26/09/2025

پیشگیری از مرض عالمگیر توبی اُرد ترجمه سیف خدایاری

توضیح مترجم: ویروس کرونا به احتمال زیاد نقطه عطفی در تاریخ بشر خواهد بود که سیاست، فلسفه، علم و همه چیز را تحت تأثیر قرار خواهد داد. هنوز با قاطعیت نمی توان گفت جهان به کدام سمت می رود، اما با قاطعیت می توان گفت که بشر به دسامبر ۲۰۱۹ برنخواهد گشت. مقاله پیش روی روز ششم مارس در گاردین منتشر شد و ترجمه با اندکی تأخیر منتشر می شود. مطالعه مقاله مستلزم مقداری حوصله است.

***
جهان در اولین مراحل مواجهه با چیزیکه ممکن است مهمترین مرض عالمگیر یکصد سال اخیر باشد، قرار گرفته است. در چین تاکنون هزاران نفر جانشان را از دست داده اند. در کره جنوبی، ایران و ایتالیا شیوع گسترده مرض شروع شده است و آغوش بقیه دنیا به روی آن باز است. هنوز نمی دانیم آمار نهایی جانباختگان هزاران تن خواهد بود یا صدها هزار. علیرغم تمام پیشرفت های پزشکی بشریت در مواجهه با بیماری عالمگیر ناتوان تر از چیزی است که فکرش را می کردیم.

برای درک آسیب پذیری جهانی و اتخاذ گامهای که باید برداشت بهتر است به فکر بدترین سناریوی محتمل باشیم. مرض عالمگیر چقدر وحشتناک خواهد بود؟ در داستان‌های علمی تخیلی گاهاً مرض عالمگیر چنین موحش به تصویر کشیده می شود که معادل پایان تمدن و حتی پایان بشریت است. خطری که آینده بشریت را تهدید می کند را خطر اگزیستنسیال ( وجودی) می نامند. نمی توان با قاطعیت گفت که کرونا ویروس جدید یا همان کووید-۱۹ زنگ چنین خطری را به صدا در نیاورده است. اما آیا این بطور واقع مرض عالمگیر خواهد شد؟ بگذارید برای درک این موضوع و قرار دادن شیوع جاری ویروس در متن گسترده تری نقبی به گذشته بزنیم.

سال ۱۳۴۷ مرگ به اروپا رسید. مرض از شهر کافّا واقع در کریمه شروع شد که در محاصره سپاه مغول قرار گرفته بود. تجار فراری از شهر ناخواسته آن را به ایتالیا آوردند و از ایتالیا وارد فرانسه، اسپانیا و انگلیس شد. اندکی بعد به نروژ و بقیه اروپا سرایت کرد و در پایان مسیر به مسکو رسید. ظرف شش سال کل قاره گرفتار مرگ سیاه( طاعون) شد.

دهها میلیون نفر به طرز مرگباری مریض شدند و به طرق گوناگون تسلیم این مرض شدند: برخی زخم های متورم در گردن، زیربغل و ران پیدا کردند؛ بدن بسیاری از آنان به خاطر تجمع خون زیر پوست سیاه شد؛ برخی به خاطر تورم حلق و شش خون استفراغ می کردند؛ تمامی افراد دچار تب و خستگی مفرط می شدند و بوی تعفن تحمل ناپذیری از خود بیرون می دادند.
مرگ چنان عظیم بود که گورستان ها پر شده و به گورهای دسته جمعی نیاز پیدا کردند. مرگ سیاه طی شش سال اروپا را ویران کرد و بین یکربع تا نصف کلیه جمعیت اروپا را از بین برد. خاورمیانه هم دچار طاعون شد و یک سوم مصریان و سوری ها را از بین برد و به آسیای مرکزی، هند و چین نیز سرایت کرد.

به خاطر فقدان آمار [ واقعی] به جا مانده از قرن چهاردهم ما دقیقاً میزان این مرگ را نمی دانیم. تخمین زده می شود که بین پنج الی چهارده درصد جمعیت کل زمین از بین رفت که تا آن زمان بزرگترین بلایی بود که تاریخ بشر به خود دیده بود.
مرگ سیاه تنها بلای بیولوژیکی نیست که تاریخ بشر را تهدید کرده است. حتی بدترین خیارک نبود. در سال ۵۴۱ قبل از میلاد امپراطوری رم شرقی دچار طاعون جوستینین شد. ظرف سه سال سه درصد از جمعیت زمین را تخته قاپو نمود.

سال ۱۴۹۲ اروپایی ها به آمریکا رسیدند و این دو گروه مردمی یکدیگر را در معرض بیماری‌های کاملاً جدید قرار دادند. هر یک از این دو گروه طی هزاران سال خود را در مقابل بیماری‌های معینی ایمن کرده بود، اما هیچیک ایمنی کامل در مقابل امراض دیگری نداشتند. ساکنان آمریکا گرفتار مرگبارترین امراض ناشناخته مانند انفلوانزا، سرخک و بالأخص وبا شدند.
طی صد سال بعد، ترکیبی از بیماری و جنگ کسر بالایی از جان ساکنان آمریکا را گرفت که به خاطر فقدان آمار دقیقاً نمی توان میزان آن را تعین کرد. به جرأت می توان گفت که نود درصد جمعیت [ قاره ] آمریکا در قرن شانزدهم از بین رفت. می توان خوشبین بود و آمار را کمتر از آن فرض کرد. البته نمی توان با قاطعیت تقصیر همه چیز را گردن جنگ انداخت و نسبت به امراض [ جدید] غافل بود. می توان تخمین زد که در آن دوران نیز ده درصد جمعیت زمین از بین رفت.

قرن ها بعد از آن دوران، اکنون جهان چنان به هم پیوسته است که گسترش مرض عالمگیر بسیار محتمل است. در پایان جنگ اول جهانی شیوع آنفلونزایی که به نام آنفلونزای ۱۹۱۸ یا انفلونزای اسپانیا مشهور شد، قاره زمین حتی مناطق دوردست جزایر اقیانوس آرام را درنوردید. یک سوم جمعیت زمین مبتلا شد و جان سه الی شش درصد از ساکنان زمین را گرفت. میزان مرگ بر اثر این بیماری از آمار قربانیان جنگ اول پیشی گرفت.

با وجود مواردی که بر شمردیم هنوز صحبت از تهدید نهایی بشریت صحیح نیست. طاعون دنیا را با خطر انقراض روبرو کرد، اما بشر نهایتاً از خطر جست. از بین رفتن ربع یا نصف ساکنان یک منطقه کافی نیست که خطر انقراض ساکنان قاره را تخمین بزنیم. مرگ سیاه بر سرنوشت امپراطوری ها تأثیر گذاشت و چه بسا مسیر تاریخ را عوض کرد، اما بیش از هر چیز به ما درس داد که تمدن بشری خود را برای مقابله با امراض و مرگ گسترده و حتی عالمگیر آماده کرده است.
آنفلونزای اسپانیا نمونه خوبی است که برغم ابعاد گسترده آن، تأثیر تعیین کننده ای بر جمعیت زمین نگذاشت. این مرض همزمان با جنگ اول روی داد که برغم میزان مرگ و میر کمتری تأثیری تعیین کننده بر سرنوشت بشر بر جای نهاد.

تاریخ بشر حدود دویست هزار سال را در بر می گیرد. برغم کمبود اطلاعات آماری در این دو هزار قرن از تاریخ بشر، می توان درس آموزنده ای از این تاریخ گرفت: احتمال انقراض بشر بر اثر بلاهای طبیعی گوناگون بسیار پایین است یا شاید هنوز با این خطر نهایی مواجه نشده ایم. اما آیا این خطرات را از سر گذرانده ایم؟ آیا می توان با تکیه بر تاریخ خیال خود را آسوده کنیم؟

جمعیت کنونی کره زمین اکنون هزاران بار بیشتر از بخش اعظم تاریخ بشر است، بنابراین احتمال امراض جدید و ناشناخته بسیار بیشتر از گذشته است. پیشرفت کشاورزی موجب شده است که شمار بسیار عظیمی از حیوانات در شرایطی نه چندان سالم در مجاورت انسانها به حیات خود ادامه دهند. این موجب افزایش خطر می شود چرا که این خطر وجود دارد که حیوانات به امراضی دچار شده و آن را به انسان انتقال دهند. برای نمونه ایدز از ( شمپانزه) ابولا( خفاش) سارس( خفاش یا بوف) انفلونزا( غالباً از خوک و پرندگان) به آدم سرایت کرده است. هنوز نمی توان گفت که کویید-۱۹ از کجا آمده است، هر چند شباهت بسیاری با ویروس های نشأت گرفته از خفاش ها یا طوطیان دارد. شواهد حاکی است که امراض مختلفی از طریق حیوانات به انسان منتقل می شوند.

به احتمال تمدن مدرن بشری زمینه گسترش امراض عالمگیر را بیشتر از قبل تسهیل کرده است. تراکم بیشتر جمعیتی در شهرها شمار افراد مبتلا به یک مرض را چند برابر بیشتر از قبل کرده است. افزایش سرعت وسایل نقلیه سرعت انتقال امراض را بیشتر کرده است و فاصله بین ترکیب های جمعیتی را کمتر کرده است. مهمتر از هر چیز بشر کنونی بر خلاف ده هزار سال پیش در ترکیب های جمعیتی منزوی زیست نمی کند.

با در نظر گرفتن عوامل مختلف می توان گفت که گسترش عالمگیر امراض سریعتر از قبل و دامنه آن بیشتر از نمونه های سابق است.
البته شیوه های رویارویی با این امراض هم دگرگون شده است: بشر کنونی سالم تر از اجداد اولیه است؛ بهداشت بهبود یافته است؛ داروهای پیشگیری کننده و علاج بخش وجود دارند و دانش پزشکی به کمک کشف و علاج بیماری‌های جدید آمده است. شاید مهمتر از هر چیز ساختارهای بهداشتی است که ارتباط و همکاری جهانی را برای مقابله با شیوع امراض آسان‌تر کرده است. در قرن گذشته شاهد موفقیت عظیم بهداشت جهانی در مقابله با امراض مختلفی بوده ایم( هر چند نمی توان با قاطعیت گفت که امراض عالمگیر از این روند تبعیت کنند). نهایتاً ما ناچار می شویم محیط زندگی انواع پستانداران را به شکل بی سابقه ای جدا کنیم. این کار نیازمند محافظت ویژه از انقراض حیوانات هستیم چرا که ناقلان بیماری می توانند در محیط گسترده ای نشو و نمو کرده و به جمعیت های انسانی بسیار منزوی همانند قبایل بومی، محققان اقیانوس ها و خدمت زیردریایی ها شوند.

سخت بتوان فهمید که عوامل موجود موجب افزایش یا کاهش خطر وجودی امراض عالمگیر شده است. این عدم حتمیت سرانجام اخبار بدی را به دنبال خود دارد: قبلاً بر این استدلال محکم لم داده بودیم که خطر ناچیز است اکنون می دانیم که چنین نیست.

به روش های غیر مستقیم فهمیده ایم که اعمال ما انسانها موجب ایجاد و گسترش امراض عالمگیر شده است. اما در مواردی که ما دستی مستقیم بر امور داریم آیا عمداً به ایجاد، بهبود و گسترش ناقلان بیماری کمک کرده ایم؟ درک ما و کنترل ناقلان بیماری دانشی بسیار متأخر است. دویست سال پیش ما هنوز علت اساسی امراض عالمگیر را نمی دانستیم. نظریه ای مسلط در غرب مدعی است که بیماری به سبب نوعی گاز تولید شده است. طی دو قرن اخیر فهمیده ایم که عامل بیماری ها به سبب ترکیب عوامل میکروسکوپی بوده و آنان را در آزمایشگاه مورد مطالعه قرار داده ایم. آنان را به اشکال مختلف پرورش داده و ژنوم آنان را پیگیری کرده ایم تا ژن های جدید را ایجاد کرده و با کمک کدهای ژنتیکی، ویروس های کاملاً فعال را خلق کرده ایم.

این روند با سرعت بیشتری ادامه دارد. در ده سال گذشته به لحاظ کیفی بسیار جلو رفته ایم و با استفاده از ابزار کرسیپر نسخه ژنتیکی را ویرایش کرده و به طرز مطلوبی خصوصیات ژنتیکی جدیدی به ژنوم ها وارد کرده ایم. با استفاده از محرکهای ژنی به طرز مطلوبی جایگزین ارگانیسم های طبیعی در حیات وحش کرده و ورژن های ژنتیکی دستکاری شده را ایجاد کرده ایم.
به نظر نمی رسد که رشد بیوتکنولوژی در آینده ای نزدیک متوقف شود. چالش های پیش بینی نشده ای سر راه ما قرار ندارد و قوانین علمی مانع از تکامل بیشتر نمی شود. اما خوشبینانه است که فرض کنیم این قلمرو کشف نشده فقط دربرگیرنده خطرات شناخته شده است.

بگذارید خطرات مقاصد بداندیشانه را کنار بگذاریم و فقط روی خطراتی تمرکز کنیم که محصول تحقیقات نیک اندیشانه است. اکثر تحقیقات علمی و پزشکی خطرات با ابعادی را که در نظر داریم، رد می کنند. اما کسر اندکی از تحقیقات نشان می دهد که ناقلان بیماری‌های شناخته شده تهدیدی جهانی به حساب می آیند. این عوامل شامل انفلونزای اسپانیا، وبا، سارس، انفلونزای مرغی می شود. کسر اندکی از تحقیقات خطر این ناقلان را بیشتر از عوامل طبیعی دانسته و سرعت انتقال، قدرت کشندگی را افزایش داده و در مقابل واکسیناسیون و مراقبت های بهداشتی مقاوم هستند.

سال ۲۰۱۲ رُن فوخیر باکتری شناس هلندی جزئیات تحقیقات خود در مورد ویروس انفلونزای مرغی را منتشر کرد. این ویروس بسیار مهلک بود و بیش از ۶۰ درصد افراد مبتلا را از بین می برد و بسیار مهلک تر از انفلونزای اسپانیایی بود. اما عدم توانایی ویروس در انتقال از انسان به انسان موجب شد که عالمگیر نشود. فوخیر می خواست پی ببرد که آیا ویروس انفلونزای مرغی می تواند بطور طبیعی قابلیت خود را توسعه دهد و اگر جواب مثبت است به چه مقدار موفق می شود. او ویروس را به ده موش خرما منتقل کرد که الگویی برای مطالعه انتقال ویروس در انسان بود. پس از انتقال به اولین موش خرما، متوجه شد که این ورژن از ویروس می تواند بطور مستقیم بین پستانداران منتقل شود.
این تحقیق مناقشاتی را به دنبال داشت. عمده مناقشات بر حجم اطلاعات در تحقیق تمرکز کردند. اداره تحقیقات علمی ایالات متحده امنیت بیولوژیک تأکید کردند که برخی از جزئیات فنی این تحقیق باید کنار گذاشته شود تا دامنه عوامل منفی محدود شود. دولت هلند اعلام کرد که تحقیقات فوخیر ناقض قوانین اتحادیه اروپا در خصوص سلاح بیو تکنولوژیک است. اینجا من نگران احتمال سوقصد از تحقیقات فوخیر نیستم. تحقیقات فوخیر نمونه روشن دانشمندان خیراندیشی است که قابلیت مخرب ناقلان شناخته شده و تهدیدکننده سلامت جهانی را برملا کرده است. البته که این تحقیقات در آزمایشگاه های ایمن صورت گرفته و استانداردهای سفت و سخت علمی بر آنان حاکم است. بسیار غیرمحتمل است که نمونه خاصی از ناقلان پیشرفته به جهان درز پیدا کنند. اما چقدر غیرممکن است؟

متأسفانه ما اطلاعات کافی در دست نداریم چرا که فاقد شفافیت لازم درباره این مورد و میزان شیوع آن هستیم. این عدم شفافیت و فقدان اطلاعات موجب شده است که جامعه از تصمیمات خیراندیشانه که زیان ها و منافع تحقیق را بر ما روشن سازد محروم شود و توانایی آزمایشگاههای علمی برای آموختن درس از یکدیگر را محدود می کند.

امنیت ناقلان بسیار خطرناک معیوب و ناکافی است. سال ۲۰۰۱ انگلستان دچار شیوع بیماری مهلک پا و دهان در حیوانات اهلی شد. به منظور توقف شیوع بیماری شش میلیون حیوان از بین رفتند و خساراتی هشت میلیارد پوندی به دنبال داشت. سال ۲۰۰۷ بیماری که مورد تحقیقات آزمایشگاهی قرار گرفته بود،بار دیگر شیوع یافت. بیماری پا و دهان را ناقل بسیار خطرناکی دانستند و مستلزم عالیترین سطح امنیت بیولوژیکی شناخته شد. اما ویروس از یک لوله معیوب درز پیدا کرده و به آبهای زیرزمینی مجموعه آزمایشگاه رخنه کرده بود. پس از تحقیقات کارآگاهی گواهی آزمایشگاه بار دیگر صادر شد، در حالیکه دو هفته بعد باز هم نشت آزمایشگاهی صورت گرفت.

به نظر من ردگیری فرار ناقلان در آزمایشگاه نشان می دهد که در تحقیقات پیرامون ناقلان که می توانند موجب امراض عالمگیری مانند انفلونزای اسپانیایی یا بدتر از آن شوند، حتی عالیترین استاندارد ایمنی بیولوژیک (BSL-4) کافی نیست. سیزده سال پس از آن ماجرا استاندارد آزمایشگاه (BSL-4) کافی نیست. این بدان معنی نیست که در استانداردها، تحقیقات، اقدامات و مجازات تردید کنیم بلکه از این جهت است که به سبب عدم شفافیت و مسئولیت در این ماجرا ما از روند آن اطلاع کافی نداریم. با وجود آزمایشگاههای (BSL-4) فرار یک ناقل بیماری بسیار محتمل و مسأله زمان است.
یکی از جالب ترین ترندها در بیو تکنولوژی دمکراتیزه کردن سریع آن است. سرعتی که آخرین مرحله تکامل فنون را می توان با دانشجویان و افرادی مبتدی سازگار کرد. با دستیابی به موفقیتی جدید، گروه عظیمی از افراد مستعد، آموزش دیده، مطلع و دارای پشتکار دست به کار می شوند تا دامنه پیشرفت را گسترده تر کنند: از زیست شناسان مطرح دنیا بگیر تا مردمیکه در این حوزه از علم دکترا دارند و تا میلیونها نفری که زیست شناسی را تا سطح مبتدی خوانده اند.

پروژه ژنوم انسانی تاکنون بزرگترین همکاری علمی در زیست شناسی بوده است. سیزده سال و نیم میلیارد دلار صرف این پروژه شد تا توالی کامل د.ن.آ ژنوم انسانی کشف شود. پانزده سال بعد می توان این توالی ژن ها را با هزار دلار و ظرف یک ساعت بدست آورد. روند معکوس حتی بسیار آسان تر شده است: خدمات آنلاین د.ن.آ امکان می دهد تا هر کس توالی ژن های خویش را بارگذاری کرده و بدین ترتیب ژن هایش مورد مطالعه قرار گرفته و به آدرس پستی اش ارسال شود. طی دو دهه اخیر هزینه مطالعه ژن ها به هزار دلار رسیده است که البته هنوز گران است و قیمت پایین تر خواهد آمد. اولین استفاده از کریسپر و موتور تحلیل ژن ها دستاوردهای بیوتکنولوژی دو دهه پیش بودند، اما ظرف دو سال هر یک از این فنّاوریها با موفقیت در رقابت های علمی توسط دانشجویان بکار گرفته شدند.
دمکراتیزه کردن بیوتکنولوژی نویدبخش بیوتکنولوژی کار آفرین خواهد شد. اما از آنجا که می توان بیوتکنولو ژی را به شکل غیرمفیدی با عوارض مرگبار بکار گرفت، دمکراتیزه کردن به مفهوم سودجویی نیز خواهد بود. گروهی از افراد که به فنون دست یافته اند، این امکان نیز وجود دارد که با مقاصد شریرانه از آن استفاده شود.

خوشبختانه تعداد افرادی که در پی ویرانی جهانی هستند، معدود است. اما چنین افرادی وجود دارند. شاید بهترین نمونه آن اعضای فرقه آوم شینریکو ژاپن هستند که در فواصل سالهای ۱۹۸۴ و ۱۹۹۵ فعال بودند و در پی نابودی بشریت بودند. این فرقه چندین هزار نفر را جذب خود کرد و افرادی با مهارتهای فوق العاده وسیع در شیمی و زیست شناسی وجود داشتند. فرقه نشان داد که نگرانی ما محصول صرف تصورات غلط نیستند. با استفاده از گاز وی ایکس( عامل اعصاب) و سارین بیش از بیست نفر را به کام مرگ فرستاده و هزاران نفر را مصدوم کردند. می خواستند بیماری سیاه زخم شیوع دهند، اما موفق نشدند. اگر افراد این فرقه بتوانند مرض عالمگیری ایجاد کنند که حتی به اعضای فرقه خویش رحم نمی کند، چه پیش می آید؟ کار آنها بی شباهت به اعضای سازمانی تروریستی یا دولتی غیرقانونی نیست که به منظور نابودی مخالفان از سلاحهای مهلک استفاده می کنند.

نامزد اصلی خطر وجودی بیولوژیکی در دهه های آتی که ریشه در فناوری دارند استفاده منفی آنها از سوی گروه‌های کوچک و دولت هاست. اما این بدان مفهوم نیست که بقیه جهان چشمش را روی این خطرات ببندد. برتراند راسل در سال ۱۹۵۵ در نامه ای به انشتین خطر انقراض بشر بر اثر سلاحهای اتمی را گوشزد کرد و سال ۱۹۶۹ این احتمال را جاشوا لیدربرگ برنده آمریکایی نوبل پزشکی بار دیگر گوشزد کرد: به عنوان یک دانشمند عمیقاً نگران بکارگیری مستمر سلاحهای بیولوژیک توسط ایالات متحده و سایر کشورها هستم. این روند زندگی آتی بشر را با خطرات جدی مواجه خواهد کرد. در پاسخ به این هشدارها ما شاهد تلاشهای ملی و بین المللی برای محافظت از بشریت هستیم. قراردادهای بین المللی و سازمانهای بهداشت جهانی و نیز جوامع پزشکی و شرکت های بیوتکنولوژی در این راه تلاش کرده اند. آیا این تلاش‌ها کافی است؟

فعالیت ملی و بین المللی در حوزه بهداشت عمومی موجب حفاظت از برخی امراض همه گیر شده است و زیرساخت های فعلی جهان ظرفیت بهره وری بیشتر از این امکانات فراهم کرده است. اما با در نظر گرفتن خطرات فعلی این تلاش‌ها کافی نیست.

روی سلامت عمومی علیرغم اهمیت اش در سطح جهانی به اندازه کافی سرمایه گذاری نشده است و کشورهای فقیر در مقابل شیوع امراض آسیب پذیرتر هستند. شرکت های بیوتکنولوژی تلاش می کنند عوارض جانبی دمکراتیزه کردن این حیطه را محدود کنند. برای نمونه تحقیقات غیرمحدود روی د.ن.آ موجب می شود عوامل منفی ممانعت از پاتوژن های مرگبار برداشته شود. این تحقیقات موجب می شود به عوامل د.ن. آ امراضی مانند وبا ( که ژنوم آن را براحتی می توان در اینترنت جستجو کرد) دست پیدا کنند و د. ن . آ هایی درست کنند که شیوع امراض را خطرناک‌تر سازند. بنابراین بسیاری از شرکت های اختلاط د.ن آ تلاش وافری به خرج می دهند تا این خطر را کنترل کنند و دنبال ردگیری توالی ژن‌های خطرناک هستند. اما متدهای ردگیری کامل نیستند و فقط هشتاد درصد توالی ژن‌ها را شامل می شوند. ظرفیت کافی برای بهبود این روند وجود دارد.

همچنین باید نگاهی به جوامع علمی برای دقت در مهار خطرات بیولوژیکی نگاهی بیندازیم. بسیاری از پیشرفت های خطرناک مورد استفاده دولت ها و گروه‌های کوچک حاصل پیشرفت منفی علم هستند. می دانیم که علم خطای تصادفی زیادی به همراه دارد. جوامع علمی در تلاش هستند این تحقیقات خطرناک را کنترل کنند، اما موفقیت محدودی به دست آورده اند. دلایل چندی وجود دارد که این کار بسیار دشوار است از جمله دشواری فهم اینکه خط علم به کدام سمت می رود؛ فقدان اتوریته مرکزی برای انسجام بخشیدن به تحقیقات؛ فرهنگ آزادی عمل در تعقیب منافع و اهداف؛ تسریع پیشرفت علم و مهار ناپذیری تحقیقات علمی. این امکان وجود دارد که جوامع علمی بر این چالش ها غلبه کرده و خطرات جهانی را تا حدود زیادی مهار کنند. این امر اما مستلزم اراده پذیرش تغییرات جدی در فرهنگ و مدیریت تحقیقات است. مانند افزایش مصونیت در مقابل تحقیقات بیوتکنولوژیک نظیر آنچه در مورد نیروهای هسته ای به کار رفته است. جوامع علمی باید قبل از عواقب ویرانگر علم این اراده عمل را به خود بقبولاند.
تهدید بشریت و شیوه برخورد ما به این خطرات زمانه ما را تعریف می کند. در قرن بیستم خطر سلاح اتمی بشر را با خطر انقراض مواجه کرد. دلایل متقنی وجود دارد که این خطر در قرن کنونی گسترده تر است و در آینده نیز با پیشرفت بیشتر علم این خطرات افزایش خواهد یافت. به موجب این خطرات انسان شناسی تمامی تهدیدها را در نظر گرفته و تعیین می کند که بشریت چقدر فرصت دارد تا از این مغاک پا بیرون بگذارد.

ادعا نمی کنم که انقراض بشر محصول پیشرفت علم است یا حتی محتمل ترین عامل این تهدید است. ادعا می کنم تمایل عظیمی وجود دارد تا قدرت بشر را بیشتر کرده و به مرز تهدید وجودی بشر نزدیک شده ایم. با چنین تهدیدی چه باید کرد؟ من مخالف فنّاوری نیستم. فنّاوری تابحال ثابت کرده است که نقش بسیار ارزشمندی در بهبود وضع بشر داشته است.
مشکل این است که که کاربرد فنّاوری توأم با فقدان حکمت است. کارل ساگان این مورد را به خوبی توصیف کرده است: بسیاری از خطراتی که با آن مواجه هستیم محصول علم و فنّاوری هستند، اما مهمتر از این، واقعیت این است که ما این دستاوردها را با فقدان حکمت کسب کرده ایم. قدرتهای جهانی که فنّاوری را در اختیار ما قرار داده اند، اکنون نیازمند بینش و حکمتی هستند که تاکنون هرگز بشر را لحاظ نکرده اند.

از آنجا که جاده انقراض بشر یک طرفه است، نمی توان دست رو دست گذاشت و منتظر چنین خطراتی ماند. باید زنگ خطر را به صدا در آوریم. از آنجا که حکمت نیازمند زمان است، از همین حالا باید شروع کرد.
فکر می کنم که الان زمان چنین امری فرا رسیده است. علت این نیست که چالش های بشر کم هستند، بلکه چون ما واقف به امر هستیم. این واقعیت انکارناپذیر که خطرات انقراض بشر ریشه در اعمال ما دارد، نشان می دهد که اقدام انسانی برای مواجهه با چنین خطراتی امکان پذیر است. شکست طلبی هم بی فایده و هم غیرموجه است و نمی توان خود را با آن راضی نگهداشت. باید این چالش ها را با اندیشه شفاف و محکم پذیرا شده و دیدگاهی مثبت به سرنوشت بشر داشته باشیم که به ضرورت حفاظت از آن واقفیم.

اشتراک گذاری