تبعات انتخابات آمریکا بر اپوزیسیون راست پرو ترامپ در ایران عبداله دارابی
تبعات انتخابات آمریکا بر اپوزیسیون راست پرو ترامپ در ایران
عبداله دارابی
پیامدهای انتخابات اخیر آمریکا، مضافا بر نقش و تأثیراتش بر زندگی مردم آن کشور، به خاطر سیاست و اقتصاد جامع و فراگیر آن بر سر مردم سراسر جهان سنگینی خواهد کرد. ولی با وجود آن، تبعات ناشی از این انتخابات، در همه ی کشورها یکسان نیست، اما ایران از جمله کشورهایی است که با بقیه متفاوت است، نفس این تفاوت، تعقیب سرنوشت این انتخابات را در ایران ده چندان کرده است. جمهوری اسلامی و اپوزیسیون راست پرو ترامپ، هر یک به سهم خود بدون اعتنا به نقش و جایگاه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه در این جدال، به امید و آرزوهای ترسیم شده ی خود نظر دوخته و برای رسیدن به امیال و آرزوهای خویش که از پس این انتخابات درنظر گرفته بودند، لحظه شماری میکردند.
جمهوری اسلامی از این انتخابات، پیروزی بایدن، احیا برجام و رفع تحریم را طلب نموده، و نیرو های راست سلطنت طلب، مجاهدین، ناسیونالیست های فدرالیست و قومی کُرد و بخشی از ملی اسلامی های واپس زده شده که مدام از سیاست رژیم چینج طرفداری میکردند با آرزوی پیروزی ترامپ، شبانه سر بر بالین میگذاشتند.
سرانجام انتخابات حزبی بین جمهوری خواهان و دمکراتهای آمریکا، در سوم نوامبر دو هزار و بیست، با پیروزی بایدن و شکست ترامپ، به پایان رسید، نتایج آن اپوزیسیون راست پرو ترامپ را پریشان حال و ماتم زده با شکست مواجه ساخت و آنان را در غم و اندوه عمیق آن فرو برد.
جمهوری اسلامی نیز در این انتخابات به پیروزی بایدن و دول غرب و پوتین و چین، امید بسته تا رژیمش را از این باتلاق مرگ که در آن فرو رفته نجات دهند. با این که تمایل مشترک همه ی آنها حفظ و نگهداری رژیم است، اما بحرانی که دامنگیر جمهوری اسلامی شده با این جهتگیری های سراپا ارتجاعی در تناقض است و راه به جایی نمی برد. چون علیرغم بحران های عمیق اقتصادی و فرهنگی، میلیونها انسان تشنه آزادی و برابری و رفاه در صحنه سیاست ایران در کمین نشسته اند و برای سرنگونی این رژیم به غایت ارتجاعی لحظه شماری میکنند، نفس فاکتور کراهت و تنفر داشتن از هر رژیمی منجمله رژیم جمهوری اسلامی ایران، به تنهایی برای پایین کشیدنش از اریکه قدرت کافی است. این را همه رژیم های سرمایه داری می دانند ولی بخاطرمنافع هنگفت فردی و طبقاتی از آن درس نمیگیرند.
با این مقدمه کوتاه به سراغ نیروی اصلی جامعه میروم که هیچ یک از نیروهای دولتی و اپوزیسیون راست و ارتجاعی سرمایه، تا لحظه موعود وجود و حضور و رویارویی سیاسی و طبقاتی آن را در معادلات سیاسی به روی نا مبارک خودشان نمی آورند و عامدانه هیچ حسابی برای آنها باز نمی کنند. برای نمونه شاه ایران، تا آخرین روز های پایانی حاکمیت ننگین اش حاضر نبود به نقش و جایگاه عظیم طبقه کارگر حاضر در صحنه سیاست ایران اذعان کند و آن را به حساب بیاورد و شنیدن صدایشان را به زبان آورد، ولی موجودیت طبقاتی اشان را انکار کرد. با گذشت جهل و یک سال از آن دوره، باز نه تنها هیچ تغییری در این زمینه حاصل نشده است بلکه در بسان گذشته به روی همان پاشنه میچرخد.
کارگر و زحمتکش و احزاب بورژوا ناسیونالیستی و قومی در کردستان:
تمایل و ارادت قلبی نیروهای ناسیونالیستی فدرالیست خواه و قومی در کردستان، نسبت به فردی چون ترامپ نژاد پرست، ضد زن، راسیست و مذهبی، تنها اقدامی نیست که در دوره حاکمیت چهار ساله ترامپ، بر کار نامه سیاهشان حک شده باشد. این نیروها از بدو تولدشان تا به امروز، تحت نام “قیم مردم کُرد” به کُرنش کردن و تعبد گری در پیشگاه رژیمهای به غایت ارتجاعی منطقه و جهان در حال رفت و آمدند. از آنها یاد گرفته اند که قرص تعبد گری را در پیشگاه هر فاشیستی چگونه قورت دهند و چگونه خود را به آنها نزدیک کنند. این بخش از بورژوازی تا به امروز حتی از به رسمیت شناختن کارگران به عنوان یک طبقه اصلی در جامعه کردستان عامدانه خودداری کرده اند. این جریانات بورژوایی و قوم پرست، از عقب مانده ترین بخش بورژوازی عصر حاضر به شمار می آیند. به همین خاطر، کارگر و مردم زحمت کش کُرد به ویژه کارگران جوان در هر چهار بخش کردستان باید نیک بدانند که نزدیکی و نشست و برخاست این جریانات با رژیم های انسان کش و فاشیت و راسیست و نژاد پرست منطقه و جهان عمیقا آگاهانه و طبقاتی است. رژیم سراپا ارتجاعی ایران حداقل در ظاهر امر روی کاغذ به موجودیت کارگر به مثابه ی یک طبقه اذعان کرده، ولی جریانات ناسیونالیست قوم پرست کُرد تا کنون از ابراز چنین واقعیتی خودداری نموده و به آن اذعان نکرده اند. معنی عملی و زمینی آن قایل نشدن هیچ حق و حقوق پایه ای و ابتدایی برای کارگر به مثابه ی یک طبقه در جامعه کردستان است.
مردم کارگر و زحمتکش در کردستان باید خوب بدانند از همین حالا با چه پدیده ی ناجور و کدام بخش از بورژوازی طرف هستند. اگر اینها روز و روزگاری پا به اریکه قدرت بگذارند چه بلای نکبتبار و نا سازگاری در مقابلشان قد علم خواهد کرد. با توجه به آن، این بار طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران و کردستان باید برای به قدرت رسیدن خود و تغییر بنیادی به نفع کل جامعه وارد صحنه سیاست شود. این تجارب مهمی از انقلاب پنجاه و هفت است که نسل امروز باید بدون چون و چرا بعد از سرنگون کردن این رژیم آن را بکار ببندد.
این طیف از اپوزیسیون بورژوایی کُرد، در حال حاضر بنا به ماهیت طبقاتی و ارتجاعی شان، همزمان با سپری کردن دوره ماتم و عزاداریشان برای شکست ترامپ، یکی پس از دیگری پیروزی بایدن را نیز تبریک گفته و در برابر آن نیز سر فرود آورده و کُرنش کرده اند. ولی داستان به همین جا ختم نمیشود، شکست سیاست رژیم چنج آنها و کُرنش کردنشان در مقابل بایدن، به سیاست سازش با رژیم جمهوری اسلامی نیزتداوم میبخشند، البته این بار بد تر از همیشه بدون داشتن هیچ کارت و هیج امتیازی در مقابل رژیم.
حال وقت آن فرا رسیده که، این نیروهای ناسیونالیست ضد کارگر و ضد مردم آزادیخواه کردستان را بی پروا افشا و رسوا کرد و ماهیت واقعی و طبقاتی آنها را آنطور که هست برملا و آشکار نمود. مضافا بر آن کارگران و آزادیخواهانی که به هر دلیل به آنها پیوسته اند صف شان را ترک کنند و بیش از این خود را دست مایه ی امیال و آرزوهای ارتجاعی و سرمایه دارانه آنها قرار ندهند.
٢٧ نوامبر ٢٠٢٠