جنگ؛ آئینه چهره تمام قد ناسيوناليسم سياوش دانشور

جنگ؛ آئینه چهره تمام قد ناسيوناليسم
سياوش دانشور
مارکسیستها همواره تاکید کردهاند که احزاب و جریانهای سیاسی را نه براساس آنچه راجع به خود میگویند بلکه آنها را براساس پراتیک و سیاست واقعیشان میتوان ارزیابی کرد. یک مورد جنگ و ترویسم هوایی ۱۲ روزه است که از دریچه آن میتوان به تماشای منظره کریه سیاستهای ضد کارگری و ضد اجتماعی نشست.
ما همواره تاکید کردیم که ناسیونالیسم بعنوان یک ایدئولوژی اصلی طبقه بورژوازی، طوق لعنتی برای تحمیق و سرکوب و تامین منافع طبقات حاکم تحت عنوان «منافع عمومی» و بهاصطلاح «منافع ملی» است. ما سالهاست که گفتیم و نوشتیم که «ناسيوناليسم ايرانى ميرود که خود را در قالب يک ناسيوناليسم ميليتانت و ضد عرب و نژادپرست آريائى مسلک تجديد آرايش کند». نگاهی به تبلیغات و ادبیات ناسیونالیستهای متفرقه بر این واقعیت صحه میگذارد. ناسیونالیسم بعنوان یگ گرایش اجتماعی و یک جنبش و یک بستر سیاسی، تاریخاْ رگههای مختلفی اعم از لیبرال، عظمت طلب، فاشیست، قومی و ناسیونالیسم چپ داشته است. نکته اساسی اینست که ناسیونالیستهای متفرقه در قبال کارگر و آزادیخواهی به یک اندازه مرتجعاند. ادبيات ناسيوناليستى متکى بر “عرق ملى”، “اصالت خاک و خون و نژاد”، برترى جوئى ملی و قومی و بيگانه گريزى است. کافی است ناسيوناليسم کمى ميليتانت شود تا زیر پرچم فاشیسم حضور بهم رساند. و این ابداْ عجیب نیست، ناسيوناليسم يک پايه اساسی فاشيسم است.
جنگ و کارنامه ناسیونالیسم
رگهها و نحلههای ناسيوناليسم در متن جنگ اخیر تماماً علیه امر انسانیت و آزادیخواهی و جنبش انقلابی بود و با فالانژترین شکل ممکن این سیاست ارتجاعی را بنمایش گذاشت:
۱- ناسیونالیسم عظمت طلب و پسماندههای نظام ارباب – رعیتی سلطنت پهلوی، به زائده ارتش اسرائیل و آمریکا بدل شد. ضجههای «وطن وطن» و «ایران ایران» جای خود را به مزدوری یکی از جنایتکارترین دولتهای سرمایهداری، دولت فاشیستی و آپارتاید مذهبی اسرائیل داد. یاسمین پهلوی شعار داد: «اسراییل بزن که داری خوب میزنی»! و اگر فکر میکنید در مورد ترور عناصر و فرماندهان جنایتکار اسلامی این شعار را داده است، حُسن نظر دارید! خیر، ایشان و تیم رضا پهلوی و مبلغین و موئتلفین رسانهای آنها در سیمای نتانیاهو «ناجی ایران» را ترسیم میکردند که قرار است آنها را به کاخ نیاوران برگرداند. واین رویه بدیع نیست، زمانى که اسرائيل در جنگهای قبلی با تروريسم عريان و جنايت جنگى کودکان معصوم فلسطينى را با بمب فسفرى و موشک لت و پار ميکرد، ناسيوناليسم ايرانى و ایدئولوژی ایرانشهری بيمارگونه هورا ميکشيد و شعار ميداد؛ “بکش که دارى خوب ميکشى”! انگار وزارت بهداشت راه افتاده است تا “موشها و سوسک ها” را پاکسازى کند! امری که وزرای فاشیست کابینه نتانیاهو رسماً و علناً در جنگ علیه مردم غزه را تکرار کردند.
۲- ناسیونالیسم قومی و نیروهای فدرالیست نیز در موضع و سیاست مشترکی با ناسیونالیسم و عظمت طلب ایرانی قرار داشتند. امثال عبداله مهتدی و مصطفی هجری و فدرالیستهای متفرقه، مانند رضا پهلوی و سلطنت طلبان امیدوار بودند که خروجی این جنگ به طیولداری آنها منجر شود. مهتدی برای جلب حمایت دولت آمریکا و اعلام آمادگی بمثابه بلدچی به واشنگتن رفت و مراتب تبریکات چاکرمنشانه را تقدیم دونالد ترامپ فاشیست کرد. جریانات ناسیونالیسم قومی و سلطنت طلب شاید در دنیا نادرترین جریاناتی باشند که در تظاهراتها در کنار پرچمهای خود پرچم اسرائیل را بدوش میکشند. و البته این مورد هم جدید و مربوط به جریان جنگ نیست، قبلتر و بویژه در تظاهراتهای خارج کشور از جمله در “روز قدس”، بدوش کشیدن پرچم اسرائیل خط مشی این جریانات بود.
۳- مجاهدین خلق نیز در رقابت با سلطنت طلبان تفاوتهای میکروسکوپی طرح میکرد اما دلش با بمب ها بود و مانند سلطنت طلبان و بسیاری از موئتلفین به «فرصت طلائی» برای سرنگونی چشم دوخته بود. مجاهدین وقتی دید که قرار بر رژیم چینج نیست، ناگهان با بیانیه مسعود رجوی طرفدار میرحسین و اصلاح طلبان شد. در این میان ملیون و مصدقی ها و بخش مهمی از ناسیونالیستهای جمهوریخواه، میان دو سوی جنگ بصف شدند.
۴- ناسیونالیسم چپ اعم از جریان حمید تقوايی، بخشی از کسانی که قبلتر شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداى ايران» سر میدادند، در جنگ و صفبندی اخیر با لحن نرمتری و البته تحت عنوان «مبارزه با جمهوری اسلامی»کنار جبهه جنگ طلبان بودند. آقای تقوائی حتی از نتانیاهو بدلیل تکرار شعار «زن زندگی آزادی» تمجیدگونه حرف زد. در رویداد جنگ که کل سیاست ایران را یکبار دیگر شخم زد، جریانات ضد رژیمی صرف بادبان امیدشان را به موشکها و بمب افکنهای اسرايیل و آمریکا بسته بودند.
۵- ناسیونالیسم ضدامپریالیستی که یک جناح ناسیونالیسم چپ است، در جنگ جاری از مدافعان پروپاقرص «میهن» و «مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم» به رهبری علی خامنه ای بود. این رگه طیف متفرقه ای در داخل و خارج کشور بود که از سر «تجاوز خارجی» و «دفاع از میهن» و بخشاْ ارجاع به قوانین بین المللی، کنار جمهوری اسلامی ایستادند. کهنه توده ای ها و تمایلات پرو روس و پرو چین، استالینیست ها، دمکراتهای لیبرال چپ، عناصر موسوم به سلبریتی و اپورتونیست های نان به نرخ روز خور در این صف بیتوته کرده بودند و هر مخالف سیاسی را با داغ ننگین «جاسوس» و «عامل بیگانه» همراه با اطلاعات جمهوری اسلامی میکوبیدند. جناح های ناسیونالیسم چپ هر کدام با برجسته کردن «الان مبارزه با جمهوری اسلامی مهم است» و یا «الان مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم» است، صف خود را با سمپاتی به سمتی از جنگ طلبان آرایش دادند.
۶- در مورد رسانه هایی مانند «ایران اینترناشنال و من و تو» رسما تریبون ارتش اسرايیل و رضا پهلوی بودند، مرتباْ اخبار دروغ و جعل تحویل مردم میدادند و با هر ریختن هر بمب تقاضای «قیام و برخاستن مردم» میکردند، میگذرم. اینها نه رسانه هستند و نه کمترین تعهد به حقیقت و حتی اصول ژورنالیسم بازاری دارند.
وقتی به صحنه جنگ و برخورد ناسیونالیسم از رگههای مختلف آن نگاه میکنید، میبینید که گرایش اجتماعی ناسیونالیسم و رگه های مختلف و متناقض آن کارنامه سیاهی بجا گذاشت و استعداد عجیبی در دفاع از ارتجاع از خود نشان دادند. اين چهره واقعى ناسيوناليسم است. اینها با نفس آتش بس عزا گرفتند و دنیای مالیخولیاپی شان ویران شد، شکافهای درون شان بالا گرفت و این سوال که «چرا مردم نیامدند» به موضوع و سوال محوری مفسرین بیمایه و قلم به مزد بدل شد. جناح پرو رژیمی آن نیز همصدا با خامنهایها بر سرکوب تحت عنوان «مبارزه با جاسوسان» کاسه داغتر از آش شد و در همراهی با موج فاشیستی علیه شهروندان افغانستانی در ایران روی دست سلطنت طلبان زدند.
کارگران ایران و اردوی انقلابی باید صحنه ها و برخوردهای نیروهای درگیر در سیاست ایران در قبال جنگ را با دقت رصد کنند، در نقد ناسیونالیسم و ضدیت جوهری آن با بشر و حق او تعمق بیشتری کنند. این نیروها با این کارنامه نشان دادند که اولاً سرنگونیطلبیشان آب برمیدارد و هر آینه میتوانند در کنار ارتجاع سیاسی علیه صفوف انقلاب بایستند. ثانیاً، ناسیونالیسم دشمن کارگر و مبارزه انقلابی و امر رهائی جمعی است. نقد ناسیونالیسم و دفاع از موضع اجتماعی کارگری و طبقاتی و انسانی باید یک حاصل این دوره برای کارگران پیشرو و جنبش کارگری باشد.
در ایران جنبش کمونیسم کارگری که حزب حکمتیست نماینده آنست یک نیروی جدی سرنگونی است. بقیه نیروها هر کدام در مقاطعی میتوانند بسازند و با انواع ارتجاع همسو و همصف شوند. ما نیروهای ضد نظم نمیتوانیم بسازیم. ما نمیتوانیم در جنگ ارتجاعی کنار یکسوی ارتجاع قرار بگیریم. ما نمیتوانیم در جنگ امپریالیستی کنار «امپریالیسم خوب» بایستیم. ما نمیتوانیم سرنگونی خواهی را تحت هیچ شرایطی فرعی کنیم. جنگ ۱۲ روزه با تمام خسارات انسانی و مالی و لطمات سیاسی که وارد کرد، اپیزودی بود که ماهیت نیروهای راست اپوزیسیون را بیش از هر زمانی برملا کرد.
۲۴ جولای ۲۰۲۵