فاشیسم، اعدام و سرکوب از برکات جنگ برای رژیم اسلامی سیاوش دانشور

فاشیسم، اعدام و سرکوب از برکات جنگ برای رژیم اسلامی
سیاوش دانشور
ما کمونیست ها گفتیم جنگ و حتی فضای جنگی و بلاتکلیف بودن اوضاع، فاکتوری منفی علیه شرایط سیاسی و مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. گفتیم جنگ موقتاْ حضور مردم از صحنه سیاسی را قیچی میکند و به قرق نظامی و میدانداری نیروهای آدمکش فرصت میدهد. در طرف مقابل اپوزیسیون بورژوائی و راست ایران که جنگ را دریچه قدرتگیری تلقی میکرد و سر از پا نمی شناخت، حمله نظامی را بمثابه “فرصت طلائی” برای برخاستن و قیام مردم از تریبونهای غیر مسئول و راست پمپاژ میکرد. در این صف از سلطنت طلبان تا مجاهدین و ناسیونالیسم کرد و فدرالیست ها حضور داشتند. در حاشیه اینها ناسیونالیسم چپ و پوپولیست ها همین ادله را بعضا شورتر تکرار میکردند و در یکسوی صفبندی جنگ ارتجاعی ایستاده بودند.
در صف مقابل، در دفاع از رژیم اسلامی ناسیونال شووینسم و پرچم “دفاع از میهن” خودنمائی میکرد. اگر ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی با زائده ارتش اسرائیل و آمریکا شدن پرچم هویتی “میهن” را بقول خودشان بنفع “اجنبی” بر زمین گذاشت؛ در عوض خامنه ای این پرچم را برافراشت و با آویزان شدن به ناسیونالیسم و ایران، تلاش کرد نیروی ناسیونالیسم را در کنار خود و دفاع از حاکمیت اسلامی علیه “امپریالیسم و صهیونیسم” بخط کند. در این صف نیز محور مقاومتی های رنگارنگ از خشکه مقدس تا انتلک دانشگاهی، چپی که ناسیونالیسم یک عنصر وجودی و دیدگاهی آنست، گرایش ناسیونال رفرمیسم سابقاً پرو-سوویت و امروز روسوفیل از توده ایسم و شبه لیبرالهای جمهوریخواه تا کهنه استالینیست های طرفدار “سرداران شهید ایران”، از مدافعان دوآتشه جمهوری اسلامی و “ایران” و “وطن” بودند.
جان کلام و استدلال این دو صف یکی بود: اولی ها میگفتند الان “فرصت طلائی” پیش آمده و سرنگونی مهم تر است و دومی ها میگفتند الان تجاوز به وطن شده و دفاع از ایران مهم تر است. توجیه جناح چپ اولی ها بر اصل اولویت “مبارزه با جمهوری اسلامی” بود و توجیه جناح چپ دومی ها بر اصل اولویت “مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم” بود. اولی ها مردم را سرزنش میکنند که چرا قیام نکردید، چرا ترک شهر کردید، چرا انتحار نکردید، چرا نیروی زمینی ارتش اسرائیل و آمریکا نشدید تا خاندان جلیل سلطنت برگردند؟ دومی ها و مشخصاً حاکمیت اسلامی با تعرض به مردم زحمتکش و بازداشت و شکنجه و اخراج میگوید چرا برای صف دشمن “جاسوسی” کردید؟ چرا از نظام و ایران دفاع نکردید؟ موئتلفین شان به مخالفین جنگ میگویند “بی وطن”، “خائن”، “نوکر صهیونیسم و امپریالیسم”، همانها که البته خامنه ای و بازجوها هم میگویند.
ما بعنوان نماینده کمونیسم کارگری گفتیم این جنگ ارتجاعی، واپسگرا، علیه روندهای انقلابی و مبارزاتی، عامل نامساعد در مبارزه برای سرنگونی و کاتالیزور تقویت نیروهای ضد جامعه است. ما بر شعار “قطع جنگ، بیدرنگ” بدلیل لطمات و پیامدهای منفی جنگ برسر گسترش مبارزه انقلابی برای سرنگونی رژیم اسلامی تاکید کردیم. ما سیاست کمونیسم کارگری و جنبش طبقه کارگر را بطور فشرده “سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و به شکست کشاندن دورنمای خونین و ارتجاعی نظم نوین خاورمیانه” تبئین کردیم. ما علیه جنگ طلبان، علیه هواداران یک جبهه جنگ، علیه سیاستها ارتجاعی و ضد جامعه بودیم و بر همیاری و همبستگی و وحدت طبقاتی در دوره جنگ تاکید کردیم. خوشبختانه برخورد جامعه، جنبش کارگری و فعالان جنبشهای اجتماعی کمابیش در کنار جنگ ارتجاعی قرار نگرفتند.
و امروز صحنه را نگاه کنید؛
۱- افسار گسیختن پروژه پاکسازی قومی و یک نژادپرستی خشن و عریان علیه شهروندان افغانستانی و هم طبقه ای های ما. ناسیونالیسم و فضای ناسیونالیستی و “ایران ایران” توپخانه ای شد تا روی زمین این تعرض فاشیستی صورت بگیرد و بخشی از مردم ناآگاه و بعضاً آگاه اما فاشیست مسلک، علیه همسایه و “افغانستانی” بشورند، شعار دهند، متلک بگویند، خوشحالی کنند. اسکین هدهای فاشیست که اینبار با اسلام هم ممزوج شدند، همانها که علیه اسرائیل و آمریکا زیر پرچم ناسیونالیسم و ایران تحت رهبری خامنه ای بخط شده بودند، حالا در تهاجم جنایتکارانه به شهروندان افغانستانی ریسه میروند. متهم تنها جمهوری اسلامی نیست، صفی از مدافعان سیاست جمهوری اسلامی و شیپورکشان و توجیه کنندگان آن هم هست. سکوت در مقابل این روند زخمهائی را برجای میگذارد که یک به یک در سیر مبارزه آتی ما سر باز خواهند کرد. لطمات تفکر فاشیستی بر جنبش جاری در جامعه و صفوف مبارزه انقلابی را باید جدی گرفت.
۲- اعدام در بوکان در ملأعام. نیان دخترک نازنین شش ساله را یادمان هست با چه توحشی کشته شد. صبح روز شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ قاتل نیان را در شهر بوکان با حضور گسترده مردم در ملأ عام اعدام کردند. این هم عقبگرد وحشتناک دیگری است. رژیمی که چوبه دار نیاز روزش است، سراغ این موضوع نمیرود که چرا نیان ها کودکی نمیکنند و چرا در منگنه فشار فقر و مشکلات خانواده و ناامنی چنین سرنوشتی پیدا میکنند. دفاع از حقوق و امنیت و حریم کودک مشکل آنها نیست، اسلام پرچمدار تعرض به کودک است. مهم اینست که مردم بوکان بجای سرود انقلابی و کوبیدن بر وحدت مبارزاتی، شوونیست و ناموس پرست و تماشاچی اعدام شوند، سوت و کف بزنند و عدالت را در جمهوری اسلامی جستجو کنند! مهم اینست یک سونامی گِل بیاید و کل مبارزات و دستاوردهای این مردم را زیر خود مدفون کند. مردم بوکان یکی از بدترین و دست راستی ترین اقدامات را تحت توجیه و پوشش نفرت و کینه برحق از مرگ کیان انجام دادند. آنها دستاورد چند دهه مبارزه انقلابی برای نفی اعدام بمثابه “قتل عمد دولتی” را برباد دادند و براین قتل مهر تائید گذاشتند. اقدامی که دودش در چشم خود آنها خواهد رفت و به نیروهایی امکان ابراز وجود میدهد که از همین جنس اند.
اعدام های مستمر، بازداشت های هزاران نفره، منزوی شدن اعتراضات و تحرکات اجتماعی، نامتعین بودن وضعیت سیاسی و نوعی ناامنی مستمر، گرانی و تشدید فلاکت اقتصادی، تهدید زندانیان سیاسی از حداقل برکات منحوس ایندوره برای جامعه و مردمی است که امیدوارانه مبارزه و تلاش میکردند. جامعه ناچار است بعد از شوک اولیه خود را بازیابد و بر علیه اهداف ارتجاعی نیروهای درگیر، سیاست و خط مشی متمایز خود را دنبال کند.
۱۷ جولای ۲۰۲۵