سرنگونی یا براندازی؟ “مته به خشخاش نگذارید!” آذر ماجدی
وجه تسمیۀ “براندازی” چیست؟ براندازی لغت تازه اختراع شده ای است با یک هدف معین سیاسی – ایدئولوژیک. تاریخاً در فرهنگ سیاسی از سرنگونی یک نظام صحبت می شود. معمولا در کشورهایی که تحت یک نظام استبدادی قرار دارند از تعویض دولت سخن نمی رود؛ زیرا تعویض دولت با دموکراسی و از طریق صندوق رای تداعی می شود. چنین شرایطی در کشورهای استبدادی موجود نیست و در نتیجه سرنگونی مقولۀ قهر را بشکل ضمنی در خود دارد که در فرهنگ سیاسی متداول با انقلاب یکی گرفته می شود. کمونیست ها و جریانات چپ همواره از لفظ سرنگونی استفاده می کنند.
اما در سالهای اخیر در رابطه با رژیم اسلامی یک کلمۀ تازه توسط جریانات راست و اصلاح طلبان حکومتی اختراع شده است که می کوشند جانشین لفظ سرنگونی کنند. هدف این تلاش چیست؟ تفکیک خود از جریانات کمونیستی؛ حذف بار انقلابی لفظ سرنگونی. یک تلاش کاملا هدفمند. اینها با یک معما روبرویند: روشن است که “تعویض” رژیم اسلامی از طریق صندوق رای غیرممکن است و سرنگونی بشکل قهرآمیز تنها راه خلاصی از این نظام است. اما اینها یک جریان ضد انقلابی اند و می کوشند مفهوم و گفتمان انقلاب را کاملا از ادبیات سیاسی، روایت سیاسیِ جایگزینی رژیم اسلامی و از اذهان تودۀ مردم حذف کنند. و در روند این تلاش سیاسی – ایدئولوژیک است که لغت “براندازی” را اختراع کرده اند و می کوشند جایگزین لفظ سرنگونی کنند.
اما جالب اینجاست که علیرغم اینکه بیش از یک دهه است از این لغت استفاده می کنند و همۀ رسانه های ضد انقلابی از قبیل بی بی سی، صدای آمریکا، رادیو فردا و سایر رسانه های حکومتی دولتهای غرب، خود رژیم اسلامی، جریاناتی که دنبال مد سیاسی ضد کمونیستی می دوند، از لفظ براندازی استفاده می کنند، موفق نشده اند سرنگونی را از ادبیات سیاسی حذف کنند. چرا؟ زیرا کمونیسم در سیاست جامعۀ ایران قوی، ریشه دار و دارای سنت جا افتاده است؛ زیرا از زمان شکل گیری رژیم اسلامی کمونیستها قاطعانه علیه این رژیم جنایتکار و سیاه مبارزه کرده اند.
از اینرو است که ما کمونیستهای کارگری قاطعانه می کوشیم گفتمان رایج، سرنگونی و نه براندازی باشد. عده ای خواهند گفت که “این یک لجاجت است؛ چه فرقی می کند؟ سرنگونی و براندازی هر دو یعنی تغییر رژیم؛ مردم هم همین را می خواهند؛ بیخودی مساله درست نکنید! این تلاشی ایدئولوژیک و در نتیجه فرقه ای است.” پاسخ روشن است. روایتهای سیاسی در تعیین روند یک مبارزۀ سیاسی نقشی مهم و تعیین کننده دارد. هیچگاه تودۀ مردم از طریق خواندن برنامه، اهداف و اساسنامه احزاب انتخاب سیاسی نمی کنند؛ مردم به روایت عمومی احزاب و جریانات سیاسی از شرایط، آینده و اهداف سیاسی توجه می کنند و براین اساس انتخاب سیاسی می کنند. این روش در جوامع تحت دموکراسی صدق می کند و بطریق اولی در شرایط انقلابی. کسانی که فرضاً به حزب سوسیال دموکرات، محافظه کار یا کارگر یا احزاب راست افراطی رای می دهند، بر مبنای یک شمّ عمومی و یک جهت و گرایش عمومی به آن حزب رای می دهند. باین معنا که روایت آنها را از شرایط اقتصادی، راه حل مسالۀ اصلی، مساله مهاجرت و خارجی ها و غیره پذیرفته اند. مساله اینجاست که گفتمان اصلی در شرایط معین سیاسی چیست و روایت کدام حزب از نظر مردم با آن شرایط خوانایی بیشتری دارد. در شرایط انقلابی مردم میان چپ و راست انتخاب می کنند. و در این روند حزبی که بتواند پرچمدار یکی از این گرایشات شود بیشترین شانس را برای انتخاب شدن دارد.
بنابراین روایت های سیاسی بسیار مهم است. واگذار کردن روایت سیاسی به نیروهای راست و ضد انقلابی بزرگترین خطای سیاسی برای یک نیروی کمونیست است. اینجاست که الفاظ مهم می شوند. الفاظ فقط الفاظ نیستند، محتوای ضمنیِ و بعضا صریح سیاسی – ایدئولوژیک دارند. از اینرو است که مقابله با لفظ براندازی مهم است؛ بطریق اولی از اینرو است که مقابله قاطع با لفظ “حجاب اجباری” تعیین کننده است. آیا اینها یک مقابلۀ ایدئولوژیک نیست؟ چرا هست. اما ایدئولوژی در مبارزات سیاسی مهم و تعیین کننده است. در مقابله با کمونیسم، بویژه، از زمان سقوط شوروی و بلوک شرق بورژوازی و ضد انقلاب کوشیده اند که ایدئولوژی را صرفا به مارکسیسم و کمونیسم نسبت دهند و آنگاه با ایدئولوژی علی العموم نیز مقابله کنند. متاسفانه برخی نیروهای چپ و کمونیست در این دام افتاده اند، این تعریف و گفتمان را پذیرفته اند و به این “جنگ با ایدئولوژی” پیوسته اند. در جامعه کلیه مفاهیم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بار ایدئولوژیک هم دارند؛ یا ایدئولوژی حاکم یا ایدئولوژی دیگر. کسانی که مردم را از “دولت ایدئولوژیک” می ترسانند، ناآگاهانه یا مزورانه دارند از شرایط موجود دفاع می کنند: دموکراسی، ناسیونالیسم، فمینیسم، کاپیتالیسم، مالکیت خصوصی، حقوق بشر، سندیکا و قس علیهذا همگی مقولاتی ایدئولوژیک اند؛ همانقدر که سوسیالیسم، لغو مالکیت خصوصی، لغو کار مزدی، شورا در سطحی مقولاتی ایدئولوژیک اند. برای کمونیست ها مساله بر سر آنست که با ایدئولوژی حاکم مقابله کنند و انتقاد مارکسیستی – کمونیستی را به روایتی رایج بدل کنند.
شش سال پیش در بحثی مشابه با نیروهای دست راستی که می کوشیدند “آلترناتیو” ارتجاعی برای رژیم اسلامی بسازند و الفاظ مختلف برانداز، ساختار شکن و انحلال را اختراع و به وسط مباحث سیاسی پرتاب می کردند مطلبی نوشتم، این بحث اکنون بیش از پیش حائز اهمیت است:
“معمولا در فرهنگ سیاسی ایران از سرنگونی یک نظام صحبت شده و می
شود. اما جنبش راست ناسیونالیسم پرو غرب برای اینکه حساب خود را از کمونیست ها که همواره خواهان سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی بوده اند، جدا کند، لغت “برانداز” را ساخت. بدین ترتیب در سالهای اخیر لغت برانداز نیز به فرهنگ لغات سیاسی فارسی اضافه شد. دو سال پیش در اوج خیزش توده ای مردم و سرکوب خشن رژیم اسلامی، جنبش سبز اسلامی با تمام اعوان انصار توده ای – اکثریتی شان، لغت جدیدی آفریدند: “ساختار شکن”. مخترع این لغت الحق و والنصاف که باید جایزه نوبل را دریافت کند! این لغت اختراع شد تا شاید از این طریق مانع رخنه فکر و خیال سرنگونی به اذهان مردم شوند. تا منکر آنچه ما جنبش توده ای سرنگونی خوانده ایم، شوند. تا بروی خود نیاورند که مردم سرنگونی طلبند و خواهان بزیر کشیدن این رژیم جنایتکار. این لفظ در واقع دفاعی خجولانه از رژیم اسلامی در برابر هجوم مردم برای سرنگونی آن بود. و اکنون یک لغت جدید برای راه یابی به مجمع ارتجاع آلترناتیو ساز اختراع شده است: “انحلال” حکومت اسلامی! انحلال یک حکومت دیگر چه صیغه ای است؟”
نیروهای راست هیچ واهمه ای از ایدئولوژی و بار ایدئولوژیک الفاظ ضد کمونیستی ندارند. حملات آنها نه به ایدئولوژی علی العموم، بلکه به اصول و آرمان اجتماعی کمونیستی – مارکسیستی است. این در حالی است که برنامه کمونیستی ما صریحا اعلام میکند که حکومت کارگری یک حکومت غیر ایدئولوژیک است.
***