میرحسین موسوی، مسعود رجوی، رضا پهلوی، اصلاحطلبان؛ در نقطه سازش «برگزاری رفراندوم برای تأسیس مجلس مؤسسان قانون اساسی» سیاوش دانشور

میرحسین موسوی، مسعود رجوی، رضا پهلوی، اصلاحطلبان؛
در نقطه سازش «برگزاری رفراندوم برای تأسیس مجلس مؤسسان قانون اساسی»
سیاوش دانشور
امروز دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴، مسعود رجوی طی بیانیهای با عنوان: «لگد و نیش زدن به موسوی در این شرایط مشخص و در این مورد مشخص به نفع خامنهای است»، همسوئی و حمایت خود را دستکم «در این مورد مشخص» از میرحسین موسوی و سیاستش اعلام کرد.
مسعود رجوی با تاکید؛ «بهعنوان کسی مینویسم که داغ شعلهور فراق یاران تیرباران شده و سربدار در دهه ۶۰ را بر سینه دارد»، تلاش کرده است بگوید به تناقضات و محدودیتها و توهمات ارتجاعی مُستتر در طرح میرحسین موسوی آگاه است و نوشته است: «حال میتوان از جهات مختلف سیاسی و حقوقی و اجرایی هزار و یک ایراد از پیام اخیر موسوی درباره رفراندوم گرفت و آن را از اساس زیر سؤال برد. آخر، استراتژی انقلابی قیام و سرنگونی قهرآمیز کجا و استراتژی رفرمیستی گذار خشونتپرهیز از فاشیسم دینی و قانون اساسی ولایت فقیه کجا؟!».
اما مسعود رجوی با اینحال تصریح کرده است که: «اکنون میرحسین موسوی در پانزدهمین سال حصر در پیام خود پس از جنگ ۱۲روزه خواهان «برگزاری رفراندوم برای تأسیس مجلس مؤسسان قانون اساسی» شده تا «راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار» کند.
«هنر» سیاست ضد رژیمی صرف
مجاهدین یک نیروی طرد شده و مغضوب از جنبش ملی اسلامی است و در ابتدای آوردن جریان اسلامی در ایران موئتلف جناح موسوم به «لیبرال» آن بود. در این جنبش اشتراکات آرمانی و ایدئولوژیک و ناسیونالیستی، و قدیمتر ضد آمریکائی و ضد غربی، وسیع بود و هنوز تکه پارههای این جنبش وجوه مختلفی از آن را حفظ کردهاند. رجوی آگاهانه افشای یک نقطه سازش طبقاتی را در ایندوره «لگد و نیش زدن به موسوی» نام میگذارد، آنرا «هنری» نمیداند، تا «هنر» همسوئی با سیاستهای موسوی و اصلاح طلبان را بعنوان «مبارزه با خامنهای» توجیه کند.
یک دلیل پایه ای این سیاست و حس همسوئی اینست که مجاهدین هم تلاش دارد در درون رژیم یارگیری کند. این تنها رضا پهلوی نیست که اینکار را میکند، اصلاحطلبان درون و بیرون رژیم، ناسیونالیستهای متفرقه عظمت طلب و قومی و مصدقی تا سلفیها و سکتهای اسلامی روزانه مشغول همین سیاستاند. توافق و تخالف در این بستر تابعی از منافع لحظه است، ریزش از رژیم بدرون اپوزیسیون و برعکس یک قاعده این بازی است. مسئله ابداً برسر «لغزش سیاسی» مسعود رجوی یا رضا پهلوی نیست، اینها اعضا و جوارح یک طبقهاند: طبقه بورژوازی. جریانات اپوزیسیون راست ایران بعنوان مدعیان آتی اداره نظم سرمایهداری در ایران، از اینرو «اپوزیسیون»اند که هیئت حاکمه اسلامی بدلیل «انحصارطلبی»اش جائی برای آنها باقی نگذاشته است.
مورد دیگر خصلت «ضد شاهی» مشترک در جنبش ملی اسلامی است. واکنش مشترک و حتی یکسان در مقابل رضا پهلوی از این فصل مشترک نشأت میگیرد. این نقاط اشتراک قدیمی بمدد فراخوانده شدند تا وجه مشترک امروزی ضد خامنهای را صیقل دهند.
این موضع مسعود رجوی از زاویه ضد رژیمی صرف و حتی کمتر؛ ضد خامنه ای، موضع حمید تقوائی در جریان جنبش ارتجاعی سبز را تداعی میکند. ایشان گفتند در ایندوره، یعنی زمانی که موسوی با خامنهای دعوایشان شده، «من با موسوی کشتی نمیگیرم». این ظاهراً هنر سیاستمداری و شناخت صفبندیها و «برجسته کردن نوک تیز حمله» علیه یک جناح و یا یک گروه و یا یک فرد است. همان تئوری و متد نخنمای مائویستی و فرعی و عمده کردن اجزای یک پدیده واحد با هدف ساخت و پاخت با بخشی از آنست که بنام سیاست و حتی بعضاً بنام «سوسیالیسم» عرضه میشود.
خیر، آقای رجوی! حمایت از سیاست موسوی و اصلاح طلبان با این استدلالها «هنر» نیست، عین بیهنری است. حتماً یادتان نرفته که خیلی قبلتر رضا پهلوی در جریان جنبش سبز از موسوی و طرحهای «انتخابات آزاد و رفراندوم» حمایت کرده است. اساساً بخش مهمی از حامیان این طرح جریان پروغربی و طرفدار سازش در حاکمیت اسلامیاند.
«مجلس موسسان»، مستقل از شرایط و چگونگی برگزاریش، یک خاکریز طبقه بورژوازی در دوره انقلابی است. یک نقطه سازش طبقاتی برای حفظ نظم و اعاده نظم است. برخلاف ادعای شما «راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار» نمیکند بلکه «راه را برای سلب حاکمیت از آنها هموار» میکند. شما هم بمثابه یک جریان اسلامی در جامعهای ضد اسلامی و مُلتهب و انقلابی در لیگی بازی میکنید و تلاش دارید خود را بمثابه نماینده واقعی اعاده نظم معرفی کنید. آنها امروز برای بقای نظام و یک عبور آرام و بقولی بهداشتی از بحران بدون دخالت مردم تلاش دارند. این تلاشی برای ایجاد یک نقطه سازش با رژیم یا بخشی از رژیم برای یک تحول در درون است. عجیب است که تجارب دو خرداد و خاتمیون و بعد موسوی و جنبش سبز و الی آخر به شما و کسانی که در این بستر بودند چیزی نیاموخته باشد. بنظر «هنر» سیاستمداری شما و اصل «خط قرمز رژیم» مجاهدین در خامنهای مستحیل شد و حاصل ترکیدن این بادکنک ضدرژیمی صرف بیانیه امروزتان است.
طبقه کارگر، جنبشهای اجتماعی پیشرو و کمونیسم ایران برای سرنگونی انقلابی و تمام و کمال جمهوری اسلامی بمثابه رژیم حافظ گنداب نظم سرمایه داری مبارزه میکنند و موظفند یک به یک این نقطه سازشهای طبقه بورژوازی را در سیر مبارزه برای خلاصی از رژیم اسلامی و تحقق امر آزادی و رفاه در ایران از سر راه بردارند. کارگر و کمونیسم و اردوی آزادیخواهی در ایران برای پیشروی و پیروزی ناچار است؛ «علیه بند و بست نیروهای راست از بالای سر مردم باشد، علیه خاکریزهای بورژوازی در دوران گذار مانند “مجلس موسسان” و “مجلس ملی” با خط نه به پارلمان، برای حاکمیت شوراها قدعلم کند و در یک تقابل بیوقفه با ناسیونالیسم و ملی گرایی، با پوپولیسم و اپورتونیسم، علیه سیاستِ ارتجاعی “همه باهم” و “آشتی طبقاتی” باشد». خامنهای یک مرده سیاسی است، هدف نفی کل نظام اسلامی بمثابه رژیم حافظ مناسبات بردگی مزدی سرمایه است.
۲۱ جولای ۲۰۲۵