04/12/2024

جنبش ها و شعارها-سیاوش دانشور

 

کمتر کشوری در خاورمیانه مانند ایران جامعه‌ای بشدت قطبی است. این وضعیت در یک بیان کلی ماحصل تحولاتی است که ایران در صد سال گذشته و مشخص‌تر طی حاکمیت منحوس جمهوری اسلامی از سر گذرانده است. در این جامعه جنبش‌های سیاسی و طبقاتی و جریاناتی که ریشه در اقتصاد سیاسی یک جامعه سرمایه‌داری دارند، طی دوره‌های مختلف کم و بیش مُهر خود را بر سیاست ایران کوبیده‌اند. این روند بنا به خصلت سرمایه‌داری تحت سلطه و استبداد و اختناقی که همواره به آن نیاز داشته است، بویژه برای نیروهای دست راستی، بدون حمایت سیاسی و نظامی دولتها و قدرتهای امپریالیستی ممکن نبوده است. کودتاها و آلترناتیو‌سازی‌ها نه صرفا به اتکای نیروی مادّی داخل کشوری این یا آن نیرو بلکه و اساساً با حمایت دولت یا قطبی از دولتها که در این روند ذینفع بوده اند ممکن شده است.

سیاست ایران در سالهای اخیر بویژه با تشدید بحران جمهوری اسلامی و بن بست همه جانبه آن بیش از هر زمان به دو‌راهی‌های خُرد‌کننده رسیده است. جریانات حکومتی و هم خانواده‌ای‌هایشان در اپوزیسیون مدتهاست که به یک زبان واحد سخن میگویند و تحرک توده‌ای طبقه کارگر و برآمد رادیکالیسم اجتماعی امکان مانوّر و مانیپولاسیون را محدودتر کرده است. امروز تنها رسانه‌های رژیم و تریبونهای حکومتی علیه کارگر و کمونیسم و برابری‌طلبی سخن نمیگویند، اپوزیسیون بورژوائی از سلطنت‌طلبان و فاشیستهای فرشگردی تا جریانات ملی اسلامی تلاش دارند گوی سبقت را از بورژوازی حکومتی برُبایند. امروز جبهه‌های نبرد طبقاتی و موئتلفین داخلی و جهانی آن روشن است. مدتهاست که دیگر “همه با همی” وجود ندارد. با قطبی شدن بیشتر سیاست در ایران، پوپولیسم چه راست و چه چپ، تنها باید شکست‌هایش را شمارش کند. به این اعتبار شعارهای سیاسی مبارزات کارگری و دانشجوئی و جنبش برای آزادی و برابری زن و مرد، خصلت کشوری و چهارچوبِ تقابل “اپوزیسیون با رژیم” را ندارد بلکه از مبارزات پیشرو و سُنت‌های آوانگارد در یک قرن گذشته در جهان علیه سرمایه‌داری و نیروهای مدافع آن در دوره انقلابی الهام میگیرد. کارگر و کمونیستی که علیه جمهوری اسلامی می‌جنگد، امروز ناچار است علیه جنگ‌طلبی، علیه آلترناتیوسازی، علیه نژادپرستی حکومتی و اپوزیسیونی، علیه ملاخور کردن مبارزاتش و علیه به مَسلخ بردن آن همزمان با مبارزه با جمهوری اسلامی بجنگد. این نشان پختگی جنبش طبقاتی و قطبی شدن سیاست در ایران است.

شعار “علینژاد، ارشاد، ارتجاع، انقیاد” برخلاف اظهارات پوپولیستی کسانی که از این شعار نگران شدند و به دانشجویان پند و اندرز میدهند، شعاری عمیقا سیاسی و آگاهانه در یک قطب‌بندی کنکرت در دانشگاه بود. یکسوی این قطب‌بندی همان گرایشات متفرقه اسلامی سابق و حراستی ها بودند که با شعار “الله و اکبر” از بخشنامه های مربوط به حجاب در دانشگاه دفاع میکردند و تلاش داشتند با پرووکاسیون و جاسوسی و تهدید از اجتماع دانشجویان جلوگیری کنند. یکطرف دیگر دانشجویانی بودند که مخالفت و اعتراض با بخشنامه حجاب و نفس حجاب را مسئله دانشگاه و دانشجو نمیدانستند، آن را “مسیح بازی” می‌نامیدند و مثلا در اجتماع ١٦ آذر بجای شعار؛ “نان، کار، آزادی، پوشش اختیاری”، شعار “نان، کار، آزادی، پیکار تا رهائی” را سر میدادند. یکطرف دیگر طیف گسترده دانشجویان معترض و پا رو زمینی بودند که فکر میکردند باید بساط بخشنامه های جدید حجاب و عفاف را جمع کرد، حول آن در دانشگاهها حرکتی راه انداخت، با نگرش همه چیز را به “رهائی” موکول کردن مسئله جدّی داشتند و در عین حال نمی‌خواستند هم از سوی رژیم و هم از سوی “خودی”‌ها به جریانات راست منتسب شوند و پیشاپیش مقابل هر نوع سؤ‌استفاده سیاسی را بگیرند.

شعار هشیارانه دانشجویان تنها علیه رژیمی‌ها و مسیح نبود، علیه موئتلفین علینژاد هم بود؛ علیه ترامپ و پومپئو و رضا پهلوی و جنبش ملی اسلامی و قوم پرستان هم بود. علیه پوپولیست‌ها و کسانی که مسیح را با “مبارزه علیه حجاب” معرفی میکنند هم بود. دانشجویان رادیکال و سوسیالیست بروشنی و با تیزبینی سیاستی را پیش بردند که همه را کیش و مات کرد. این بیان استقلال سیاسی این جریان، بیان درک روشن لحظه کنکرت مبارزه و کشمکش سیاسی، تسلط بر پتانسیل اعتراض واقعی علیه رژیم اسلامی و تقابل با جریانات دست راستی و پنتاگونی بود. دانشجویان سرخ با این حرکت و اعتراض به قوانین حجاب و عفاف پاسخ یکجائی به رژیم اسلامی، به خواهران و برادران مجاهد و لچک بسرشان در اپوزیسیون، به کمپ رضا پهلوی و مسیح علینژاد و فرشگردی‌ها و خیل گدایان متفرقه درگاه کاخ سفید دادند.

هر جنبش سیاسی و طبقاتی بنا به اهداف و سیاستهایش شعارها و خط مشی تاکتیکی خود را دارد. شعارهای دانشجویان بعد از مبارزات شکوهمند کارگری در هفت تپه و فولاد خوزستان هر روز بیشتر از دیروز رنگ و بوی مبارزه کارگری را میگیرد. ٨ مارس امسال و اول مه نیز تماما ملهم از این خط مشی و انتقاد کارگری به وضع موجود بود. در جائی که اصلاح طلب و اصولگرا و ایثارگر و حزب اللهی و چماقداران متفرقه در یک صف شعار “الله و اکبر” و “جانم فدای رهبر” میدهند، در جائی که مشتی حقوق‌بگیر نهادهای دست‌راستی و ضدّ کمونیست تلاش دارند هر اعتراض واقعی و شخصیتهای آنرا ملاخور کنند، و متاسفانه در جائی که بخشی از چپ‌ها درکی “امام زمانی” از “رهائی و سوسیالیسم” دارند و دستاوردهای چند دهه مبارزه جنبش برای آزادی و برابری و رفع تبعیض را به جیب راست ضد کمونیست می ریزند، این شعار در فضای بشدت قطبی سیاسی ایران جنبش اعتراضی دانشجویان را تیزتر کرد. دانشجویان در تهران و بلافاصله در دانشگاههای دیگر کشور تصویر دیگری از مبارزه واقعی سیاسی با جمهوری اسلامی و جریانات راست ضد زن دادند. این شعارها بطور سمبولیکی تصویر یک جنبش سیاسی متمایز رادیکال، سوسیالیست، پا رو زمین و آگاه را میسازد. این شعارها بیانگر پایان یکدوره توهمات پوپولیستی و آغاز دوره جدیدی از تقابل از موضع انتقاد کارگری و کمونیستی در قلمروهای مختلف نبرد طبقاتی علیه جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری است. این شعار مشخص، دست جمهوری اسلامی و اپوزیسیون راست متفرقه و متوهمین پوپولیست را در پوست گردو گذاشت. درود بر دانشجویان رادیکال و کمونیست که در دوره اخیر مُبتکر اقدامات و شعارهائی بودند که تاثیرات ماندگاری در سیاست ایران باقی خواهد گذاشت.
*

اشتراک گذاری