سوختبر وکولبر هم سرنوشتند! همایون گدازگر
سوختبر وکولبر هم سرنوشتند!
همایون گدازگر
وقایع هفته گذشته سراوان و کشتار کارگران ومردم زحمتکش در آنجا، اگر چه تحت حاکمیت رژیم سرکوبگر اسلامی پدیده ای تازه نبود، اما یک بار دیگر بر ضرورت همبستگی طبقاتی کارگران و رنجبران جامعه تاکید گذاشت. دیدیم عکس العمل مردم زحمتکش منطقه به کشتار نیروهای جنایتکار جمهوری اسلامی سریع وبرق آسا بود. اینکه گفته می شود مردم درکمین نشسته اند یعنی همین. اینکه می گوئیم جامعه منتظر فرصتی است یعنی همین. جامعه ایران می توان گفت در همه جا از تردید و دو دلی نسبت به تعرض به جمهوری اسلامی عبور کرده است. واین امری نیست که یک شبه اتفاق افتاده باشد. لبریز شدن کاسه صبر دهها میلیون انسان وبخصوص طبقه کارگر و زحمتکش نتیجه ۴۲ سال حاکمیت ضد بشری جمهوری اسلامی با زندگی مردم است. در این ۴۲ سال همه راهها از طرف مردم برای بهبود زندگی و دفاع از کرامت شخصیت انسانی اشان تجربه شده است. اما همه تلاشها به سد مقاومت و سرکوبگری رژیمی برخورده است که کوچکترین ارزشی برای رفاه که هیچ، تامین حداقلی از معیشت را هم برای جامعه به رسمیت نمی شناسد. همین واقعیت جامعه را به این نتیجه رسانده است که با وجود حاکمیت رژیم اسلامی راه برون رفتی از این جهنم قابل تصور نیست. به گلوله بستن سوخت بران در بلوچستان و کولبران در کردستان و موج بی پایان دستگیری و شکنجه واعدام در کنار افلاس اقتصادی و هرج ومرج در بالای حکومتیان، همه نشان از این دارد که بالاییها هم این پیام پایینیها را شنیده اند. جمهوری اسلامی در موقعیتی قرارگرفته است که فقط می تواند به معترضین به خود شلیک کند. زیرا وعده ووعید و سیاست فریب کارایی خود را از دست داده است. دیوار اعتمادی بین رژیم و مردم محتاج زندگی باقی نمانده است و جمهوری اسلامی توان آرام کردن و بهبود اوضاع را به هزار ویک دلیل ندارد و چاره ای جز این ندارد با مردم وارد جنگ مرگ و زندگی شود .
اما در جبهه مردم بخصوص طبقه کارگر و مردم زحمتکش که اکثریت بالای جامعه را تشکیل می دهند، چیزی برای از دست دادن باقی نمانده است. برای اکثریت جامعه معنای زندگی تنها با کمبود و سختی معیشت، نداری و تحقیر، حتی خود کشی و از هم پاشیده شدن مناسبات عادی مدنی ترجمه می شود. برای کارگر بیکار کارگر ومعلم شاغل بدون حقوق و زنان بی حقوق و سوخت بر وکولبر سیه روز و اکثر مردم جامعه تحملی باقی نمانده است ۰ جامعه ایران بسوی تصفیه حساب نهایی با سرکوبگران و استثمارگران چپاولگر خود می رود.
جمهوری اسلامی قابلیت و شایستگی خود را برای حکمرانی از دست داده است و از همه سو بدرست تحت فشار است. اگرچه فشار داخلی و ترس از انفجار تنفر تلنبار شده مردم تهدید اصلی برای اوست، اما در عرصه بین المللی و منطقه ای هم سوخته و بی اعتبار است و به یک معنی همه به تحولات داخلی و تعرض مردم بجان آمده در داخل چشم دوخته اند. همه اینها شرایطی بوجوده است که امروز می توان گفت هر گوشه این جامعه به بشکه های باروتی تبدیل شده است که هراز گاهی و در فرصتهای معینی در مقابله با تعرض و سرکوبگری رژیم به جان ومال مردم یکی از آنها ودر گوشه ای منفجر می شود. اما تا به امروز هم هنوز سیر وقایع به این صورت بوده است که این تعرضات کوتاه مدت و بعد از چند روز زندگی جهنمی دوباره به روال سابق ادامه پیدا می کند. خیزش دی ماه و آبان سالهای گذشته و خیلی از برآمدهای قبل از آن و کشتار سوخت بران وکولبران و اعتراض های مقطعی علیه این جنایات رژیم همگی از این قبیل هستند. واین نقطه ضعفی است که جنبش اعتراضی جامعه ایران علیه جمهوری اسلامی تا این مقطع با خود حمل کرده است . باید کاری کرد این انفجارهای مقطعی و محلی گسترش پیدا کنند و همه جا دست در دست همدیگر بگذارند. برای خلاصی از دست هیولای اسلامی طی کردن این روند تقریبا اجتناب ناپذیر است . در همه جا آمادگی این کار در عمق جامعه وجود دارد و تنفر از جمهوری اسلامی شمال و جنوب و غرب و شرق و مرکز نمی شناسد.
جمهوری اسلامی هم بر خطرناک بودن شرایط در مقابل خودش واقف است. بهمین خاطر بمحض وقوع این اعتراضات با بسیج نیرو به این مناطق و قطع ارتباطات و اینترنت سعی در قیچی کردن و منزوی کردن آن را دارد. امروز دیگر خطر انفجار عمومی علیه جمهوری اسلامی تنها ادعا مخالفین و مردم نیست. خود سردمداران رژیم همواره قریب الوقوع بودن آن را به یکدیگر هشدار می دهند وهر جناح تقصیر شرایط کنونی را حاصل کارکرد طرف مقابل می داند ۰
معلوم است گسترش اعتراضات و سراسری کردن آنها همراه شیوه های دیگر مبارزاتی ازقبیل اعتصاب و تظاهرات و تحصن وغیره است که می تواند کار جمهوری اسلامی را یکسره کند. اما این امر در غیاب یک رهبری واحد برای گسترش و بهم پیوند دادن اعتراض همگانی علیه جمهوری اسلامی بسادگی ممکن نیست . پروسه ای پیچیده که هدف در اینجا پرداختن به آن نیست.
آنچه مورد نظر است تلاش برای اعلام پشتیبانی و همبستگی طبقاتی در چنین مواردی مانند جنایات سراوان ویا کشتارکولبران یا تعرض به جنبش کارگری و جنایاتی از قبیل کشتن زاندانیان و غیره است . این امر در حال حاضر و تعادل قوای کنونی ممکن است و می تواند زمینه ساز گسترش اعتراضات توده ای و در عین حال نزدیکی آنها به یکدیگر در آینده بشود. سنت همکاری و همدردی وپشتیبانی را در چنین مواقعی می توان گسترش داد. پشتیبانی از واعتراض به کشتار سوخت بران در سراوان کار تمامی تشکلها و انسانها ی آزادیخواه وبرابری طلب است. فراخوان ما به کولبران ومردم کردستان که در شرایط مشابهی قربانی نیروهای مسلح رژیم در مرزها می شوند در این رابطه می تواند به نزدیکی کارگران و تحکیم همسرنوشتی طبقاتی آنها کمک کند.
همایون گدازگر
۲۷ فوریه ۲۰۲۱