جنبش کارگری در اول مه ١٣٨٩ یک جمع بندی- سیاوش دانشور
بنظر میرسد که در میان ناظران سیاسی در طیفهای چپ و راست، این توافق نظر عمومی وجود دارد که جنبش کارگری ایران در اول مه خیزی برداشت. بنظر اتفاقی افتاد، اژدها رُخ نشان داد و ترس و وحشت را بر پیکره کُل بورژوازی نشاند. مسئله این نبود که میلیونها کارگر در اول مه بمیدان آمدند بلکه اینبود که اراده و عظم واحد یک جنبش پر سر و صدا، جنبش رادیکال طبقه کارگر، در مقابلِ کُل نظم اسلامی و سرمایه داری ایران و تهدیدها و سرکوبهای حکومتی آگاهانه بمیدان آمد. سیاست وحدت طبقاتی لولای حرکت شد، کارگر و معلم و بازنشسته و دانشجو از تشکلهای مختلف کارگران و معلمان تا نهادهای فعالین کارگری و سوسیالیستها و رادیکالها پشت به پشت هم فراخوان دادند. “تجمع مقابل مقابل بهارستان”، علیرغم اعلام ممنوعیت و تهدیدها و کمبینیها و تردید ایجاد کردنها، به عبارت کلیدی بدل شد. در فاصله کمی بیش از ٥٠٠ نفر خود را مقابل مجلس اسلامی رساندند و بسرعت مورد تهاجم اوباش سرمایه قرار گرفتند. بیش از ٤٥ نفر بازداشت شدند. اجتماع کنندگان تا میدان بهارستان تظاهرات کردند و آنجا با اشتیاق و شور متفرق شدند. حرکت اول مه تهران و حرکت گسترده معلمان در روز دوم مه، در متن فضای شدید امنیتی و سرکوب و دستگیریهای قبل از اول مه، بیانگر این واقعیت بود که جنبش کارگری علیرغم سرکوبها و ضرباتی که به آن وارد شده است، قامتش راست و محکم است و در اینروز آمد که به جامعه راه نشان دهد. اول مه و شعارها و قطعنامه و سخنرانیهایش، بیانگر این واقعیت است که جنبش کارگری نه فقط عقب ننشسته است بلکه تعرضی است و همراه با اسماعیل بخشی میگوید: “زندان، شکنجه، مُستند، دیگر اثر ندارد”!
بجز تهران، در سنندج کارگران و کمونیستها در شهر با پرچمهای سرخ و عزم حکومت کارگری رژه رفتند. مراسمهای دیگری در روزهای قبل نیز در سنندج برگزار شد، سخنرانیهائی ایراد و قطعنامههائی رادیکال قرائت شد. بجز سنندج، در شهرهای مریوان و سقز و دماوند اجتماعات و مراسم اول مه برگزار شد. همینطور اخبار از اجتماع کارگران در هفت تپه و جشن گرفتن اول مه و پخش شیرینی در تعدادی از کارخانههای تهران و جنوب و اجتماع در چند دانشگاه سخن میگویند.
اول مه و فضای عمومی جامعه
کارگران و فعالین کارگری در هر شرایطی با محدودیتها و امکانات تلاش کردند اول مه را بدرجات مختلف برگزار کنند. از اجتماعات تودهای میان همکاران و خانوادهها گرفته تا جشن گرفتن و انواع ابتکارات، از عمل مستقیمتر سیاسی و اعتراضی در شکل اجتماع و تظاهرات تا سخنرانی و کنفرانس، همه تابعی از تناسب قوا و سبک کار و سُنتهای مبارزاتی رهبران عملی کارگری بوده است. اول مه امسال در متن یک جامعه بحرانزده که ابهام از سر و روی آن میبارد، جامعهای که مملو از تناقضات خردکننده و شکافهای عظیم طبقاتی است، انتظاراتی که فضای قطبی سیاسی میان جنبشهای طبقاتی ایجاد کرده است، برگزار شد. وضعیتی که از کارگر بعنوان یک طبقه و یک جنبش متمایز، این انتظار وجود داشت که با هیبت دیگری بمیدان بیاید. در جامعهای که کشمکش برسر دولت و قدرت و تعیین تکلیف آینده در صدر قرار دارد، کارگر در اول مه باید در قامت رهبر آزادی جامعه بمیدان بیاید. اول مه ١٣٩٨ و اجتماعات معلمان در دوم مه ١٣٩٨ دقیقاً این انتظار را برآورده نکرد اما گام بزرگی به این سمت برداشت. اول مه ١٣٩٨ فقط یک تظاهرات باشکوه نبود بلکه بیان یک رویاروئی آشکار و عُریان طبقاتی با طبقه بورژوازی و دولت سرمایهداری بود. اول مه به همین اعتبار سیاست ایران را حول خود قطبی کرد؛ از خامنهای و سران انتظامی و امنیتی و دولتی در یکسو و کارگران و ادعانامهشان در سوی دیگر. رژیم سازمانیافته خود را برای تقابل با اجتماعات کارگران آماده کرده بود، کارگران هم براین امر آگاه بودند، اما اجتماع اول مه را حق خود و جنبش مستقل طبقهشان دانستند و تصمیم راسخ گرفتند که بسمت این تقابل بروند. در این تقابل رژیم اسلامی، علیرغم واکنشها و بگیروببندها و ضرب و شتمها، بازنده بود. این واقعیت راهنمای اعتراضات کارگری بعد از اول مه خواهد بود.
اول مه ١٣٩٨ روی دوش اعتراضات گسترده کارگری در سال ٩٧، برآمد سُنتِ رادیکالِ شورائی کارگری و مروارید آن هفت تپه و فولاد، برگزار شد. اول مه نشان داد که جنبش کارگری تجربیاتش را در ابعاد مختلفی بکار میگیرد و با قطبی شدن بیشتر فضای سیاسی، امر تقویت وحدت طبقاتی و محور قراردادن منفعت واحد طبقاتی، آن خط مشی سیاسی و تاکتیکی است که پاسخگوی نیازهای روز مبارزه جاری طبقاتی است. جایگاه تقابل خطوط فکری و سیاسی در میان کارگران و فعالین کارگری تنها آنجا میتواند معتبر و واقعی و پیشبرنده باشد که به امر وحدت کارگران، امر تقویت جنبش کارگری بعنوان رهبر آزادی جامعه یاری رساند و مسیر اینراه را تسهیل کند. بجز این، جدل های بیموقع و دو قطبیهای کاذب ایجاد کردن، تنها بیانگر سکتاریسم و خودبزرگ پنداری میتواند تلقی شود که تاکنون کوچکترین کمکی به پیشروی جنبش کارگری نکرده و نخواهد کرد.
نقاط ضعف و قوت اول مه
اول مه یک دریچه برای بروز دستاوردهای مبارزات شکوهمند کارگری در سالهای اخیر بود. اگر برجسته شدن امر وحدت طبقاتی کارگران، تاکید بر منافع مستقل طبقه کارگر، حضور بمثابه جنبشی برای آزادی جامعه و سخنگوی خواستهای دیرینه و پایه ای کارگران و محرومان از نقاط قوت اول مه بحساب می آیند، در عین حال کمبودهائی نیز خود را نشان میدهد که باید در مسیر کارمان بسرعت و قاطعیت آنرا رفع کنیم. جنبش کارگری ایران در مقطع کنونی و با توجه به تشدید بحران و قطبی شدن بیشتر فضای سیاسی، برای مقابله با مخاطرات و بند و بستها و از دست ندادن ابتکار عمل سیاسی، نیازمند انطباق فکری و سیاسی و تشکیلاتی خود با شرایط کنکرتی است که در آن قرار گرفته ایم.
نیاز به امر رهبری سراسری در سطوح مختلف، چه برای بسیج عمومی توده کارگران در هر شهر و مراکز کارگری و یک منطقه تا استانها و سراسر کشور، حیاتی است. امروز در سطوح مختلفی کارگران چه در یک رشته و چه در رشتههای مختلف بخشاً سراسری ظاهر میشوند، اگرچه هنوز فاقد تهادهای سراسری رهبری هستند که بتواند نیروی عظیم طبقه را در یک مقیاس وسیع بحرکت درآورد و بمیدان بکشد. یک دلیل اساسی این معضل بجز اختناق و استبداد که جزو مشخصات سرمایهداری در کشورهائی مانند ایران است، مسئله تجدید سازمان کار در رشتههای مختلف و تبدیل کارگر به گوشت قربانی اختاپوس هزار دست و پای شرکتهای پیمانی و دلالها و واسطهها است که کارفرماها را حراست و کارگران را به خاک سیاه نشانده و امر متشکل شدن کارگران را با موانع مختلف و متعددی روبرو کرده است. این مسئله همانطور که آگاهی عمومی است امری صرفا “ایرانی” نیست اما در کشورهائی مانند ایران با سوبسید اختناق عُریان حادّتر و خشنتر پیش رفته است. درهم شکستن مرتب حلقه ها و لایههای این دیکتاتوری که لازمه کارکرد سرمایه در ایران است، امر همیشگی هر مبارزه کارگری و بطور اخص مبارزات کارگری در ایندوره پرتحول است.
سازماندهی کارگری و کشمکش با دولت و کارفرما و جنبشهای ارتجاعی در این اوضاع بناچار شکل پیچیدهتر و چند لایهای باید بخود بگیرد. باید اینطور فرض کرد که سنگرهای مختلفی باید ساخت که هر کدام نقش معینی را در کل استراتژی پیشروی مبارزه کارگری و تامین حضور و دخالت طبقه در بزنگاههای سیاسی را ممکن کند. اولاً، کارگران به حزب سیاسی و کمونیستی نیاز دارند و در شرایط حاضر و ممنوعیت احزاب کارگری، ضروری است بخشی از این نیاز و وظایف را در اشکال دیگری تامین کرد. ثانیاً، نقطه قدرت جنبش کارگری در تودهای بودن و دسترسیاش به شاهرگ اقتصادی جامعه است. جنبش کارگری هنوز در شکل شبکه محافل رهبران کارگری، تشکلهای سرکوب شده و تحرکات منفرد تودهای با اتکا به مجمع عمومی جلو میآید. این جنبه ضروری و حیاتی است که بسرعت به یک جنبش گسترده مجمع عمومی و شورائی که همه یا اکثریت بخشهای طبقه در سطح شهر و منطقه را بخود متصل و متحد میکند، ارتقا یابد. تامین سراسریتر شدن مبارزات کارگری و تامین رهبری سراسری کارگری و مبارزات تودهای در سطوح مختلف از این راه ممکن است. فیالحال نیرو و پتانسیل قابل توجهی میان بخشهائی از کارگران برای سازماندهی شوراها و مجامع عمومی و تلاش برای جواب دادن به نیازهای مرحله کنونی مبارزه کارگری در جریان است. اشکال مختلفی از تشکل و نهاد علنی و نیمه علنی کارگری میتواند مُکمل این روند باشد اما هدف باید پاسخ به نیازهای فوق و تقابل با قصابی صفوف کارگران باشد که فیالحال توسط بورژوازی به وسیعترین شکل صورت گرفته است. این بحث را باید جداگانه و در همفکری با رهبران عملی کارگری پیش برد، فقط باید تاکید کرد که زمان تنگ است.
و بالاخره باید به همه کسانی که مراسمهای باشکوه اول مه امسال را ممکن کردند، خسته نباشید و دست مریزاد گفت. رفقا خسته نباشید! اول مه ١٣٨٩ در تاریخ مبارزات کارگری ایران ثبت شد و این حاصل اتحاد و درک درست و طبقاتی شماست. تلاشمان را در داخل و خارج برای آزاد کردن اُسرای جنبش کارگری و کلیه زندانیان سیاسی تشدید کنیم. دوره، دوره کارگر است و اینرا همه اذعان میکنند. باید نقشه راه پیروزی کارگری و کمونیستی را داشت و برای آن تلاش کنیم. اول مه سرخ و کارگری و کمونیستیتان پیروز!
٩ مه ٢٠١٩