اعتصاب های اخیر صحنههائی از یک نبرد سهمگین-سیاوش دانشور

کارگران هفت تپه اینروزها بدجوری موی دماغ سرمایهداران و دم و دستگاه دولتیشان شدهاند. حکومتی را تصور کنید که با پلیس و اطلاعات و ریزه خواران دور و بَرش به هر ترفندی دست میزند که کارگر گرسنه و خواستهای برحقاش را منکوب کند، اما دست از پا درازتر به نتیجه نمیرسد. امروز پنجشنبه هجده مهرماه، کارگران هفت تپه هجدهمین روز اعتصابشان را برگزار کردند و با مشتهای گره کرده و بلند کردن دستهایشان به علامت پیروزی به کارفرما و حامیانشان گفتند که؛ ما نترسیدهایم، جا نزدهایم، حرفمان را زدهایم و خواستهایمان را دنبال میکنیم. اعتصاب امروز بدنبال یک گروگان گیری از کارگران برگزار شد. روز ۱۴ مهر چهارده نفر از کارگران توسط پلیس امنیت و نیروهای اطلاعاتی بازداشت شدند. یازده نفر از کارگران هفت تپه برای ملاقات با نمایندگان کمیسیون اجتماعی مجلس عازم تهران بودند که بدنبال مقداری تهدید تلفنی و احضار و تعقیب و مراقبت مُضحک پلیسی، با هماهنگی پلیس و امنیت شوش در ورودی بزرگراه خرم آباد تهران بازداشت و زندانی شدند. اعتصاب اما در هفت تپه ادامه یافت و ناچار شدند کارگران را بعد از مقداری حرف مفت و تعیین وثیقه سنگین آزاد کنند. اعتصاب امروز پنجشنبه با سخنان یکی از کارگران بازداشت شده آغاز شد که ماوقع این نمایش وحشت حکومتی را برای همکارانش بازگو کرد. کارگران بر خواستهای اساسی از جمله آزادی اسماعیل بخشی و همکاران اخراجی، پایان دادن به پرونده سازی برای کارگران، لغو خصوصی سازی و دیگر مطالبات کارگران تاکید کردند. تاکنون نتیجه یک مجموعه اقدام ضد کارگری کارفرماها، شورای اسلامی، عوامل پرووکاتور، پلیس امنیت و نیروی انتظامی، دادستانی و امام جمعه و دیگران برای؛ تطمیع، مذاکره، خریدن کارگران، اعتصاب شکنی، دعوت به همکاری با کارفرما، پیشنهاد رشوه به فعالین کارگری، تهدید و احضار و بازداشت و پرونده سازی، نتیجهای نداده است. این را هیجدهمین روز اعتصاب و اتحاد کارگران بروشنی نشان داد. استخوان هفت تپه در گلوی آقایان استثمارگر و دزدان و فاسدین حرفهای و دولتشان گیر کرده است و تا حل مشکل، این کشمکش با هر افت و خیزی، ادامه دارد.
هپکو
کارگران هپکو و آذرآب نیز در هفتهها و روزهای اخیر در کشمکشی تند با حکومت و نیروی انتظامی و اطلاعات و پلیس بسر بردند. اعتصاب در هپکو بدنبال سرکوب خونین کارگران و زیر نور رفتن داستان اَبرشرکت هپکو و بالا کشیدن آن توسط بالاترین مقامات دولتی و وابستگان خانوادگی حضرات، ادامه یافت. بدنبال سرکوب وحشیانه کارگران و دستگیریهای وسیع، ناچار شدند مسئله را موقتاً جمع و جور کنند. دولت لایحه واگذاری را پس گرفت و همه از بالا تا پائین “کارگر دوست” شدند و اینروزها هر بچه آخوندی برای آزادی کارگران زندانی به سینهاش مدال میزند! فضائی از “مبارزه با فساد” و “شفاف سازی” و برنامه تلویزیونی براه افتاد تا توحش علیه کارگران معترض هپکو و اوضاعی که آقایان ببار آورده اند را رفع و رجوع کنند. هپکوئی ها محکم جلو آمدند، تاکتیک و سیاست درستی اتخاذ کردند و یک پیروزی مقطعی بدست آوردند. اما کارگران هپکو اعتراضشان را ادامه دادند، کارگران در بخشهای مختلف از جمله آذرآبی ها و ماشین سازی و آوانگان و آلومنیوم و دیگران به حمایت برخاستند و هپکوئیهای هشیار دلخوش به وعده پس گرفتن لایحه واگذاری نیستند و با بی اعتمادی کامل نگران بازی حکومتیها و وقت خریدن و حاشیهای کردن قول و قرارها هستند. فضای هپکو اعتراضی است و نتیجه کارشان راه را برای دیگر صنایع و مراکز که مشکل مشابهی دارند باز کرده است.
آذرآب
کارگران آذرآب نیز مسیر رفقایشان در هپکو را در پیش گرفتند و روز ١٤ مهر ماه اعتراششان را به وسط شهر کشاندند. کارگران آذرآب که حمایت کارگران هپکو را نیز داشتند، در میدان ورودی شهر و سه راه خمین – اراک اجتماع کردند و خواستار لغو خصوصی سازی شرکت و بازگشت آن به دولت و رسیدگی فوری به مشکلاتشان شدند. کارگران برای مدتی جاده را بستند و پلیس و نیروی انتظامی اقدام به شلیک گاز اشک آور و تهدید و بگیر و ببند کرد. روز ۱۵ مهر ماه اعتصاب و اعتراض کارگران آذرآب ادامه یافت و از ابتدا با دیوار وسیع پلیس و نیروی ضد شورش روبرو شد. در اراک هم مثل هفت تپه سیاست نخ نمای تهدید و احضار ادامه یافت. به دنبال اعتراضات کارگران در مراکز صنعتی اراک، تعدادی از کارگران در همین روز جهت بازجویی به پلیس امنیت احضار شدند. روز ١٦ مهر ماه مجددا کارگران آذر آب دست به اجتماع و اعتراض زدند. حضور گسترده مامورین امنیتی و بستن مسیر ورودی کارگران از محل کار به شهر از همان ابتدای صبح، شلیک گاز اشک آور توسط ماموران نیروی انتظامی به سمت جمعیت کارگران و ممانعت از خروج آنها از کارخانه، سیاستی برای جلوگیری از تکرار وقایع روزها و هفته قبل بود. اما کارگران آذرآب جلوی کارخانه و در درون شرکت دست به راهپیمائی زدند و با صدای بلند شعار میدادند؛ زیر بار ستم نمیکنیم زندگی! مشکل ما باید حل شود و این اوضاع قابل ادامه نیست. حق با کارگران آذرآب است، ادامه این اوضاع تنها نابودی کامل هزاران خانواده کارگری است.
عاقبت سیاست خصوصی سازی
وضعیت اَبرشرکتها و هلدینگهای هپکو و آذرآب در مجموعه صنایع اراک استثنأ نیستند بلکه نوک کوه یخی هستند که شامل مجموعه صنایع و مراکز صنعتی بزرگ و متوسط در ایران از پتروشیمیها، کشت و صنعتها، ماشین سازیها، قطعه سازیها، صنایع کشاورزی و حتی صنایع جانبی نفت و گاز میشود. آنچه که بنام واگذاری و خصوصی سازی در ایران صورت گرفته است اسم رمز بالاکشیدن ثروتهای جامعه و تحویل صنایع و مراکز صنعتی به افراد خودی با قیمتهائی که رسماً مفت و مجانی محسوب میشود، و حتی نپرداختن همین قیمتها و وام گیری به اعتبار آنها از بانکها با سفارش و امضا و تلفن بالانشینان دولتی و بعد از مدتی تکه پاره کردن و حراج و فروش آنها و انتقال ارز به خارج کشور و به خاک سیاه نشاندن صدها هزار کارگر و خانوادههایشان است. آش تا این حد شور است که ایدئولوگهای راست افراطی بازار آزاد و خصوصی سازی در ایران مانند موسی غنی نژاد و حزب اللهیهای طرفدار خامنهای و رئیسی میگویند که باید این روند که بنام خصوصی سازی در جریان است متوقف شود چون نه فقط به نتایج مد نظر نرسیده بلکه با بحرانی که ایجاد کرده پیامدهای بمراتب بدتری دارد! منظور اینها البته جنبه اقتصادی و پی نشستن از سیاست تاکنونی نیست، دارند هشدار میدهند که اوضاع بسیار خراب است و اگر این افسارگسیختگی “کارآفرینان” عزیز همینطور ادامه یابد، همه چیز از دست میرود! در همین اراک، هپکو و آذرآب دو نمونهاند؛ وضعیت در آونگان و ایرالکو و فولاد و آلومنیوم و ماشین سازی و شرکتهای دیگر نیز بشدت بحرانی و کمابیش یکسان است. آدمهائی در همین اراک هستند که صاحب و سهامدار ٣٠ شرکتاند و در حمایت دولت و بانکها و نیروی انتظامی و ضد شورش مشغول چاپیدن کارگران و بورس بازی و معاملات مَلکی و بساز و بفروش و زندگی سوپر اشرافی و طفیلیشان هستند. اعتراض در هپکو و آذرآب و هفت تپه تنها بیانگر یک صورت مسئله بسیار بزرگ تر و گسترده تر در صنایع بزرگ ایران است که دیگر بحران در آنها به مرز انفجار رسیده است. به اینها باید شرکتهای پیمانکاری متعدد در هر واحد صنعتی را هم اضافه کرد که مسئولیت و اداره بخشهای مختلف را بعهده دارند و تلاش میکنند هم هزینه نیروی کار و ایاب ذهاب تولید را مرتبا کم کنند و هم با قصابی کارگران و ربط قرارداد و استخدامشان به این و آن شرکت و نه کارفرمای واحد و مانور و ایجاد تفرقه در میان آنان در زمینه های مختلف، کار استثمار و مال اندوزی کارفرما را تسهیل و امر اعتراض و وحدت کارگران را با موانع جدی روبرو کنند.
با اینحال، دامنه فساد و اختلاس بی حد و حصر بالائیها که از راس حکومت و نهادهای اصلی تا وزرا و مجلس نشینان و لایههای مختلف را دربرمیگرد، در کنار فقر و فاقه اکثریتی عظیم و گرسنگی و ماشین سرکوبی که “آتش به اختیار” مقابل کارگران و محرومان صف کشیده است، همه پردهها را انداخته و حائلهای فریبنده را کناری زده است. دیگر هر آدم معمولی کوچه و خیابان هم میداند چه خبر است و مسئول مشقت و وضعیت کنونیاش چه کسانی هستند و برایش روشن است که اینها دستجمعی قصد ندارند که حتی جلوی این روند را بگیرند تا چه رسد که برای حل مشکلات اقدامی و سیاستی داشته باشند. بعبارت دیگر، صحنههای کشمکش در فولاد و هفت تپه و هپکو و آذرآب و دیگر صنایع ایران، نه اعتراضاتی صنفی با مشکلاتی صرفاً مربوط به یک یا چند شرکت معین و یا ناشی از برخی ندانم کاریهای اقتصادی این و آن کارفرما، بلکه پازلی از یک تصویری بزرگتر و یک کشمکش وسیع طبقاتی است. این کشمکش است که سرنوشت جمهوری اسلامی و سرمایه داری ایران را رقم خواهد زد. آینده ایران روی این محور و سوال اساسی قطبی میشود و بارقههای آن از هماکنون تصویر این نبرد سهمگین طبقاتی را برای هر کسی که چشمی برای دیدن و مغزی برای اندیشیدن داشته باشد، لخت و عریان بنمایش گذاشته است. ما کمونیستهای کارگری حکمتیست همراه با طبقه کارگر رادیکال و سوسیالیست با شور و اشتیاق به استقبال این کشمکش میرویم و برای پیروزی آن تلاش میکنیم. پرتوان باد اعتراض و وحدت صفوف کارگران!
.
١٠ اکتبر ٢٠١٩