برای اول ماه مه! احمد بابائی
اول ماه نه آغاز یک جنگ و نه به اتمام رسیدن آن،بلکه اعلان یک روز و کیفرخواست یک جنبش برای پایان دادن به سرمایه داری است. اول مه اعلام وجود اجتماعی پرولتاریای جهانی است که قدرت بورژوازی را بمصاف می طلبد. پلاتفرم اول مه با خون و دفاعیات پرشور رهبران کارگران شیکاگو امضا شده است که ما کارگران برای نجات باید این نظم استثمارگر را بزیر بکشیم. از محاکمه و تیرباران کارگران شیکاگو تا امروز در چهارگوشه جهان، کارگر و جنبش رهائی بخش کمونیستی همواره یک “خطر” واقعی برای نظم سرمایه داری و دولتهای بورژوائی بوده است. اهمیت بزرگداشت اول مه تکرار این حقیقت ساده است که ما کارگران بعنوان یک طبقه، تنها با سرنگونی بورژوازی و به قدرت رسیدن و پایان دادن به تبعیض و نابرابری و استثمار نظم سرمایه داری قلمداد میکنیم !
جهان امروز فاصله زیادی با تاریخ ثبت اول ماه مه دارد. افت و خیزهای زیادی وجود داشته است اما جنگ و ستیز طبقاتی سرجایش است، انتقاد کارگری سرجایش است، هنوز کمونیسم و سوسیالیسم امید می آفریند و منبع انرژی و حرکت نسلهای متمادی است.
بدون شک جنبش بالنده کارگری ایران و اعتراضات رادیکال فولاد و هفت تپه به یک نقطه امید برای انقلاب کارگری و “شبح سوسیالیسم” تبدیل شده بود. جنبش کارگری همراه با نمایندگان و سخنگویان واقعی و رادیکال خود، علیرغم سانسور سنگین رسانه های نوکر، در سراسر دنیا معرفی و مورد حمایت و پشتیبانی نهادها و سازمانهای معتبر کارگری قرار گرفت.
آیا مشاهده کنونی اوضاع طبقه کارگر ایران وسرکوب و دستگیری رهبران و فعالین کارگری وضعیت پیچیده و نابسامانی را بوجود نیاورده وحکایت از سپری شدن یکدوره را نمی کند؟ آنها که هنوز نیمه خالی لیوان را می بینند شاید به چنین نتیجه ای برسند، اما کسانی که با قلب تپنده جنبش کارگری و تمایلات وسیع جنبش شورائی کارگری درگیرند، نیمه پر لیوان و آینده ای درخشان را می بینند. هیچ چیز در مبارزه طبقاتی تضمین شده نیست، هیچ سحر و جادوئی در کار نیست، اما این پراتیک انقلابی است که سرنوشت همه چیز را تعیین میکند. ظاهرا احزاب کارگری و کمونیستی قدرتمند امکان ابراز وجود ندارند و یا اساسا نتوانسته اند بدلیل اختناق و ممنوعیت شکل بگیرند اما رقص پرچمها و شعارها و آمال سوسیالیستی کران تا کران پیداست! ظاهرا خود طبقه کارگر از یک موقعیت نامناسب رنج میبرد،بخش زیادی از رهبران و سازماندهندگان کارگران که به امید واقعی جامعه تبدیل شده بودند، یا در زندان هستند و یا خطر زندانی شدن تهدیدشان میکند. اما اینها مشتی از خروارند. این جنبش بمثابه کوه یخی است که فعلا فقط نوک آن از آب سردرآورده است. بخشی ها و فولادی های قهرمان شاید موقتا به سکوت کشانده شده باشند و با اسیر دولت کارفرمایان و سرمایه داران باشند، اما هر روز در جامعه تکثیر می شوند چرا که جامعه نیازمند چنین رهبران و چنین پرچمی است. سرکوب شاید موقتا تعدادی را خاموش کند و یا به گروگان گرفته شوند، اما یک جامعه هشتاد میلیونی را نمیتوان برای ابد ساکت و به گرو گرفت. میتوان با تهدید و پرونده سازی نوع نشریه گام را بست و یا محدود کرد اما نمیتوان انتقاد کارگری و کمونیستی را به بند کشید، چرا که این انتقاد از موضع کارگر به نظم موجود صورت میگیرد و در هر روز اعتراض کارگری و اجتماعی جاریست. ظاهرا هنوز از یک اعتراض واقعی و تهدید کننده که از سنت فولاد و هفت تپه باشد خبری نیست، ظاهرا جامعه متاثر ازفقر شدید و انواع مصائب سرمایه داری کمرش خرد شده است، اما در وسط مصیبت سیل شوراها سر بلند میکنند و همدردی انسانی زحمتکشان رژه میرود. این یعنی افق هفت تپه و فولاد می شکفد و نتیجه میدهد و همه گیر میشود. ایران همیشه یک تصویر یک بعدی دارد و یک واقعیت چند بعدی. تصویر تاریک و ناامید همان تصویر یک بعدی است و حقیقت اجتماعی آن تصویر چند بعدی و پیچیده.
سوال اما در روز جهانی کارگر اینست که تنها راه نجات ما کارگران هستیم. حتی اگر کسی نگوید: “می جنگیم، می میریم، حقمون را میگیریم!” باید سختی این جنگ را گوشزد کرد،باید گفت سخت است اما شدنی،باید جان سخت بودن و مقاومت تا آخرین لحظه جمهوری اسلامی به عنوان دولت مدافع سرمایه داری را به خاطر سپرد. باید مداوم تکرار کرد که این جنگ به فرماندهان زبده و هوشیار نیاز دارد، کسانیکه جبهه مقابله کار و سرمایه را به خوبی میشناسند و امکان سنگرسازی برای مقابله را به خوبی مهیا میکنند،به رهبران و سازماندهندگان واقعی نیازمند است که هم سرشار از رادیکالیسم و انقلابیگری کارگری و هم جسور و محبوب باشند. روز جهانی کارگر را به یک جبهه قوی برای کارزار آزادی کارگران زندانی، به روز حمایت و پشتیبانی از رهبران کارگری که سایه تهدید و ارعاب بر سرشان سنگینی میکند، تبدیل کنیم!
دوره مبارزه بدون حزب کمونیستی کارگری، دوره مبارزه بدون رهبران جدی کارگری بپایان رسیده است. ما در ایندوره به حزب سیاسی، به جنبش شورائی کارگری، به ارگانهای اعمال اراده توده ای در مقیاس وسیع، به جنبش مجامع عمومی نیاز فوری داریم. هم اکنون شوراها و جنبش مجامع عمومی به یک خواست واقعی در جنبش کارگری بدل شده است. کمونیستها برای یک انقلاب کارگری و یک نظام سوسیالیستی، نظامی مبتنی بر شوراها مبارزه میکنند. در این مسیر استخوانبندی جنبش ما را باید مارکسیست های متعهد و کارگران کمونیست و رهبران رادیکال تشکیل دهند. جمهوری اسلامی حتما سرنگون میشود اما پیروزی کارگری در گرو ایجاد و تحکیم این سنگرها است. زنده باد اول ماه مه !