اعلامیه حزب حکمتیست
اعلامیه حزب حکمتیست
انتخابات آمریکا
ترامپ شکست خورد، بایدن راه حل نیست!
شکست دونالد ترامپ و عقب راندن یکی از جریانات فوق ارتجاعی بورژوائی در هیئت حاکمه و جامعه آمریکا؛ گرایش راست افراطی و مذهبی، نژادپرست، ضد زن و سکسیست، اتفاق مهمی است. ترامپ به دنبال ناکامی اوباما برای بازسازی چهره تخریب شده آمریکا در قلمرو جهانی و تخفیف شکافها و معضلات اجتماعی در سطح داخلی قد علم کرد. او محصول بی افقی دو جریان و حزب اصلی سرمایه داران بزرگ در بحران اقتصادی بود که میخواست قدرت آمریکا و جایگاه جهانی اش را با سیاستهای انزواطلبانه و پروتکشنیستی احیا کند. بحران اقتصادی و حمایت بخشی از بورژوازی در دوره بحران، این فرصت را به ترامپ داد تا بعنوان یک جریان عمیقا ارتجاعی و نژادپرست از طریق انتخابات بقدرت دولتی دست یابد. یک اهمیت انتخابات آمریکا شکست راست افراطی است که یک محصول آن تضعیف این جریان در قلمرو جهانی است.
“نه” به دونالد ترامپ “آری” به جو بایدن نیست، بیشتر رای دهندگان درغیاب یک آلترناتیو رادیکال برای شکست دادن ترامپ به ناچار به بایدن رای دادند. بایدن نماینده بخش دیگری از طبقه حاکمه است که اِعمال رهبری آمریکا را در گسترش تجارت آزاد بین المللی و رقابت جهانی جستجو میکند. در آمریکا جنبش و تحرکی توده ای در تقابل با سرکوب پلیسی و راسیسم و بیکاری و پاندمی کرونا راه افتاد که در این انتخابات نمایندگی نمی شد. انتخابات آمریکا تنها صحنه جدال جناح های بورژوائی نبود، ائتلافی از جنبش های مختلف برای نه به ترامپ، خواستهای رفاهی و بهداشتی و ضد نژادپرستانه حضور داشتند. فشار خواستها و منافع این نیروی سوم خود را بصورت محدود در رقابت ترامپ- بایدن منعکس میکرد. همان جریانی که ساندرز را بجلو راند، همان جریانی که علیه نژادپرستی و جنایت پلیس خیابانهای آمریکا را فتح کرد، در انتخابات بشدت فعال بود و بدون تردید بعد از انتخابات تلاش خواهد کرد بیشترین عقب نشینی را به دولت بایدن تحمیل کند. جملگی کسانی که به ترامپ یا بایدن رای دادند، ضرروتا آنها نماینده تمایلات شان نبودند. شرکت وسیع تر واجدین شرایط در انتخابات و رای بیشتر به کاندیدای دمکراتها، منعکس کننده نگرانی از قدرتگیری بیشتر فاشیستها و مشخصا بدلیل خلاء یک آلترناتیو سیاسی رادیکال بود.
انتخابات آمریکا بشدت در سیاست ایران مورد توجه بود. رژیم اسلامی با انتخاب بایدن، بازگشت به برجام و رفع تحریمها را جستجو می کند. اما معضلات اقتصادی و سیاسی رژیم اسلامی و ناسازگاری اش با مردم چنان عمیق است که احیای پروژه شکست خورده برجام نمیتواند به داد جمهوری اسلامی برسد، همانطور که در دوره اوباما نتوانست یاری دهنده اش باشد. بخشی محدودی از جامعه که در سیمای ترامپ و سیاستهایش “رهائی از حکومت اسلامی” را جستجو می کرد، با شکست این اتوپی ناچار است برای رهائی واقعی از جمهوری اسلامی روی پای خودش بایستد. با شکست ترامپ مهمترین اتفاق در صفوف اپوزیسیون بورژوائی ایران افتاد، امیدشان به یاس بدل شد. نیروهای راست اپوزیسیون و طرفدار رژیم چینج اعم از مجاهدین، سلطنت طلبان، ناسیونالیستهای فدرالیست و قومی، فاشیستهای فرشگرد و کلیه کسانی که هوادار ترامپ بودند، بی افق شدند و تا اطلاع ثانوی کمرشان شکست. ملی اسلامی ها و مغضوبین حکومتی که به اردوی طرفداران رضا پهلوی و ترامپ پیوسته بودند، بخشا سریعا خود را تطبیق دادند و به صف هواداران بایدن ملحق شدند. امروز جریانات سیاسی طبقه بورژوازی ایران، که در توهم حمایت ترامپ و فشار رسانه ای کمی زیر نور رفتند، همراه با سقوط ترامپ آنها نیز به چاه بن بست و بی افقی استراتژیک سقوط کردند. اما فراتر از بن بست و سردرگمی سیاسی آنها، آنچه قابل توجه تر است، ماهیت سیاستهای راست و ارتجاعی این نیروها است که در چهار سال گذشته با افتخار در کنار فاشیسم و راسیسم جهانی قرار گرفتند و نمایندگان سیاستهای دست راستی و نژادپرستانه و ضد زن ترامپ در فردای تحولات سیاسی ایران بودند. اردوی طبقه کارگر و مردم آزادیخواه که اهداف و منافع متمایزی را دنبال می کنند، لازمست بیش از پیش سیاستهای ضد جامعه و ارتجاعی اپوزیسیون بورژوایی را رسوا و منزوی کنند. برای اردوی کارگر و کمونیسم و آزادیخواهی که هیچ زمان سرنوشتش را به سیاستها و تغییر در هیئت حاکمه آمریکا گره نزده است، یکبار دیگر این حقیقت برجسته میشود که با اتکا به اراده آگاهانه و سازمانیافته جنبش کارگری و توده ای، نیروی بیشتری را حول راه واقعی تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی و سرمایه داری حاکم بر ایران بسیج و بمیدان بکشد.
انتخابات آمریکا و تبلیغات حول آن در مدت نسبتا طولانی با هزینه های نجومی و روشهای پوپولیستی و شوهای هالیوودی، این واقعیت را برای هزارمین بار تاکید میکند که در دمکراسی تمایلات و اراده واقعی شهروندان نمایندگی نمیشود و نقشی در سیاست جاری ندارند. دمکراسی مکانیسمی برای دست بدست شدن قدرت از مجرای انتخابات دوره ای و نظام پارلمانی برای تداوم انقیاد سیاسی و اقتصادی اکثریت عظیم شهروندان و مشروعیت دادن به دیکتاتوری اقلیت ناچیز طبقه بورژوا است. دمکراسی در قلمرو سیاست همان بیحقوقی ای را نهادینه میکند و قانونیت میبخشد که سرمایه در قلمرو اقتصاد متکی به آنست.
طبقه کارگر در آمریکا و اروپا برای برون رفت از موقعیت اسارتبار کنونی خویش و بازکردن افقی متمایز در جامعه، ضروری است به چهارچوبهای فراپارلمانی فکر کند و آلترناتیوی متمایز از کل طبقه بورژوازی را بمیدان بیاورد. در فقدان چنین آلترناتیوی، این طبقه کارگر است که قرار است بار دیگر برای تحقق رویاهای ارتجاعی بورژوازی آمریکا جانفشانی کند.
آزادی، برابری، حکومت کارگری!
زنده باد جمهوری سوسیالیستی!
حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست
٢٢ آبان ۱۳۹۹ – ١٢ نوامبر ۲۰۲۰
____________________________________