19/04/2025

بورژوا ناسیونالیسیم کرد و شعارفدرالیسم-عبداله دارابی




در ظاهر امر رجوع به مقوله فدرالیسم تازه بنظر نمی رسد، اما از آنجا که؛ موقعیت حکمرانی سیاسی در ایران وارد فاز پر تلاطمی از حیات خود شده، از قبل آن بورژوا ناسیونالیسم خودمختاری طلب کردستان نیز به تکاپو حول آن برانگیخته شده و قصد دارد فدرالیسم را بعنوان نسخه ای“نجات بخش” به خورد جامعه بدهد. در نتیجه پرداختن به این راه حل را بسیار مبرم و ضروری کرده است. بهمین خاطر منهم بسهم خود در این یادداشت بدوا به چگونگی کارکرد و منش بازیگران اصلی این حرکت نگاهی می اندازم، سپس به ماهیت ضد کارگری و ضد کمونیستی و خصلت واپسگرایانه و ارتجاعی آن نیز خواهم پرداخت.
تاریخ دهها ساله جنبش ناسیونالیسم کرد در همه بخش های کردستان به وضوح نشان داده است که، تیولداری شاخص بارز سیاسی تک تک سران و رهبران این جنبش بوده و هست و این جنبش تا کنون هیچگاه در جایگاه یک جنبش متکی بخود و جاه طلب سیاسی ظاهر نشده است و تا بحال هیچیک از سران و رهبران این جنبش، با وظایف و پیام مثبت و معیین در حق مردم ستمدیده کرد، بمیدان نیامده و چنین رسالت تاریخی را برای خود قایل نشده اند. برعکس کرنش کردن در برابر حکام و فرمانروایان مرتجع ملت بالادست هموارە جزء لایتجزای سیاست این جنبش بوده و بر مبنای آن، بارها و بار ها مخفیانه و بدوراز چشم مردم با دولتهای مرکزی ستمگر و مرتجع منطقه هر کس و هر کجا بوده به داد و ستد و معامله کردن پرداخته اند تا از این طریق به اهداف و استراتژی اصلیشان که دستیابی به بخشی از ثروت و قدرت در جامعه است، برسند. عملکرد دهها ساله آنها منجمله سه دهه اخیر آشکار و عریان نشان میدهد که این جنبش، نه تنها برای رفع ستم ملی بر مردم کرد تلاش نکرده و قدمی برنداشته، بلکه همواره تلاش کرده بر روی این زخم چندین ده ساله بر پیکر مردم کردستان، راهی برای شریک شدن خود با دولتهای سرمایه داری و مرتجع منطقه پیدا کند تا ازطریق آن به اهداف و خواستهای خود دست یابد. نمونه های حی و حاضر آن موجود است. بارها و بارها این واقعیت از زبان خود سران ریز و درشت این جنبش بیان شده است. رهبران جنبش ناسیونالیسم کرد، تا کنون در هیچ بخشی از کردستان، به وجود طبقه کارگرکرد بمثابه یک طبقه حی و حاضر، خلاق و مولد ثروت در جامعه اعتراف نکرده و آنرا برسمیت نشاخته اند. حتی در موارد زیادی صرفا با شنیدن نام کارگر بشدت برآشفته شده اند و داد وهوارشان بالا رفته “بگذارید بکارمان برسیم و مساله ملی را بجایی برسانیم بعد نوبت کارگر هم میرسد! “الاهم فلاهم” از این وجاهت سیاسی و از این اهمیت و اولویتی که برای کارگران و مردم زحمتکش جامعه کردستان قایل شده اند!!
اولویت آنها سالهاست روشن است! ابتدا پر کردن جیبهای گشاد خود، بعد اگر چیزی در ته کیسه بجا ماند شاید بشود به اکثریت جامعه کردستان هم اندیشید.. پاسخ سران ناسیونالیسم کرد به این مسله، در بهترین حالت خود همین بوده و خواهد بود. بهره برداری و استفاده ابزاری از زخم عمیق تحمیل شده بر پیکر مردم کردستان، برای داد و ستد و معامله از بالا بمنظور راضی کردن دولتهای مرتجع منطقه و آمریکا، در قبال پذیرفتن آنها به عنوان تیولدار یک تپه، یک شهر و یا یک منطقه معین، آنهم زیر نظر آن دولتها نه چیزی بیشتر. بورژواناسیونالیسم کرد در ایران، تاریخا تلاش کرده است تا از ستم واقعی وارد شده بر مردم کرد توسط حکومت پهلوی و رژیم اسلامی در ایران را به سرمایه ای برای معامله قدرت خود تبدیل کند و با توسل به آن درچهارچوب نظم موجود موقعیتی برتر برای خود فراهم کند. اما این واقعیت را هم نباید از نظر دور داشت که با وجود همه تلاشها و ترفندهای گاه وبیگاه، در شرایط فعلی اپوزیسيون ناسیونالیست کرد در هیچیک از بخشهای کردستان عامل تعیین کننده تغییر در شرایط موجود نیست. حتی اسمشان در ته لیست هم گنجانده نشده است. در حال حاضر آنچه مهم و تعیین کننده است رابطه آمریکا و دول غرب با کشورهای مرتجع منطقه مثل ترکیه، عراق و ایران است نه فاکتورها و عوامل دیگر.. تجهیز نظامی و تطمیع و تأمین ناسیونالیسم مسلح كرد توسط آمریکا و بعضی از دولتها و جریانات مرتجع منطقه، تنها بمعنای سیاست فشار بر دولت های ایران، ترکیه و عراق و سوریه ترجمه میشود نه چیزی بیشتر. جا دارد همینجا بار دیگر یادآور شد که، ایران، عراق نیست، وعراقیزه هم نخواهد شد. نیرویی که تصمیم دارد جمهوری اسلامی را از اریکه قدرت ساقط کند تنها مردم آزادیخواه ایران آنهم با رهبری طبقه کارگر است، نه آمریکا و هیچ نیرو و دست غیبی دیگری. در طی چهل سال اخیر، هر دو شاخه حزب دمکرات کردستان ایران، در مواردی حتی بخود هم رحم نکرده و به تبعیت از سیاست شناخته و نخ نمای خود، با اشتیاق و رغبت فراوان و بدور از هر گونه بررسی کردن موقعیت و شرایط، این روند سیاسی را به پیش برده اند تا جائیکه حتی رهبران برجسته خود را بدون هیچ حفاظ و تأمین امنیتی طعمه شکارچیان آدمکش جمهوری اسلامی کرده اند. اما علیرغم چنین تجربیات تلخی، هنوز که هنوز است پایانی برای متوقف کردن این نوع سیاست که هموارە از بالای سر مردم صورت گرفته و میگیرد بچشم نمیخورد. ادامه و تداوم این نوع عملکرد، شامل حال کل جنبش ناسیونالیسم کرد در سطح منطقه میشود و همه احزاب و جریانات مربوط به این جنبش را در بر میگیرد. جنبش ناسیونالیسم کرد علیرغم پیشرویهای ارتباطاتی بی نظیر امروز جهان، کثرت جامعه مدنی و فهیم و امروزی در ایران و منطقه و وجود رشد کمی و کیفی روزافزون طبقه کارگر بعنوان تنها طبقه مولد ثروت در جامعه، و همچنان بعنوان طبقه ایی که نقش انکار نا پذیری برای سرنگونی رژیم اسلامی و حمایت از آزادی و برابری زن و مرد ایفا کرده، نه تنها بی باور و بی اعتنا است بلکه به آسانی از قبول این واقعیت های غیر قابل انکار سر باز میزند و بی خیال از کنار آنها رد میشود. در عین حال این جنبش متحجر و متعصب، آشکارا به آرا و افکار ارتجاعی و کهنه رایج در جامعه ارج می نهد و از آنها دفاع و حمایت میکند. برای نمونه حزب دمکرات کردستان ایران، اولین جریانی بود که با ورود خمینی به ایران، بلافاصله هیأتی از دفتر سیاسی خود را بشهر قم فرستاد و با خمینی بیعت کرد. در نقطه مقابل چنین اقداماتی، دفاع سیاسی آندوره کومه له کمونیست از خواست و مطالبات کارگری، برابری زن و مرد و افشای خرافات مذهبی رایج درکردستان را تاب نیاورد و عامدانه به کومه له کمونیست، حمله کرد و یک جنگ نظامی خونین و ناخواسته را به کمونیستها و کارگران کردستان تحمیل نمود که متاسفانه دهها کشته و زخمی را برای طرفین بجا گذاشت.
ورق زدن گوشه هایی از تاریخ چهل سال اخیر جنبش ناسیونالیستی، این را بمردم گوشزد میکند که، جنبش ناسیونالیستی درسطح محلی و سراسری مترصد فرصتی است تا”ایدئولوژی قوم پرستی” را بعنوان”آلترناتیو” مشروع خود جایگزین ایدئولوژی مذهبی نظام جمهوری اسلامی ایران کند و به این شکل جای چهل سال دخالتگری مذهب در زندگی مردم را با ملی گرایی و قوم پرستی پر کنند وبه بهانه آن، از ابراز وجود عملی آلترناتیو های سوسیالیستی و سکولار و پیشرفته در جامعه جلو گیری کرده و نگذارند مردم با خواست و اراده خود و بطور داوطلبانه سرنوشت خود را رقم بزنند.
فدرالیسم و خصلت ارتجاعی آن
جا دارد به خصلت ارتجاعی وخطرات فدرالیسم هم نگاهی گذرا بیندازم. همانطور که اشاره کردم“فدرالیسم” در اساس فرمولی است برای معامله ناسیونالیستهای خودمختاری طلب با ناسونالیستهای عظمت طلب ایرانی در مرکز تحت نام دمکراتیزم و تقسیم قدرت بین آنها و دولت مرکزی در اینده. گویا مشکل مردم ایران، تعریف رابطه بین بالایی ها با پایینی های حکومت سرمایه داریست. خیال باطل! قوم پرستی و فدرالیسم همانند مذهب، یک ایدئولوژی ساختگی است برای عقبگرد آشکا سیاسی، اجتماعی، فکری و فرهنگی جامعه و ایجاد خصومت و دشمنی و تقابل روزمرە. علیه آزادی، برابری، رفاە و سعادت و خوشبختی مردم در کل جامعه. قومپرستی و مذهب، هر دو دست ساز و خلق شده دست کسانی است که منافعشان در گرو وجود این مقوله هاست. این مقولات در عرصه سیاست کاملا شبیه هم هستند و یک نقش را بازی میکنند. هردو از یک جنس بوده و در طول تاریخ سه- چهار قرن اخیر هر دوی آنها عملا در خدمت اهداف سرمایه داران و مرتجعان حاکم بر جهان بکار گرفته شده اند و با اتکا به این دو رکن، بار ها و بار ها به وحشیانه ترین شیوه به جوامع بشری خون پاشیده اند.
جنگ قومی در یوگسلاوی، یکی از نمونه های بارزی است که تاریخ بشر هیچگاه آنرا فراموش نخواهد کرد. چون عاملین اصلی راه اندازی این جنگ وحشیانه، اساسا مدافعین”دمکراسی طلب دول غرب و آمریکا” بودند نه مردم یوگسلاوی. مردم نه تنها دخالتی نداشتند، بلکه قرن ها بدون جنگ و خونریزی کنار هم زیستند و در صلح و امنیت با همدیگر بسر بردند. زمانیکه از قوم پرستان ناسیونالیست سئوال میشود چرا فدرالیسم؟ بلافاصله در کمال بیشرمی نمونه آلمان و سویس را مثال میزنند و شاهد میاورند. اینها هم به تبعیت از الگوی خمینی هنگامیکه مقیم پاریس بود، “سر کیسه را شل کرده و نسبت بمردم ایران و کردستان سخاوت بخرج میدهند. خرجی که ندارد. تبلیغات دروغ و کذب محض! برخلاف این نوع اظهارات سراپا وارونه و واهی و بازی با کارت احساسات ملی، ادارە امور مملکت در آلمان و سویس، نه تنها قومی نیست، بلکه در برگیرنده اقتصاد با ثبات و امنی است که نمیتوان آنرا با کشوری چون ایران یا دیگر کشوهای شرقزده که بر روی کار ارزان کارگر بنا شده مقایسه کرد. اگر ادارە امور در آلمان و سویس دست قوم پرستان بود، مطلقا بعنوان الگو و مثال از آن استفاده نمیکردند. بهترین شاهد برای اپوزیسیون قوم پرست کرد و ایرانی، باید کشورعراق باشد که نزدیک به چند ده است نان و زندگی مردم بگرو گرفته شده و در قبال این تباهی و نابودی جامعه هم ذره ای خم به ابرو نمی آورند.
ناسیونالیسم کرد و ایرانی، طی چهل سال اخیر همیشه در آرزوی این بوده اندن که ایران، عراقیزه شود تا در سایه اوضاعی اشفته و جامعه ایی مستاصل به مانند سرمایه داران همسایه خود در عراق، به نان و نوایی دست یابند. این طیف اما حافظه تاریخی خوبی ندارند، اینها فراموش کرده اند که مردم ایران با سابقه چهل سال جنگ و مبارزه علیه استثمار و فقر و بی حقوقی مطلق، دیگر حاضر نیستند به اراجیف و وعده و عید های پوچ بی اساس شنل و عبا پوشان قومی و مذهبی گوش فرا دهند. ایران از جمله کشور هایی است که اقتصادش اساسا بر روی کار ارزان و بی حقوقی مطلق کارگر میچرخد، این نوع سیاستهای فریبنده نمیتواند کارایی طولانی مدت داشته باشد.
اپوزیسیون ملی و قوم پرست ایران نیک میدانند که انقلاب ٥٧، توسط یک نیروی اسلامی متکی به دین به این سرنوشت دچارشد. مردم آزادیخواه ایران، عظمت طلبان شنل پوش را از در بیرون کردند و دیگر اجازه نخواهند داد بار دیگر از پنجره وارد شوند. عبا پوشان هم در شرف ساقط شدن هستند و دوره قداره بندی هر دوی آنها هم بسر آمده. اگر اینبار تاریخ با هویت ملی و قومی تکرار گردد، بی تردید مردم ایران باید سرنوشتی بد تر از امروز را برای خود انتظار داشته باشند. واقعیت چهل سال رودررویی مردم با جمهوری اسلامی، نشان داده که وصله ناجور مذهب، نمیتواند با هیج جبر و فشاری بر جامعه فهیم و امروزی ایران تحمیل شود. آلترناتیو”فدرالیستی” قطعا و بی تردید از طرف کارگر، زن، معلم و دانشجوی آزادیخواه و برابری طلب پذیرفته نخواهد شد. در ایران امروز، بخش عظیم معلمان و دانشجویان خود فرزند کارگرانند و همراه پدران و مادران خود در یک سنگر از منافع طبقاتیشان دفاع میکنند. در دنیای امروز رفع هر نوع ستم و تبعیض از جمله ستم ملی و قومی، فقط از کانال تقویت و نیرومند شدن کارگران و کمونیستها مقدور است نه هیچ نظام و آلترناتیو دیگر، از نظر ما در هر چهار کشور سوریه، عراق، ایران و ترکیه، این خود مردم کردهستند که حق دارند در رفراندوم و انتخابات آزاد در بارە جدایی یا ماندن با این کشور ها تصمیم بگیرند. تصمیم و خواست مردم در این چهارچوب، حق مسلمی است که ما کمونیستها از ان حمایت میکنیم.
عبداله دارابی ١٢ ماه مه ٢٠١٩

اشتراک گذاری