04/12/2024

یادداشتی بر کتاب “مبانی کمونیسم کارگری” – رحمان حسین زاده



بسیار خرسندم که رفیق عزیزم “حمه غفور” این امکان را نصیبم کرده است، این یادداشت را برای کتاب بسیار با ارزش “مبانی کمونیسم کارگری” به زبان کردی بنویسم. این کتاب حاوی پنج اثر مهم مارکسیست بزرگ و رهبر جنبش کمونیسم کارگری منصور حکمت است. منصور حکمت این پنج اثر را به زبان فارسی نوشته و اکنون حمه غفوربا زحمات بیدریغش آنها را در این کتاب شایسته برای کارگران، سوسیالیستها و آزادیخواهان و مبارزین راه رهایی قطعی از نظم استثمارگر سرمایه در جامعه کردستان قابل دسترس و مطالعه کرده است.اگر من هم در مقابل این انتخاب قرار بگیرم که از میان کوهی از مقالات و نوشته های تئوریک، نظری و برنامه ای و سیاسی، حاصل بیش از دو دهه فعالیت پرثمرفکری و سیاسی منصور حکمت پنج اثر را برای ترجمه و قابل دسترس کردن به زبانهای دیگری مثلا انگلیسی، اسپانیایی، عربی و… آماده کنم، همین پنج اثری که در این کتاب ترجمه و گرد آوری شده، انتخاب میکنم. این پنج اثر به نحو درخشانی تصویر همه جانبه ای از کمونیسم کارگری مورد نظرمنصور حکمت را به دست میدهند. برجسته ترین آثار حکمت برای ایجاد دگرگونی و برای سازماندهی انقلاب کارگری هستند. در این آثار حکمت به نحو شفافی تمایز کمونیسم کارگری را با کل کمونیسمهای خرده بورژوایی و بورژوایی دوران حیاتش و امروز را در جهان معاصر ترسیم کرده است. در عین حال این پنج اثر ماندگارند. به این دلیل چون تبلور تبیین مارکسیستی از جهان معاصر مقطع سرمایه گلوبال با عمده ترین پیچیدگیها و پیشرفتهای تکنولوژیک و انفورماتیک در دهه های پایانی قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم است. بنابراین میتوان گفت دامنه تاثیرگذاری این مباحث در نقد این نظام پیچیده و همه مصائب آن به دوره های خاصی محدود نمیشود.تا وارونگی این نظام استثمارگر با مختصات جدید دوران حاضر هست، ضرورت دست بردن به نقد و تغییرآن و لاجرم ضرورت این مباحث پایه ای کمونیسم کارگری به عنوان ابزار مهم سازماندهی تغییر و دگرگونی اساسی در دوره معاصر سرجای خودش هست. یک اصل بسیار مهم در تفکر و عمل کمونیستی منصور حکمت نقد است. نقدی برای شوریدن علیه نظم موجود، علیه نظم سراپا وارونه کاپیتالیستی و ساقط کردن آن و پی افکندن نظم سوسیالیستی. نقدی بر کاپیتالیسم گسترش یافته به دورافتاده ترین کوی و برزن دنیای حاضر با همه ابعاد فاجعه بار آن. دیدگاه کمونیسم کارگری و این پنج مبحث اسناد درخشان این نقد و برنامه عملی برای پایان دادن به این نظم جهنمی و اسارتبار در هر گوشه این دنیا است. یک خصلت اساسی مشترک این پنج اثر و اساسا تبیین مارکسیستی حکمت و کمونیسم کارگری مورد نظر او خصلت پراتیکی کمونیسم است. اما زمانی که از خصلت پراتیکی دیدگاه کمونیسم و مارکسیسم به طور کلی و کمونیسم کارگری حکمت به طور مشخص صحبت میکنیم، فورا باید یادآوری کنیم، درک مارکسیستی منصور حکمت از پراتیک، بر خلاف درک رایج و سطحی و مصلحت گرایانه بخش عمده سوسیالیسم تدریج گرا و سنتی قرن بیستم، تماما درکی متفاوت و انقلابی است. منصور حکمت این درک درخشان و متمایز از موضوع پراتیک را در سمینار اول مبانی کمونیسم کارگری به تاریخ مارس ۱۹۸۹ به روشنترین وجهی بیان کرده است. به سهم خود در مناسبت دیگری گفته و نوشته ام: ” تز پایه ای دیگر کمونیسم کارگری، جایگاه پراتیک و نقش نیروی فعاله انسان برای تغییر است. شناخت درست پراتیک طبقاتی برای پیشبرد انقلاب کمونیستی بسیار ضروری است. وقتی از پراتیک صحبت میشود در تصویر اولیه، عمل ساده و فیزیکی انسانها به ذهن متبادر میشود. در کمونیسم مارکس و کمونیسم کارگری حکمت پراتیک پدیده ای اجتماعی طبقاتی برای تغییر و به این ترتیب پدیده ای همه جانبه است. عبارات، پراتیک،اجتماعی، طبقاتی، انسان، تغییر، که خیلی وقتها و همین جا در جمله ای در کنار هم ترکیب میشوند، هر کدام لایه های مختلفی از روند اجتماعی مربوط به هم و سطوح مختلفی از تحلیل سیاسی را شکل میدهند که مارکس آن را به روشنی تبیین کرده و حکمت خلاقانه به آن بازگشته است. در سمینار مارس ۱۹۸۹این سطوح توضیح داده شده و من فرصت ندارم به توضیح مجدد آنها بپردازم. به عنوان نتیجه ای مختصر میتوانم بگویم: مارکسیسم در توضیح پراتیک و جامعه به مسئله شناخت طبقه به عنوان بخش لایتجزای پروسه تولیدی جامعه در هر مقطع میرسد و لذا جایگاه پراتیک طبقه در قبول نکردن شرایط و مناسبات تولیدی موجود تشخیص داده میشود. جامعه طبقاتی کلید شناخت قانونمندی جامعه است. واقعیت طبقه و طبقاتی بودن جامعه مقدم بر ادراک مارکسیسم است. طبقه و لاجرم پراتیک طبقه جایگاه کلیدی در ایجاد تغییر دارد. منصور حکمت مینویسد ” در تلقی مارکس از انسان طبقه وارد میشود، در تلقی مارکس از پراتیک طبقه وارد میشود، در تلقی مارکس از ماتریالیسم طبقه وارد میشود” در نتیجه پراتیک آگاهانه طبقه معین به تغییر منجر میشود و بدون آن تغییری ایجاد نمیشود.بدون چنین پراتیکی تغییر نظم موجود و تحقق سوسیالیسم و کمونیسم اتفاق نمی افتد و بر خلاف تز جاافتاده و پاسیو “اجتناب ناپذیری کمونیسم” در میان کمونیسمهای غیر پراتیک و غیر کارگری، سوسیالیسم و کمونیسم خودبخودی نمی آید. در این دیدگاه پراتیک طبقاتی و مبارزه طبقاتی موتور محرکه تاریخ است و نه هیچ چیز دیگر و این را مقایسه کنید با تبیین کمونیستهای بورژوایی بنا به منفعت طبقاتیشان هر بار موضوع دیگری از جمله مسئله ملی، نژادی، فرهنگی، جنسی را به عنوان موتور محرکه تحولات و جامعه برجسته میکنند. در صورتی که پشت همه این کشمکشها مبارزه طبقاتی خوابیده است.تاکید بر این وجه مساله به روشنی خصلت پراتیکی و دگرگون ساز مارکسیسم و کمونیسم کارگری حکمت را برجسته میکند”. جایگاه این بعد پراتیکی کمونیسم کارگری از مقطعی که برای اولین بار دیدگاه کمونیسم کارگری از جانب حکمت معرفی شد، و در مقاطع بعدتر و تاکنون در کلیت دیدگاه او و همه مباحثش استمرار و انسجام خود را با برجستگی حفظ کرده است. در همین رابطه یادآوری نحوه طرح مبحث کمونیسم کارگری بر فهم جنبه پراتیکی انقلابی آن کمک زیادی میکند. اولین بار در زمستان سال ۱٩٨٦ و در کنگره دوم حزب کمونیست ایران با مبحث و عنوان کمونیسم کارگری از جانب منصور حکمت آشنا شدم. در بخش گزارش آن کنگره و در مبحث جامعی تحت عنوان “موقعیت و دورنمای حزب” منصور حکمت موانع پیش پای انقلاب کارگری را در سطح جهانی و در ایران برشمرد.در آن مبحث و آنزمان به عنوان یکی از اساسی ترین موانع انقلاب کارگری این تز برجسته شد که “طبقه کارگر یک راه میرود و جنبش به اصطلاح کمونیستی هم یک راه دیگر” منصور حکمت از شکاف موجود بین “کارگر و کمونیسم” صحبت میکرد و میگفت که در دوره مارکس و در اوایل قرن در دوره لنین اینجوری نبود. برعکس کمونیسم آن دوره ها کارگری و جنبش کارگری آن دوره ها به ویژه بخش پیشرو آن کمونیستی و مارکسیستی بود. جنبش کارگری و کمونیستی در هم تنیده بودند. همین واقعیت یک عامل تعیین کننده وقوع انقلاب کارگری اکتبر بود. نتیجه گیری اصلی حکمت این بود که به شکاف بین کارگر و کمونیسم باید پایان داد و کمونیسم کارگری را باید احیاء و مجددا شکل داد. کمونیسم کارگری مورد نظر حکمت برای تحقق این رسالت ضرورت پیدا کرد و به صحنه آمد. از آن وقت کمونیسم کارگری مبنای تحرکی مهم در حزب کمونیست ایران و عنوان و پدیده ای آشنا در کمونیسم ایران شد.

در آن کنگره و آن دوره این گرایش به عنوان بحثی اثباتی و در تداوم و تکامل خط حزبی مطرح شد، به اندازه کافی تمایزات خود را با رادیکالترین چپ موجود غیر کارگری و غیر کمونیستی طرح نکرد. با شفافیت و انتقادی و تعرضی به کل کمونیسم موجود خود را عرضه نکرد، در نتیجه نارسا و ناکافی مطرح شد و آن تحول اساسی مورد نظر را به همراه نداشت. به همین دلیل سه سال بعدتر (در سال ۱۹۸۹) منصور حکمت به موضوع برمیگردد و این بار در چارچوبی متفاوت دیدگاه خود را در دو محور اصلی عرضه و فرموله کرد. محور اول: به عنوان انتقاد و تعرضی مارکسیستی به کل کمونیسم موجود در دنیا و چپ ترین روایت از آن که ناظر بر سیاست و پراتیک حزبی بود که خود در رأس آن قرار داشت. و محور دوم : اثباتی به عنوان ارائه چارچوب یک جنبش متمایز و به عنوان چارچوب فکری، سیاسی، پراتیکی و حزبی همان جنبش متمایز طرح شد. منصور حکمت خود این روند را چنین بیان میکند. “بنابراين بحث من دو بخش عمومى دارد بخش اول راجع به اين است که مبحث کمونيسم کارگرى به چه چيزى پاسخ ميدهد و تحت چه شرايط معينى و در رابطه باچه مشاهدات و تجربيات معينى خودش را مطرح ميکند و بخش دوم صحبتم راجع به کمونيسم کارگرى بعنوان يک موضوع اثباتى است.اميدوارم که در آخر اين جلسه توانسته باشم کارى بکنم که رفقا اين را تشخيص بدهند که بحث کمونيسم کارگرى فقـط شکوه اى درباره “کارگرى نبودن حزب کمونيست ايران” و يا “کم بودن کارگران در حزب کمونيست” نيست. فشارى نيست براى “کارگر گرائى” بيشتر توسط حزب کمونيست ايران. بلکه معرفى و مقدمه اى است به يک ديدگاه سياسى و اجتماعى متمايز. ديدگاهى که عواقب و استنتاجات سياسى و عملى بسيار فراگير و وسيعى دارد. ديدگاهى که هدف خودش را پيشبرد پراتيکى قرار ميدهد که با آن چيزى که امروز بعنوان کمونيسم چه در بيرون حزب کمونيست و چه توسط حزب کمونيست ايران انجام ميشود، تفاوت بسيار دارد. ” (منصور حکمت –سمینار اول کمونیسم کارگری- مارس ۱٩٨٩)

منصور حکمت ارائه این دیدگاه تماما متمایز و دگرگون کننده را حاصل سه سال تعمق در زندگی سیاسی خودش نیز میداند. در این رابطه حکمت میگوید.”مبحث کمونيسم کارگرى بطور مشخص براى من چگونه طرح شد؟ ما براى اين پا به فعاليت سياسى گذاشته ايم که آدمهايى هستيم با افکارمعين و تبيين معينى نسبت به دنياى پيرامون خودمان و تغييرى که بايد در آن بوجود بياوريم. انتخاب کمونيسم بعنوان يک روش زندگى و يک روش مبارزه و يک تئورى و يک ايدئولوژى نيز از همينجا مايه ميگيرد. در اين مبارزه،دستاوردهاى معينى بدست آورده ايم. هريک از ما ميتواند به تاريخ زندگى سياسى خودش فکر بکند و بفهمد که به کجا رسيده است و چقدر در جهت آن اهداف و آرمانهائى که او را به اين سمت کشانده است، پيش رفته است. بحث کمونيسم کارگرى حاصل بيش از سه سال تعمق خود من است راجع به اين جنبه از زندگى سياسى خودم و فعاليت سياسى اى که خود را بخشى از آن ميدانم”.
اکنون هم با همین متد، یعنی حرکتی برای تغییرلازمست مباحث این کتاب مبنای سیاست و پراتیک کمونیستها قرار گیرد. به عنوان تلاشی برای به حرکت درآوردن جنبش طبقاتی کارگر برای ایجاد دگرگونی اساسی در نظم موجود، به منظور سازماندهی انقلاب کارگری و پایان دادن به حاکمیت بورژوازی و به معنای به صحنه کشیدن پراتیک دخالتگرانه و متمایز کمونیستی و کارگری که چنین تغییری را ممکن کند. پنج اثری که در این کتاب گرد آمده است، به باورمن میتواند مبنای راه اندازی و پایه گذاری جنبش و تحزب کمونیستی کارگری روشن بین و دخالتگردر هر گوشه ای از این دنیای اسیر نظم وارونه کاپیتالیستی باشد، اما لازمه آن آستین بالازدن تعداد کافی کمونیستهای ماگزیمالیستی که این پنج اثر مهم “مبانی کمونیسم کارگری” را قطب نمای سیاست و پراتیک خود قرار دهند، حول آن طبقه کارگر را برای ایجاد دگرگونی اساسی و سازماندهی انقلاب اجتماعی پرولتاریا به میدان بکشند. بر این اساس و به طور مشخص در کردستان عراق این کتاب میتواند در احیای جنبش کمونیسم کارگری لطمه خورده ما و تحزب آن نقش موثری را ایفا کند. این هدف را به درست رفیق حمه غفور در نوشته خود برای این کتاب با شفافیت بیان کرده است. همین جا از رفیق حمه غفور و همه رفقایی که در آماده کردن این کتاب او را یاری رسانده اند، عمیقا قدردانی میکنم و تاکید میکنم کار بزرگ و شایسته و فراموش نشدنی را به سرانجام رسانده اند.
موفق باشید
اول مه ۲۰۱۹
***
بعد از تحریر!
باید اعلام کنم کتاب “مبانی کمونیسم کارگری” به زبان کردی در کردستان عراق به چاپ رسیده و در دسترس است. سه روز دیگر یعنی روز دهم ژوئن ۲۰۱۹ از جانب مترجم و گردآورنده، یعنی رفیق “حمه غفور” طی مراسمی در شهر سلیمانیه این کتاب معرفی و توزیع میشود. به علاوه همین کتاب به زبان فارسی از جانب انتشارات حزب کمونیست کارگری – حکمتیست هم آماده شده و به زودی چاپ و قابل دسترس میشود.
***

اشتراک گذاری