصاب و اعتراض همزمان و زنجیره ای را نیز داشته ایم. تاکتیک حضور در مقابل نهادهای دولتی، راهپیمائی و رژه خیابانی، اجتماع همراه با خانواده های کارگری، بستن جاده، بستن درب کارخانه و ممانعت از خروج کالا را نیز داریم. این اقدامات “خودبخودی” صورت نگرفتند بلکه حاصل فعل و انفعال و سوخت و ساز درونی طبقه از جمله تلاش و ایجاد سطحی از هماهنگی شبکه محافل کارگری و رهبران عملی در سطوح مختلف است. درک این کارکرد و رفع موانع گسترش آن بسیار حیاتی است.
هر جنبشی به رهبری نیاز دارد. هر جنبشی با چهره های خوشنام و شناخته شده که به زبان گویای اعتراض آن جنبش بدل می شوند شناخته و برای توده اهالی ملموس میشود. ارتقای این درجه اتحاد و همدلی ایجاد شده به شکلی عالیتر یک شرط اساسی ملزومات پیشروی جنبش طبقه ما در دوره کنونی است. لذا بازهم باید از همین سطح تشکل درونی و دینامیزم واقعی طبقه شروع کرد و ارتقا داد. قدم ضروری و مهم بعدی، قوام یافتن شبکه های فعالین و رهبران کارگری در سطوح مختلف رشته ای و غیر رشته ای و داشتن تصویری واحدتر از اقدامات اعتصابی و اعتراضی و خواستهای بسیج کننده و سراسری است. یک رکن دیگر که به تشکل مربوط است، تقویت و تثبیت سنت مبارزاتی عمل مستقیم کارگری و توده ای و تبدیل آن به الگوی اعتراض رادیکال در جامعه است. سنت مجمع عمومی و شورائی تنها سنت مبارزاتی در درون طبقه کارگر نیست، گرایشات قانونگرا و شبه دولتی، رفرمیست و امکانگرا نیز وجود دارند. این گرایشات در هر سوال و مبارزه کارگری راه حل و شعار و تاکتیک خود را پیشنهاد میکنند که با دو مسئله اتحاد کارگران و منافع آنها بعنوان یک طبقه در تناقض و جاهائی در ضدیت قرار میگیرد. شبکه های رهبران عملی کارگری و کارگران کمونیست در صنایع مختلف و در سطح رشته ها، ضروری است سنت مبارزاتی واحدی را تقویت و به آن متکی شوند. دامن زدن به و تثبیت مجمع عمومی بعنوان رکن اساسی دخالت توده کارگران در امر خویش، ضروری است به یک تلاش آگاهانه و بیوقفه بدل شود. به این معنا و در سطحی بالاتر، نمایندگان مجامع عمومی کارگری مبادرت به تشکیل و برگزاری مجمع نمایندگان مجامع عمومی کارگری کنند. امری که خلاء سطحی از تشکل سراسری را با اتکا به اراده کارگران در مجمع عمومی پایه در فابریک تامین میکند و در اعتراضات و اعتصابات رشته ای اخیر بدرجه ای انجام شده است.
از میان خواستهای متعدد و مختلف کارگری در رشته های مختلف که لیستی طولانی است، میتوان محورهائی را بعنوان خواستهای طبقه کارگر برای کل جامعه طرح کرد. اعتراض علیه فقر و گرانی و بیکاری و خواست حرمت و معیشت و سلامت و بهداشت و آموزش از خواستهای محوری طبقه کارگر و اکثریت عظیم جامعه است. “نه به فقر، فلاکت، بیکاری” و تامین “حرمت، معیشت، سلامت” فشرده خواستهای مبرم امروز است. شعارهای محوری نمیتوانند اختیاری و فی البداهه باشند بلکه از چهارچوبی انتقادی مایه می گیرند و از وضعیت مشخصی نتیجه میشوند و به یک نیاز عمومی و متحد کننده پاسخ می دهند. ما همواره در میدان مبارزه از کف خیابان تا صحن کارخانه، بعضا با شعارها و تاکتیکهای تفرقه افکنانه، تملق مقامات حکومتی را گفتن، خودزنی و شبه مذهبی، سکتاریستی، یا توهم به بخشی از بورژوازی را دامن زدن مواجه می شویم. حفظ وحدت کارگران و متحدتر بیرون آوردن آنان از هر اعتصاب و مبارزه کارگری، امر و فرض هر کارگر کمونیست است. در متن مبارزه جاری، ضروری است هر تاکتیک و شعار و روش تفرقه افکنامه، دولتی و قانونگرایانه، رفرمیستی و سکتاریستی، از موضع منفعت استقلال طبقه کارگر و تحکیم وحدت صفوف طبقه کارگر نقد شود و شعار و سیاست و تاکتیک آلترناتیو متناسب با آن طرح و جاری شود.
یک نیاز دیگر و یکی از ملزومات جدی پیشروی طبقه کارگر، تحزب است. حزبیت یکی از اشکال کشمکش طبقاتی و یک رکن ضروری و تعیین کننده آنست. طبقات اجتماعی لخت و عور در مقابل هم صف آرائی نمی کنند بلکه از طریق جنبشهای سیاسی و احزابی که این جنبشها بیرون داده اند، در قلمرو سیاست حضور بهم میرسانند. تجربه انقلاب ٥٧ را داریم با حضور تعیین کننده طبقه کارگر و جنبش شورائی در پروسه سرنگونی رژیم سلطنت اما فاقد یک حزب کمونیستی با برنامه کارگری که نماینده و سخنگوی آن جنبش مشخص در آن تحول انقلابی مشخص باشد. طبقه کارگر تاوان این کمبود را با نابودی نسلی از رهبران کارگری و سرکوب خشن شوراها و سرکوب کمونیسم داد. تجارب تحولات یکدهه اخیر در کشورهای دیگر نیز برهمین خلاء اساسی صحه میگذارد. تبلیغات بورژوازی تلاش دارد کل تجربه سرمایه داری دولتی بلوک شرق را به حساب “کمونیسم” بگذارد، علیه احزاب کمونیستی و نفس نقد کمونیستی و مارکسیسم سخن بگوید. یک گرایش حاشیه ای در چپ و میان کارگران نیز، بخشا ازسر آنارشیسم و بخشا ازسر ضدیت با لنین و احزاب لنینی و کلا احزاب سیاسی، تحزب گریزی را در میان کارگران اشاعه میدهد. تحزب گریزی گرایشی است که میخواهد کارگر بدون آمادگی و تشکل و بدون تامین صف مستقل طبقاتی در جدال حاد جاری حضور یابد. این یعنی بردن دست و پا بسته کارگران به مسلخ بورژوازی هار و تا دندان مسلح در یک دوره تند تحول سیاسی که کارگر و کمونیسم نیازمند ابراز وجود و اعمال قدرت در تمام سطوح است. برعکس، ما به کارگران کمونیست و پیشرو و فعالین جنبش شورائی میگوئیم که جنبش طبقه ما به حزب نیاز دارد. جنبش طبقه ما را ممکن است حزب یا احزابی کارگری نمایندگی کنند اما در هر حال حزبیت جزء لایتجزای تشکل و مبارزه طبقه است و فقدان آن نتایج خونباری ببار می آورد. این تصور که طبقه کارگر روزی توسط تشکلهای توده ای خود در یک روز آفتابی برمیخزد و علیه سرمایه داری قیام می کند، زیادی سانتی مانتال و خودخشنود کن است. این مبارزه پیچیده تر و چند وجهی تر است. اگر جنبش شورائی کارگری یک رکن حضور طبقه در تحول انقلابی است، حزب کارگری کمونیستی رکن اساسی تر انقلاب کارگری علیه سرمایه داری است. لذا ما ضرورت عاجل نیاز حزب را به کارگران کمونیست و سوسیالیست و پیشرو اکیدا یادآوری می کنیم و آنها را به متحزب شدن و ترجیحا کار مشترک با حزب حکمتیست دعوت میکنیم. از نظر ما حزب کمونیستی باید ابزار و حزب مبارزه کارگری، حزب برافراشتن برنامه و سیاستهای طبقه کارگر برای آزادی جامعه باشد. کمونیسم جدا از مبارزه کارگری و کارگر جدا از کمونیسم، هر دو، محکوم به شکست اند.
کمونیست هفتگی: یک مسئله اساسی دیگر خواستهای مطرح در جنبش کارگری است. سند از مجموعه ای خواست بعنوان خواستهای کانونی شده صحبت می کند. این خواستها کدامند و چرا مرکزی و عمومی ترند؟ آیا اولویتی در زمینه طرح خواستها وجود دارد؟ چرا؟
رحمان حسین زاده: از بخش آخر سئوالتان شروع کنم، واضح است در هر دوره و در این دوره هم در میان مجموعه خواسته ها و شعارهای مطرح در جنبش کارگری، لازمست شعارهای اولویت دار برجسته شوند. اما این اولویت را ما براساس علایق خود و به بیان دیگر “ذهنی” تعیین نمیکنیم، بلکه پاسخ به معضلات و مصائب و مشکلات کنکرت گریبانگیر جنبش طبقه کارگر، سطح خودآگاهی و آمادگی مبارزه بالفعل کارگری، ظرفیت متحد کننده و بسیج گری در صفوف جنبش کارگری، خواسته ها و شعارهای اولویت دار را مشخص میکنند. وظیفه رهبران و فعالین کمونیست طبقه کارگر و حزب کمونیستی طبقه اینست با دقت، هر دوره خواسته ها و شعارهای اولویت دار و متحد کننده و موثر را تشخیص داده و نمایندگی کنیم. براین اساس محور مشترک و متحد کننده خواسته های متعدد، اقتصادی و سیاسی مطرح ایندوره در مبارزات جاری کارگری و توده ای را در طرح شعار و خواسته های “نه به فقر و فلاکت و بیکاری، تامین حرمت، معیشت، سلامت” میتواند برجسته شود. پیگیری و تحقق این شعار محوری و اولویت دار قاعدتا باید در زندگی و مبارزه طبقه کارگر به نحو ملموسی منعکس شود که ما در سند پلنوم ٤١ در بندهای زیر فرموله کرده که عینا اینجا یادآوری میکنم:
١. برخورداری از معیشت و لوازم یک زندگی شایسته حق همگان و تامین آن وظیفه دولت است. کارگران بیکار، میلیونها حاشیه نشین، کودکان کار، هر کسی که دستمزدی ندارد، باید هزینه زندگی اش توسط دولت تامین شود. این یک حق پایه ای است.
٢. برخورداری از سلامت و بهداشت و تامین دارو و وسائل بهداشتی حق همگان است و تامین آن وظیفه دولت است. این یک حق پایه ای کلیه ساکنین جامعه است.
٣- افزایش دستمزدها. افزایش دستمزد متناسب با سطح هزینه ها و تامین زندگی شایسته متناسب با نیازهای امروز یک خواست فوری کارگران است.
٤- حقوقهای معوق باید فورا و با خسارت و محاسبه مابالتفاوت تورمی پرداخت شود. کارگران باید علیه کارفرمایان برای عدم پرداخت بموقع دستمزدها اعلام جرم کنند. پرداخت سر وقت و یکجای حقوق ها باید توسط کارفرما تضمین شود. دولت در مقابل عدم پرداخت حقوق مسئول است.
٥- مقابله با اخراج و بیکار سازی، ممنوعیت اخراج. تلاش برای رفع موانع سازماندهی میلیونها بیکار. ایجاد شوراهای بیکاران و اتحاد کارگران شاغل و بیکار.
٦- حذف شرکتهای پیمانکاری از سازمان کار. لغو قراردادهای سفید و موقت و پیمانی. انعقاد قرارداد دستجمعی کارگران با کارفرمایان. استخدام رسمی با حقوق و مزایای مربوطه، خواست اعتصابهای اخیر و کارگران است.
٧- خصوصی سازی باید متوقف شود. کارگران مخالف واگذاری اموال عمومی، معادن، جنگلها، کارخانجات به افراد حکومتی یا واگذاری صندوق های بیمه و بازنشستگی و سهام کارخانه و معدن به بازار بورس هستند.
٨- اعمال نظارت کارگران بر امور در محیط کار و تولید. کارگران خواهان اعمال نظارت کارگری بر عملکرد کارفرمایان و دولت هستند.
• حق معیشت و سلامت از نظر کارگران و اکثر مردم محروم امری فوری است و هر اعتراض توده ای قریب الوقوع حول این خواستها و علیه فقر و گرانی و بیکاری شکل می گیرد.
• نقد کردن حقوقهای معوقه و افزایش دستمزدها یک قلمرو دیگر است که بخشهای مهمی از طبقه کارگر با آن روبرو هستند.
• نفی شرکتهای پیمانی و متوقف کردن خصوصی سازی از دیگر خواستهائی است که امروز بصورت سلبی طرح میشود اما هر عقب نشینی در آن جنگ برسر مالکیت بطور کلی را بجلو میراند.
سیاست ما در ایندوره کار سازمانگرانه حول این خواستها، کوبیدن اقشار مختلف سرمایه اعم از دولتی و خصوصی، نشان دادن وحدت و ضدیت شان با کارگران از یکسو، و تمرکز روی سیاست و تاکتیک روز در اعتراضات و اعتصابات جاری از سوی دیگر است.
کمونیست هفتگی: یک محور این سند تاکید بر “جنبش مجمع عمومی” است. جنبش مجمع عمومی چیست و با مجمع عمومی کارگری چه تفاوتی دارد؟ چرا این جنبه برای حزب و گرایش رادیکال و سوسیالیست و کمونیست در ایندوره مهم و کلیدی است؟
سیاوش دانشور: جنبش مجمع عمومی یعنی یک تلاش مستمر فعالین و رهبران کارگری برای تشکیل مجمع عمومی جهت پاسخ به هر سوال و مسئله در محیط کار. تشکیل مجمع عمومی در دوره اعتصاب تقریبا به امری ثابت بدل شده اما بحث جنبش مجمع عمومی بسیار فراتر میرود. منظور اینست که کارگر به مجمع عمومی بعنوان ظرف سخن گفتن، سیاست گذاشتن، مخالفت کردن، قانع کردن، مبارزه کردن، متحد شدن، کاندید شدن و کاندید کردن، انتخاب کردن و انتخاب شدن، نماینده را انتخاب یا عزل کردن، سیاست و تصمیمی را عوض کردن متکی شوند و نه نامه نگاری به مقامات و مراجعه فردی به کارفرما و تومار جمع کردن بعنوان روش کار و یا سپردن مسائل کارگران به چند نفر برای مدت نامعلوم. یعنی برگزاری مجمع عمومی مختص به جلسات سالیانه و یا اعتصاب چند وقت یکبار در فلان مرکز کارگری نیست، بلکه یک سوخت و ساز درونی هر مرکز کارگری است که روزمره با مسائل مختلفی روبرو است و برای تبادل نظر همکاران و تصمیم گیری در هر موارد در فرصتی حتی کوتاه وقت ناهار یا بعد از کار و یا در زمان کار مجمع عمومی برگزار میکنند. مجمع عمومی کارخانه و مرکز کار باید دائر تلقی شود. منظور از دائر اینست که اولا مجمع عمومی در زمانهای مشخصی بطور منظم برگزار شود. ثانیا هر زمان در فاصله دو مجمع عمومی نیاز باشد مجمع عمومی توسط نمایندگان منتخب فراخوان و تشکیل شود. مجمع عمومی دائر رکن اساسی شورای کارگری است و شورای کارگری متکی بر مجمع عمومی منظم است.
مجمع عمومی یعنی جلسه و اجتماع کارگران یک کارخانه یا یک بخش و یا یک قسمت برای تبادل نظر و تصمیم گیری در مورد سوالات مد نظر کارگران. مجمع عمومی نمایندگان بخشهای مختلف یک واحد بزرگ تولیدی نیز شکل دیگری از برگزاری مجمع عمومی است. جنبش مجمع عمومی یعنی تشکیل مجامع عمومی برای مسائل مختلف بطور مستمر که آنرا به یک سنت مبارزاتی بازتولید شونده تبدیل میکند. جنبش مجمع عمومی یعنی تبدیل مجمع عمومی به بالاترین ارگان تصمیم گیرنده و اجرا کننده و بررسی کننده مصوبات کارگران هر وقت که کارگران بخواهند. ایجاد چنین حرکتی در مراکز مختلف تولیدی و خدماتی و آموزشی و درمانی، قوام دادن جنبش مجمع عمومی، یعنی تامین دخالت منظم توده وسیع کارگران در امر روز خویش، ایجاد امکان تصمیم گیری برسر سیاستها و اعتراض و اعتصاب، انتخاب و موظف کردن نمایندگان به پیگیری این تصمیمات، تامین حمایت کارگران هر مرکز پشت این تصمیمات و نمایندگان منتخب آن، بررسی هر موضوع جدید و رد و یا قبول آن، مقابله با الیتیسم و نخبه گرائی مرسوم در جنبش رفرمیستی و سندیکالیستی که توده کارگر را از مبارزه جاری حذف و بورکراتهای رفرمیست و سندیکالیست را جای آن میگذارد، یعنی ساختن آجر به آجر یک جنبش وسیع شورائی – کارگری که پایه ایجاد و اعلام شوراها در مراکز کار در یک شهر و منطقه تا سطوح سراسری و فدراسیونی است.
چرا جنبش مجمع عمومی برای حزب و گرایش رادیکال و سوسیالیست و کمونیست در ایندوره مهم و کلیدی است؟ دلایل روشن و معرفه اند؛ کارگران از تشکلهای برسمیت شناخته شده و مستقل از دولت که توده کارگران را نمایندگی کنند برخوردار نیستند. دعوت به ایجاد تشکل سراسری در حالی که در هر مرکز کارگری فاقد تشکل هستیم، از یک شعار بی آزار فراتر نمیرود. ما موظفیم در چهارچوب کنونی با تمام اختناق و استبداد و محدودیتها، عطف توجه به نتایج دیگر تلاشها برای ایجاد تشکل کارگری، و مهمتر تجاربی که سالهای اخیر و بویژه بعد از دیماه نود وشش در سطوح کارخانجات و محلات داریم، به خلاء تشکل بطور عینی و واقعی جواب دهیم. مجمع عمومی امروز در هر اعتراض و اعتصاب به سطحی از نیازها جواب میدهد و جنبش مجمع عمومی برای تثبیت و ارتقای این داده و فراتر رفتن از آن تلاش می کند. طرفداری از شورا و جنبش شورائی اگر در حد ارادت سیاسی و آرمانی نخواهد بماند، باید به یک حرکت مادی و واقعی و قدرتمند بدل شود که میلیونها توده طبقه کارگر را بمیدان بکشد. ساختن قدم بقدم جنبش شورائی – کارگری امر و وظیفه ماست، جنبش مجمع عمومی در شرایط امروز دورخیزی به این سمت و سنگ بنای یک حرکت شورائی جدید طبقه کارگر در تحولات جاری است. ما رفقای کارگر، رهبران عملی مبارزات کارگری را به متکی شدن به این سنت و تقویت جنبش شورائی فرامیخوانیم.
١٥ اکتبر ٢٠٢٠
***باره مباحث پلنوم ٤١ حزب
مسائل مبرم مبارزات کارگری ایران، خطوط تاکتیکی حزب در دوره پیش رو
گفتگو با رحمان حسین زاده و سیاوش دانشور
کمونیست هفتگی: یکی از سندهای مصوب پلنوم ٤١ “مسائل مبرم مبارزات کارگری ایران، خطوط تاکتیکی حزب در دوره پیش رو” بود که شما معرف آن بودید. این سند در مورد وضعیت مشخص جنبش کارگری چه تحلیلی دارد و یا چه مفروضاتی بر آن حاکم است و سیاست حزب در جنبش کارگری بر چه ارکانی استوار است؟
رحمان حسین زاده: از نظرما جنبش کارگری نقش تعیین کننده ای در سیر تحولات سیاسی و مبارزاتی جامعه ایران دارد. در کنگره حزب این واقعیت را تاکید کردیم که بیش از هر دوره ای در تاریخ سیاسی ایران، برای نجات جامعه از مصائب فاجعه بار حاکمیت کاپیتالیستی و جمهوری اسلامی، امید و نگاهها به نقش رهایی بخش طبقه کارگر و جنبش کارگری دوخته شده است. تداوم اعتصابات و اعتراضات کارگری در همین یکساله اخیر تاکیدی مجدد بر پیش بینی درست ما از پتانسیل جنبش کارگری است. اعتصاب کارگری بیش از سه ماهه نیشکر هفت تپه و پیچیدگی و ابتکارات و تجارب مهم آن و گسترش اعتصابات کارگری در بیش از پنجاه مرکز کارگری کلیدی همچون نفت و پتروشیمی ها گوشه ای از واقعیات بزرگتری است که سند مصوب پلنوم اخیرحزب ما (پلنوم٤١) به این شکل بر اهمیت آنها تاکید کرده که؛ “با ورود بخشهای کلیدی صنعتی ایران به اعتصاب، سیر روزافزون اعتصاب و اعتراض کارگران و پتانسیل انفجاری میلیونها مردم به فقر و فلاکت اقتصادی و بیکاری محکوم شده، بحران سیاسی در ایران وارد مراحل تعیین کننده ای می شود”. این واقعیت صرفا آرزوی تحلیلی ما به عنوان حزب کمونیستی متعلق به طبقه کارگر نیست، بلکه واقعیت عینی جدال طبقاتی است. فقر و فلاکت و بیکاری، زندگی زیر خط فقر را نه تنها به طبقه کارگر بلکه به کل اردوی انسان کارکن و به تدریج به بخشهای میانی جامعه تحمیل کرده، به علاوه در این دوره و با گسترش فاجعه کرونا خطر بالقوه گرسنگی و به نان روز و شب محتاج ماندن به معنای واقعی کلمه کابوسی بر فراز زندگی خانواده های کارگری و مردم بی بضاعت است. به این دلیل ما تاکید داریم “مهمترین خصلت مشخصه مقطع کنونی قطبی شدن جامعه حول مسائل مبرم معیشتی و اقتصادی است که جنبش کارگری پرچمدار آنست”. در عین حال ما با چشمان باز محدودیتهای سیاسی و سازمانی و موانع پیش پای بسیج گسترده و متحدانه نیروی طبقه کارگر را می بینیم، برای فایق آمدن براین مشکلات همگام رهبران و پیشروان آگاه و کمونیست جنبش طبقه کارگر در تقلا هستیم. بر این اساس در شرایط مشخص کنونی در پلنوم اخیر دو رکن اصلی سیاست حزب را در این دوره چنین تعریف کردیم:
“اول، حزب در کشمکش جنبشهای طبقاتی در بحران کنونی، بعنوان نماینده و پرچمدار پرشور سیاست و راه حل کمونیستی طبقه کارگر در جامعه ظاهر می شود. حزب در این قلمرو چهارچوبهای سیاسی، افق طبقاتی، تمایزها، سبک کار، سنت مبارزاتی و تاکتیک های کلی را ترسیم میکند.
دوم، با اعتراض جاری اعتصابی و کارگری چفت میشود، سطح اعتراض را برسمیت می شناسد و تلاش دارد آنرا ارتقا دهد و گام به گام بجلو براند. حزب در این قلمرو به مسائل روز مبارزاتی، به پیشبرد اعتصاب و مبارزه جاری، به تاکتیک روز، به گسترش مجمع عمومی و دخالت مستمر توده ای کارگری کمک می کند.”
به این ترتیب تلاش ما اینست گرایش سوسیالیستی طبقه کارگر خودآگاه و سازمانیافته و هدفمندتر بتواند نقش خود را در هدایت و رهبری جنبش کارگری و جنبش آزادیخواهانه علیه نظم حاکم سرمایه داری و جمهوری اسلامی و ایجاد دگرگونی اساسی و قدرت گیری طبقه کارگر در تحولات سرنوشت ساز سیاسی این دوره ایفا کند.
کمونیست هفتگی: با توجه به این مفروضات، ملزومات پیشروی جنبش کارگری در اوضاع امروز کدامند؟ کدام اقدامات سازمانگرانه و عملی و تاکتیکی را باید در دستور گذاشت؟
سیاوش دانشور: ملزومات پیشروی جنبش کارگری در اوضاع امروز دو دسته اند؛ یکی قدرتمند کردن موقعیت و جایگاه جنبش طبقه کارگر در قلمرو سیاست سراسری و دیگری پاسخ به نیازهای عملی و تاکتیکی و سازمانی مبارزات جاری. غفلت از هر کدام، در تحلیل نهائی تنها به سیاستهای محدودنگرانه و اصلاح طلبانه و رفرمیستی میدان میدهد و در کشمکش طبقاتی جاری، پتانسیل اعتراضی جنبش طبقه را منفعل و یا به نیروی جریانات غیر کارگری و بورژوائی بدل میکند. قدرتمند کردن موقعیت جنبش طبقه کارگر در سیاست سراسری یعنی تلاش بیوقفه برای حضور ماکرو و سراسری طبقه در جامعه و پاسخ به هر سوال جامعه از یک موضع آلترناتیو. حفظ و تقویت استقلال سیاسی و تشکیلاتی طبقه از دولت و جنبش های بورژوائی و تلاش برای معرفه کردن پاسخهای کارگری و سوسیالیستی در مقابل پاسخهای بورژوائی. ترجمه و ترکیب سیاستها و پاسخهای طبقه کارگر به سوالات جامعه در اعتصاب و اعتراض توده ای و تلاش بیوقفه برای تبدیل افق کارگری و کمونیستی به پرچم رهائی از جمهوری اسلامی و وضع موجود. این یک وظیفه اساسی احزابی از نوع ما و رهبران رادیکال و کمونیست و سوسیالیست طبقه است.
ملزومات پیشروی در قلمرو پاسخ به نیازهای عملی و تاکتیکی و سازمانی مبارزات جاری، اگر نخواهیم قالبها و شعارهای آرمانی را به یک مبارزه واقعی با تمام محدودیتها و ویژگی های آن تحمیل کنیم، از تناسب قوا و سطح مبارزاتی و توان و ظرفیت بالفعل شروع میکند، بعنوان پراتیسین ابژکتیو آنرا برسمیت می شناسد، درعین حال تسلیم آن نمیشود و برای ارتقای مستمر این سطح مبارزاتی و تغییر تناسب قوا میکوشد. تاکتیکها و سیاستهای روز در یک مبارزه واقعی جاری اعتصابی حتما در جهت و ملهم از تاکتیهای عمومی تر طبقه برای پیشروی اند، اما نعل به نعل یکی نیستند، بلکه ترجمان و بیان آنها در یک چهارچوب مشخص اند که باید به تداوم مبارزه و پیشروی آن کمک کنند. درعین حال باید در نظر داشت که انعکاس فضای قطبی جامعه، کشمکش گرایشات اجتماعی و سیاستهای متفاوت، تاکتیک ها و شعارهای مختلف، نیز بدرجات متفاوت در جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اعتراضی بازتاب می یابند. بعبارت دیگر، هیچ دیوار چینی بین جنبش طبقه ما، با تمام تمایزات و تلاش برای حفظ و تحکیم استقلال طبقاتی، با جنبشهای طبقات دیگر وجود ندارد و این سیاستها و شعارها و روشهای متمایز خود را در اعتراضات و مبارزات کارگری منعکس میکنند. جنبش طبقه کارگر بمثابه یک بخش مهم جامعه یک پدیده زنده است و همواره در درون خود با کشمکش دائمی گرایشات و سیاستها و راه و روشهای آنان روبروست. در عین حال اتحاد طبقه یک سوال همیشه حاضر است و هر سیاستی باید بدوا به این مسئله جواب دهد. تامین وحدت طبقه بطور عینی در گرو اتخاذ سیاستها و تاکتیکهائی است که اولا در اتحاد و استقلال طبقه از جنبشهای طبقات دارا ذینفع است و ثانیا مورد اقبال و وثوق کارگران در مقیاس وسیع قرار گرفته است.
حضور قدرتمند جنبش اعتصابی کارگری از دو فاکتور اختناق و فقدان تشکل رنج برده است. دیوار اختناق خیلی وقت است شکسته شده و هزاران اعتصاب در سال آنهم در مملکتی که “اعتصاب حرام” اعلام شده بود، گواه این واقعیت است. حکومت اسلامی نیز در حد امکاناتش اعتراض و اعتصاب کارگری را امنیتی می کند، برای فعالین کارگری پرونده می سازد و احکام شلاق و زندان میدهد، اما اینها نتوانسته مانع روزافزون اعتصابات کارگری شود. امروز دیگر اعتصاب کارگری و اشکال متنوع اعتراضی آن به قالب اعتراضات مستمر کارگری تبدیل شده است. در مورد تشکل، اعم از تشکل پایه تا اشکال عالیتر، حکومت با تمام وجود مقابله می کند تا از شکل دادن به یک رهبری محلی در اعتراضات ممانعت کند. با اینحال نیازهای مبارزه طبقاتی راه و جواب خود را از دل تناسب قوا و مجموعه شرایط پیدا می کنند و به ابتکارات و چهارچوبهائی دست می برد که مقدور و ممکن و پاسخگو باشند. تثبیت مجمع عمومی بعنوان ظرف اعتراض و اعتصاب بعنوان مثال پاسخی به این نیاز است. مجمع عمومی این بن بست را می شکند و بحث تشکل را جای واقعی خود میگذارد. تشکل کارگری قرار است در بهترین حالت توده کارگران را متحدانه برای منافع واحد بمیدان مبارزه بیاورد. مجمع عمومی بسادگی و بسیار عالی همین کار را می کند و کارکرد آن در اعتصابات گسترده و بزرگ سالهای اخیر یکی از عواملی بوده که جنبش طبقه را در سطح سراسری مطرح کرده است.
سیاست ما برای تامین ملزومات پیشروی در دو سطح مطرح شده فوق، جمعبندی تجارب دوره اخیر مبارزات کارگری و تداوم و تقویت این روند و ارتقای آنست. کارگران در فقدان تشکلهای سراسری و برسمیت شناخته شده، ابتدا در سطح فابریک و شهری و سپس در سطح سراسری بصورت رشته ای بمیدان آمدند و به این خلاء پاسخی دادند. این سیاست باید بصورت نقشه مندتر در سطح رشته ها و مراکز کارگری گسترش یابد. در تناسب قوای کنونی و در فقدان تشکلهای کارگری و همینطور با اتکا به تجارب مبارزات کارگری، یک مکانیسم واقعی و عملی برای گسترش اعتراضات کارگری، اعتصاب در مراکز کارگری یک رشته، اعتصاب فرا- فابریکی و فرا- شهری است. این تجربه در اعتصابات صنایع نفت و گاز، پتروشیمی ها، پرستاران، معلمان، بازنشستگان، کارگران شهرداریها، معادن، برق و … وجود دارد. تجربه هماهنگی چند کارخانه در یک شهر و اعتصاب و اعتراض همزمان و زنجیره ای را نیز داشته ایم. تاکتیک حضور در مقابل نهادهای دولتی، راهپیمائی و رژه خیابانی، اجتماع همراه با خانواده های کارگری، بستن جاده، بستن درب کارخانه و ممانعت از خروج کالا را نیز داریم. این اقدامات “خودبخودی” صورت نگرفتند بلکه حاصل فعل و انفعال و سوخت و ساز درونی طبقه از جمله تلاش و ایجاد سطحی از هماهنگی شبکه محافل کارگری و رهبران عملی در سطوح مختلف است. درک این کارکرد و رفع موانع گسترش آن بسیار حیاتی است.
هر جنبشی به رهبری نیاز دارد. هر جنبشی با چهره های خوشنام و شناخته شده که به زبان گویای اعتراض آن جنبش بدل می شوند شناخته و برای توده اهالی ملموس میشود. ارتقای این درجه اتحاد و همدلی ایجاد شده به شکلی عالیتر یک شرط اساسی ملزومات پیشروی جنبش طبقه ما در دوره کنونی است. لذا بازهم باید از همین سطح تشکل درونی و دینامیزم واقعی طبقه شروع کرد و ارتقا داد. قدم ضروری و مهم بعدی، قوام یافتن شبکه های فعالین و رهبران کارگری در سطوح مختلف رشته ای و غیر رشته ای و داشتن تصویری واحدتر از اقدامات اعتصابی و اعتراضی و خواستهای بسیج کننده و سراسری است. یک رکن دیگر که به تشکل مربوط است، تقویت و تثبیت سنت مبارزاتی عمل مستقیم کارگری و توده ای و تبدیل آن به الگوی اعتراض رادیکال در جامعه است. سنت مجمع عمومی و شورائی تنها سنت مبارزاتی در درون طبقه کارگر نیست، گرایشات قانونگرا و شبه دولتی، رفرمیست و امکانگرا نیز وجود دارند. این گرایشات در هر سوال و مبارزه کارگری راه حل و شعار و تاکتیک خود را پیشنهاد میکنند که با دو مسئله اتحاد کارگران و منافع آنها بعنوان یک طبقه در تناقض و جاهائی در ضدیت قرار میگیرد. شبکه های رهبران عملی کارگری و کارگران کمونیست در صنایع مختلف و در سطح رشته ها، ضروری است سنت مبارزاتی واحدی را تقویت و به آن متکی شوند. دامن زدن به و تثبیت مجمع عمومی بعنوان رکن اساسی دخالت توده کارگران در امر خویش، ضروری است به یک تلاش آگاهانه و بیوقفه بدل شود. به این معنا و در سطحی بالاتر، نمایندگان مجامع عمومی کارگری مبادرت به تشکیل و برگزاری مجمع نمایندگان مجامع عمومی کارگری کنند. امری که خلاء سطحی از تشکل سراسری را با اتکا به اراده کارگران در مجمع عمومی پایه در فابریک تامین میکند و در اعتراضات و اعتصابات رشته ای اخیر بدرجه ای انجام شده است.
از میان خواستهای متعدد و مختلف کارگری در رشته های مختلف که لیستی طولانی است، میتوان محورهائی را بعنوان خواستهای طبقه کارگر برای کل جامعه طرح کرد. اعتراض علیه فقر و گرانی و بیکاری و خواست حرمت و معیشت و سلامت و بهداشت و آموزش از خواستهای محوری طبقه کارگر و اکثریت عظیم جامعه است. “نه به فقر، فلاکت، بیکاری” و تامین “حرمت، معیشت، سلامت” فشرده خواستهای مبرم امروز است. شعارهای محوری نمیتوانند اختیاری و فی البداهه باشند بلکه از چهارچوبی انتقادی مایه می گیرند و از وضعیت مشخصی نتیجه میشوند و به یک نیاز عمومی و متحد کننده پاسخ می دهند. ما همواره در میدان مبارزه از کف خیابان تا صحن کارخانه، بعضا با شعارها و تاکتیکهای تفرقه افکنانه، تملق مقامات حکومتی را گفتن، خودزنی و شبه مذهبی، سکتاریستی، یا توهم به بخشی از بورژوازی را دامن زدن مواجه می شویم. حفظ وحدت کارگران و متحدتر بیرون آوردن آنان از هر اعتصاب و مبارزه کارگری، امر و فرض هر کارگر کمونیست است. در متن مبارزه جاری، ضروری است هر تاکتیک و شعار و روش تفرقه افکنامه، دولتی و قانونگرایانه، رفرمیستی و سکتاریستی، از موضع منفعت استقلال طبقه کارگر و تحکیم وحدت صفوف طبقه کارگر نقد شود و شعار و سیاست و تاکتیک آلترناتیو متناسب با آن طرح و جاری شود.
یک نیاز دیگر و یکی از ملزومات جدی پیشروی طبقه کارگر، تحزب است. حزبیت یکی از اشکال کشمکش طبقاتی و یک رکن ضروری و تعیین کننده آنست. طبقات اجتماعی لخت و عور در مقابل هم صف آرائی نمی کنند بلکه از طریق جنبشهای سیاسی و احزابی که این جنبشها بیرون داده اند، در قلمرو سیاست حضور بهم میرسانند. تجربه انقلاب ٥٧ را داریم با حضور تعیین کننده طبقه کارگر و جنبش شورائی در پروسه سرنگونی رژیم سلطنت اما فاقد یک حزب کمونیستی با برنامه کارگری که نماینده و سخنگوی آن جنبش مشخص در آن تحول انقلابی مشخص باشد. طبقه کارگر تاوان این کمبود را با نابودی نسلی از رهبران کارگری و سرکوب خشن شوراها و سرکوب کمونیسم داد. تجارب تحولات یکدهه اخیر در کشورهای دیگر نیز برهمین خلاء اساسی صحه میگذارد. تبلیغات بورژوازی تلاش دارد کل تجربه سرمایه داری دولتی بلوک شرق را به حساب “کمونیسم” بگذارد، علیه احزاب کمونیستی و نفس نقد کمونیستی و مارکسیسم سخن بگوید. یک گرایش حاشیه ای در چپ و میان کارگران نیز، بخشا ازسر آنارشیسم و بخشا ازسر ضدیت با لنین و احزاب لنینی و کلا احزاب سیاسی، تحزب گریزی را در میان کارگران اشاعه میدهد. تحزب گریزی گرایشی است که میخواهد کارگر بدون آمادگی و تشکل و بدون تامین صف مستقل طبقاتی در جدال حاد جاری حضور یابد. این یعنی بردن دست و پا بسته کارگران به مسلخ بورژوازی هار و تا دندان مسلح در یک دوره تند تحول سیاسی که کارگر و کمونیسم نیازمند ابراز وجود و اعمال قدرت در تمام سطوح است. برعکس، ما به کارگران کمونیست و پیشرو و فعالین جنبش شورائی میگوئیم که جنبش طبقه ما به حزب نیاز دارد. جنبش طبقه ما را ممکن است حزب یا احزابی کارگری نمایندگی کنند اما در هر حال حزبیت جزء لایتجزای تشکل و مبارزه طبقه است و فقدان آن نتایج خونباری ببار می آورد. این تصور که طبقه کارگر روزی توسط تشکلهای توده ای خود در یک روز آفتابی برمیخزد و علیه سرمایه داری قیام می کند، زیادی سانتی مانتال و خودخشنود کن است. این مبارزه پیچیده تر و چند وجهی تر است. اگر جنبش شورائی کارگری یک رکن حضور طبقه در تحول انقلابی است، حزب کارگری کمونیستی رکن اساسی تر انقلاب کارگری علیه سرمایه داری است. لذا ما ضرورت عاجل نیاز حزب را به کارگران کمونیست و سوسیالیست و پیشرو اکیدا یادآوری می کنیم و آنها را به متحزب شدن و ترجیحا کار مشترک با حزب حکمتیست دعوت میکنیم. از نظر ما حزب کمونیستی باید ابزار و حزب مبارزه کارگری، حزب برافراشتن برنامه و سیاستهای طبقه کارگر برای آزادی جامعه باشد. کمونیسم جدا از مبارزه کارگری و کارگر جدا از کمونیسم، هر دو، محکوم به شکست اند.
کمونیست هفتگی: یک مسئله اساسی دیگر خواستهای مطرح در جنبش کارگری است. سند از مجموعه ای خواست بعنوان خواستهای کانونی شده صحبت می کند. این خواستها کدامند و چرا مرکزی و عمومی ترند؟ آیا اولویتی در زمینه طرح خواستها وجود دارد؟ چرا؟
رحمان حسین زاده: از بخش آخر سئوالتان شروع کنم، واضح است در هر دوره و در این دوره هم در میان مجموعه خواسته ها و شعارهای مطرح در جنبش کارگری، لازمست شعارهای اولویت دار برجسته شوند. اما این اولویت را ما براساس علایق خود و به بیان دیگر “ذهنی” تعیین نمیکنیم، بلکه پاسخ به معضلات و مصائب و مشکلات کنکرت گریبانگیر جنبش طبقه کارگر، سطح خودآگاهی و آمادگی مبارزه بالفعل کارگری، ظرفیت متحد کننده و بسیج گری در صفوف جنبش کارگری، خواسته ها و شعارهای اولویت دار را مشخص میکنند. وظیفه رهبران و فعالین کمونیست طبقه کارگر و حزب کمونیستی طبقه اینست با دقت، هر دوره خواسته ها و شعارهای اولویت دار و متحد کننده و موثر را تشخیص داده و نمایندگی کنیم. براین اساس محور مشترک و متحد کننده خواسته های متعدد، اقتصادی و سیاسی مطرح ایندوره در مبارزات جاری کارگری و توده ای را در طرح شعار و خواسته های “نه به فقر و فلاکت و بیکاری، تامین حرمت، معیشت، سلامت” میتواند برجسته شود. پیگیری و تحقق این شعار محوری و اولویت دار قاعدتا باید در زندگی و مبارزه طبقه کارگر به نحو ملموسی منعکس شود که ما در سند پلنوم ٤١ در بندهای زیر فرموله کرده که عینا اینجا یادآوری میکنم:
١. برخورداری از معیشت و لوازم یک زندگی شایسته حق همگان و تامین آن وظیفه دولت است. کارگران بیکار، میلیونها حاشیه نشین، کودکان کار، هر کسی که دستمزدی ندارد، باید هزینه زندگی اش توسط دولت تامین شود. این یک حق پایه ای است.
٢. برخورداری از سلامت و بهداشت و تامین دارو و وسائل بهداشتی حق همگان است و تامین آن وظیفه دولت است. این یک حق پایه ای کلیه ساکنین جامعه است.
٣- افزایش دستمزدها. افزایش دستمزد متناسب با سطح هزینه ها و تامین زندگی شایسته متناسب با نیازهای امروز یک خواست فوری کارگران است.
٤- حقوقهای معوق باید فورا و با خسارت و محاسبه مابالتفاوت تورمی پرداخت شود. کارگران باید علیه کارفرمایان برای عدم پرداخت بموقع دستمزدها اعلام جرم کنند. پرداخت سر وقت و یکجای حقوق ها باید توسط کارفرما تضمین شود. دولت در مقابل عدم پرداخت حقوق مسئول است.
٥- مقابله با اخراج و بیکار سازی، ممنوعیت اخراج. تلاش برای رفع موانع سازماندهی میلیونها بیکار. ایجاد شوراهای بیکاران و اتحاد کارگران شاغل و بیکار.
٦- حذف شرکتهای پیمانکاری از سازمان کار. لغو قراردادهای سفید و موقت و پیمانی. انعقاد قرارداد دستجمعی کارگران با کارفرمایان. استخدام رسمی با حقوق و مزایای مربوطه، خواست اعتصابهای اخیر و کارگران است.
٧- خصوصی سازی باید متوقف شود. کارگران مخالف واگذاری اموال عمومی، معادن، جنگلها، کارخانجات به افراد حکومتی یا واگذاری صندوق های بیمه و بازنشستگی و سهام کارخانه و معدن به بازار بورس هستند.
٨- اعمال نظارت کارگران بر امور در محیط کار و تولید. کارگران خواهان اعمال نظارت کارگری بر عملکرد کارفرمایان و دولت هستند.
• حق معیشت و سلامت از نظر کارگران و اکثر مردم محروم امری فوری است و هر اعتراض توده ای قریب الوقوع حول این خواستها و علیه فقر و گرانی و بیکاری شکل می گیرد.
• نقد کردن حقوقهای معوقه و افزایش دستمزدها یک قلمرو دیگر است که بخشهای مهمی از طبقه کارگر با آن روبرو هستند.
• نفی شرکتهای پیمانی و متوقف کردن خصوصی سازی از دیگر خواستهائی است که امروز بصورت سلبی طرح میشود اما هر عقب نشینی در آن جنگ برسر مالکیت بطور کلی را بجلو میراند.
سیاست ما در ایندوره کار سازمانگرانه حول این خواستها، کوبیدن اقشار مختلف سرمایه اعم از دولتی و خصوصی، نشان دادن وحدت و ضدیت شان با کارگران از یکسو، و تمرکز روی سیاست و تاکتیک روز در اعتراضات و اعتصابات جاری از سوی دیگر است.
کمونیست هفتگی: یک محور این سند تاکید بر “جنبش مجمع عمومی” است. جنبش مجمع عمومی چیست و با مجمع عمومی کارگری چه تفاوتی دارد؟ چرا این جنبه برای حزب و گرایش رادیکال و سوسیالیست و کمونیست در ایندوره مهم و کلیدی است؟
سیاوش دانشور: جنبش مجمع عمومی یعنی یک تلاش مستمر فعالین و رهبران کارگری برای تشکیل مجمع عمومی جهت پاسخ به هر سوال و مسئله در محیط کار. تشکیل مجمع عمومی در دوره اعتصاب تقریبا به امری ثابت بدل شده اما بحث جنبش مجمع عمومی بسیار فراتر میرود. منظور اینست که کارگر به مجمع عمومی بعنوان ظرف سخن گفتن، سیاست گذاشتن، مخالفت کردن، قانع کردن، مبارزه کردن، متحد شدن، کاندید شدن و کاندید کردن، انتخاب کردن و انتخاب شدن، نماینده را انتخاب یا عزل کردن، سیاست و تصمیمی را عوض کردن متکی شوند و نه نامه نگاری به مقامات و مراجعه فردی به کارفرما و تومار جمع کردن بعنوان روش کار و یا سپردن مسائل کارگران به چند نفر برای مدت نامعلوم. یعنی برگزاری مجمع عمومی مختص به جلسات سالیانه و یا اعتصاب چند وقت یکبار در فلان مرکز کارگری نیست، بلکه یک سوخت و ساز درونی هر مرکز کارگری است که روزمره با مسائل مختلفی روبرو است و برای تبادل نظر همکاران و تصمیم گیری در هر موارد در فرصتی حتی کوتاه وقت ناهار یا بعد از کار و یا در زمان کار مجمع عمومی برگزار میکنند. مجمع عمومی کارخانه و مرکز کار باید دائر تلقی شود. منظور از دائر اینست که اولا مجمع عمومی در زمانهای مشخصی بطور منظم برگزار شود. ثانیا هر زمان در فاصله دو مجمع عمومی نیاز باشد مجمع عمومی توسط نمایندگان منتخب فراخوان و تشکیل شود. مجمع عمومی دائر رکن اساسی شورای کارگری است و شورای کارگری متکی بر مجمع عمومی منظم است.
مجمع عمومی یعنی جلسه و اجتماع کارگران یک کارخانه یا یک بخش و یا یک قسمت برای تبادل نظر و تصمیم گیری در مورد سوالات مد نظر کارگران. مجمع عمومی نمایندگان بخشهای مختلف یک واحد بزرگ تولیدی نیز شکل دیگری از برگزاری مجمع عمومی است. جنبش مجمع عمومی یعنی تشکیل مجامع عمومی برای مسائل مختلف بطور مستمر که آنرا به یک سنت مبارزاتی بازتولید شونده تبدیل میکند. جنبش مجمع عمومی یعنی تبدیل مجمع عمومی به بالاترین ارگان تصمیم گیرنده و اجرا کننده و بررسی کننده مصوبات کارگران هر وقت که کارگران بخواهند. ایجاد چنین حرکتی در مراکز مختلف تولیدی و خدماتی و آموزشی و درمانی، قوام دادن جنبش مجمع عمومی، یعنی تامین دخالت منظم توده وسیع کارگران در امر روز خویش، ایجاد امکان تصمیم گیری برسر سیاستها و اعتراض و اعتصاب، انتخاب و موظف کردن نمایندگان به پیگیری این تصمیمات، تامین حمایت کارگران هر مرکز پشت این تصمیمات و نمایندگان منتخب آن، بررسی هر موضوع جدید و رد و یا قبول آن، مقابله با الیتیسم و نخبه گرائی مرسوم در جنبش رفرمیستی و سندیکالیستی که توده کارگر را از مبارزه جاری حذف و بورکراتهای رفرمیست و سندیکالیست را جای آن میگذارد، یعنی ساختن آجر به آجر یک جنبش وسیع شورائی – کارگری که پایه ایجاد و اعلام شوراها در مراکز کار در یک شهر و منطقه تا سطوح سراسری و فدراسیونی است.
چرا جنبش مجمع عمومی برای حزب و گرایش رادیکال و سوسیالیست و کمونیست در ایندوره مهم و کلیدی است؟ دلایل روشن و معرفه اند؛ کارگران از تشکلهای برسمیت شناخته شده و مستقل از دولت که توده کارگران را نمایندگی کنند برخوردار نیستند. دعوت به ایجاد تشکل سراسری در حالی که در هر مرکز کارگری فاقد تشکل هستیم، از یک شعار بی آزار فراتر نمیرود. ما موظفیم در چهارچوب کنونی با تمام اختناق و استبداد و محدودیتها، عطف توجه به نتایج دیگر تلاشها برای ایجاد تشکل کارگری، و مهمتر تجاربی که سالهای اخیر و بویژه بعد از دیماه نود وشش در سطوح کارخانجات و محلات داریم، به خلاء تشکل بطور عینی و واقعی جواب دهیم. مجمع عمومی امروز در هر اعتراض و اعتصاب به سطحی از نیازها جواب میدهد و جنبش مجمع عمومی برای تثبیت و ارتقای این داده و فراتر رفتن از آن تلاش می کند. طرفداری از شورا و جنبش شورائی اگر در حد ارادت سیاسی و آرمانی نخواهد بماند، باید به یک حرکت مادی و واقعی و قدرتمند بدل شود که میلیونها توده طبقه کارگر را بمیدان بکشد. ساختن قدم بقدم جنبش شورائی – کارگری امر و وظیفه ماست، جنبش مجمع عمومی در شرایط امروز دورخیزی به این سمت و سنگ بنای یک حرکت شورائی جدید طبقه کارگر در تحولات جاری است. ما رفقای کارگر، رهبران عملی مبارزات کارگری را به متکی شدن به این سنت و تقویت جنبش شورائی فرامیخوانیم.
١٥ اکتبر ٢٠٢٠
***