دولت رفاه ؛سیستم رو به افول وریا روشنفکر

دولت رفاه ؛سیستم رو به افول
وریا روشنفکر
مقدمه
دولت رفاه (Welfare state) شیوه از حکمرانی که بارز ترین نمونه آن در کشورهای اسکاندیناوی برای سالها اجرا میشود ؛ شاید یکی از جالب ترین شیوه های اداره اقتصادی کشوراست که موافقان و منتقدان جدی دارد .
در این سیستم تا حدی عدالت اجتماعی درجغرافیای سیاسی هدف محقق شده و ازاین روی دستاورد های بسیاری از نظر بالا بودن سطح شاخص های رفاه اجتماعی وامنیت اقتصادی را برای شهروندان فراهم نموده است .
طرفداران این نظام سیاسی _اقتصادی آموزش رایگان،خدمات درمانی، بیمه بیکاری،مستمری بازنشستگان ویارانه های اجتماعی را بعنوان مهم ترین شاخصه های آن بر می شمارند ؛اما این سیستم منتقدان جدی هم دارد که امروزه شاید بیشتر از هر زمانی صحت نقدهای آنها را در کشورهایی که دولت رفاه را اجرایی کردند واضح گردیده است ،کلیدی ترین ایراد را شاید بتوان در عدم الغای مالکیت خصوصی و تداوم کار مزدی فرموله کرد که به منحرب به تداوم استثمار سیستم سرمایه می گردد و این سیستم را نه به راه حل غایی برای تضمین ایجاد برابری ،بلکه در واقع به شیوه ای از تثبیت وبقای سرمایه داری تبدیل کرده است .
ازدیدکاه اجتماعی پاشنه آشیل تضمین بقای دولت رفاه ترویج فرد گرایی (Individualism) به عنوان یکی از عوامل عدم وقوع اتقلابهای اجتماعی در این کشورها می باشد که در ادامه بدان اشاره می گردد. ابتدا نگاهی به زمینه تاریخی نظریه دولت رفاه بیندازیم.
نظریهی دولت رفاهی که در کشورهای اسکاندیناوی (سوئد، نروژ، دانمارک، و بعدها فنلاند و ایسلند) شکل گرفت، از یک منبع واحد نشأت نگرفت، بلکه نتیجهی ترکیبی ازمبارزات سیاسی، ایدههای اقتصادی و جنبشهای اجتماعی از اواخر قرن نوزدهم تا قرن بیستم بود.
زمینه تاریخی
۱. سوسیال دموکراسی و جنبش کارگری
جنبشهای کارگری قدرتمند در اسکاندیناوی، به ویژه ظهور *احزاب سوسیال دموکرات* در اوایل قرن بیستم، نقش کلیدی داشتند.
این احزاب مانند *حزب سوسیال دموکرات سوئد* خواستار ترکیب سرمایهداری با حمایتهای اجتماعی قوی بودند.
هدف آنها سرنگونی فوری سرمایهداری (همانند کمونیستها) نبود، بلکه مهار سرمایهداری از طریق مداخله دولتی، بازتوزیع ثروت و تضمین رفاه همگانی بود. سوسیال دموکراتها باور داشتند که میتوان با اصلاحات دولتی، عدالت اجتماعی را بدون انقلاب برقرار کرد ؛ مسیری میانه میان سرمایهداری و سوسیالیسم.
۲. سازش طبقاتی بین سرمایه و کار
در دهه ۱۹۳۰، به ویژه پس از رکود بزرگ، کارفرمایان و اتحادیههای کارگری در کشورهایی مانند سوئد به این نتیجه رسیدند که ادامهی درگیری میتواند برای هر دو طرف فاجعهآمیز باشد.پس از جنگ جهانی دوم، یک حرکت جهانی به سوی ایجاد دولتهای رفاه قویتر آغاز شد، اما کشورهای اسکاندیناوی حتی فراتر رفتند.آنها حوزههایی مانند بهداشت، آموزش، مسکن و بازنشستگی را گسترش دادند و هدفشان حذف فقر و نابرابری تا حد امکان بود
در این جا به چند شخصیت و منبع فکری کلیدی را که در شکلگیری این سیستم منشا اثربوده انداشاره می شود :
۱.اتو فون بیسمارک (آلمان، دهه ۱۸۸۰) صدراعظم محافظهکار آلمان را می توان به عنوان پایهگذار دولت رفاه مدرن برشمارد.ویدر دهه ۱۸۸۰ نخستین برنامههای بیمه اجتماعی مدرن را ایجاد کرد (بیمه سلامت، حوادث، و بازنشستگی) البته نه از سر سوسیالیسم، بلکه برای جلوگیری از انقلابهای سوسیالیستی.اهمیت مدل بیسمارک در این بود که برای نخستین بارمدعی شد سرمایهداری میتواند با امنیت اجتماعی ترکیب شود.
۲. جان مینارد کینز (بریتانیا، دهه ۱۹۳۰-۴۰) اقتصاددان بریتانیایی استدلال کرد که دولت باید برای تضمین اشتغال کامل و ثبات اقتصادی، در اقتصاد مداخله کند.وی منطق اقتصادی پشت هزینهکرد دولتی برای رفاه و سرمایهگذاری اجتماعی را فراهم کرد ، چیزی که بعدها در سیاستگذاری اسکاندیناویایی نقش کلیدی داشت.
۳. گوستا اسپینگ-آندرسن (دانمارک، اواخر قرن بیستم) جامعهشناس و دانشمند علوم سیاسی دانمارکی؛نظریهپرداز مدلهای رفاهی؛در کتاب تأثیرگذارش «سه دنیای سرمایهداری رفاهی» (۱۹۹۰)، دولتهای رفاه را به سه دسته تقسیم کرد: لیبرال، محافظهکار، و سوسیال دموکراتیک ،وی مدل اسکاندیناویایی را بهعنوان مدلی همگانی، بر پایه برابری و مسئولیت دولتی معرفی کرد ، نه صرفاً کمک به فقرا.
۴.پر آلبین هانسون (سوئد، دهه ۱۹۳۰-۴۰) نخستوزیر سوئد و رهبر حزب سوسیال دموکرات معمار سیاسی دولت رفاه سوئد.وی مفهوم Folkhemt (خانه مردم) را مطرح کرد که ملت را همچون خانوادهای میدانست که دولت وظیفه دارد از همه اعضای آن محافظت کند.هانسون این مدل رفاهی را به شکل نهادی و سیاسی تثبیت کرد و مفاهیمی چون همبستگی، برابری و اشتغال کامل را به ارزشهای ملی بدل ساخت.
۵. جنبشهای مارکسیستی و سوسیالیستی ؛ریشههای ایدئولوژیک؛اگرچه مستقیماً دولت رفاه را ایجاد نکردند، اما با مبارزه برای حقوق کارگران، برابری، و برنامههای ضد فقر، فضای اجتماعی آن را فراهم کردند.سوسیال دموکراتها تلاش کردند برخی از ایدههای مارکسیستی را به ویژه در زمینه بازتوزیع و حقوق کارگران با چارچوب سرمایهداری سازگار کنند.
در مجموع می توان گفت مدل دولت رفاه اسکاندیناویایی حاصل سازشهای سیاسی، نظریههای اقتصادی، و مبارزات اجتماعیاست.
در مقدمه به بحث فرد گرایی بعنوان محصول و به نوعی ضامن بقای دولت رفاه اشاره شد ،در اینجا به نقد و تفسیردیدگاه های مختلف مارکسیسم به این جریان اشاره می شود.ابتدا توضیح چند نکته بصورت مختصرضروری است .
1. توسعهی پیشرفتهی سرمایهداری:
مارکسیستها فردگرایی را محصول ساختارهای اقتصادی سرمایهداری میدانند. کشورهای اسکاندیناوی نسبتاً زود و به طور پیشرفتهای سرمایهداری را توسعه دادند (به ویژه پس از صنعتی شدن در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم). در جوامع سرمایهداری بالغ، رقابت فردی و اتکاء به نفس بر پیوندهای جمعی ارجحیت پیدا میکند، زیرا سرمایهداری تمایل دارد کار را به یک کالا تبدیل کند و افراد را به عنوان واحدهای جداگانهی تولید و مصرف در نظر بگیرد.
2. دموکراسی اجتماعی به عنوان تثبیتکنندهی سرمایهداری:
اگرچه امروزه کشورهای اسکاندیناوی اغلب «سوسیالیستی» توصیف میشوند، مارکسیستها معتقدند که این جوامع همچنان سرمایهدارانه هستند ، فقط با نظامهای رفاهی قوی “دموکراسی اجتماعی” به جای “سوسیالیسم”. دولتهای رفاهی ممکن است افراد را از بدترین اثرات سرمایهداری (مانند فقر یا بیکاری) محافظت کنند، اما در عین حال اجازه میدهند سرمایهداری به کار خود ادامه دهد. به این ترتیب، این نظامها میتوانند فردگرایی را تقویت کنند: افراد احساس امنیت بیشتری برای دنبال کردن پروژهها، مشاغل و آرمانهای شخصی خود دارند، در حالی که همچنان در چارچوب سرمایهداری فعالیت میکنند که موفقیت فردی را ارج مینهد.
3. تضعیف جمعگرایی سنتی:
در نظریهی مارکسیستی، جوامع اولیه (مانند فئودالیسم) دارای پیوندهای جمعی قوی بودند ؛ به خانواده، روستا، یا صنف وابسته بودند. با ظهور سرمایهداری، این ساختارهای جمعی فروپاشیدند. جوامع اسکاندیناوی به ویژه در قرن بیستم شاهد مدرنیزاسیون و شهرنشینی سریع بودند که بسیاری از ساختارهای جمعی قدیمی را شکست و مردم را تشویق کرد خود را به عنوان عاملان مستقل ببینند، نه بخشی از اجتماعات سنتی.
4. روبنای ایدئولوژیک:
مارکسیستها معتقدند ایدههای غالب در یک جامعه “روبنا” بازتابی از نیازهای زیربنای اقتصادی آن جامعه هستند. اگر سرمایهداری به کارگران متحرک، انعطافپذیر و مستقل نیاز داشته باشد، آنگاه ایدئولوژیهایی مانند آزادی شخصی، خودبیانگری و خودمختاری رواج مییابند. کشورهای اسکاندیناوی به عنوان اقتصادهای سرمایهداری پیشرفته، طبیعتاً ایدئولوژیهای فردگرایانهی قوی تولید کردهاند.
5. امنیت مادی بالا:
شبکههای تأمین اجتماعی قوی در کشورهای اسکاندیناوی (آموزش رایگان، مراقبتهای بهداشتی رایگان، بازنشستگی و غیره) وابستگی فرد به خانواده یا اجتماع گستردهتر را کاهش دادهاند. از دیدگاه مارکسیستی، این یک سازگاری سرمایهداری است: با فراهم کردن امنیت مادی بالا، دولت به جلوگیری از تضاد طبقاتی کمک میکند. اما نتیجهی ناخواسته این است که مردم احساس آزادی بیشتری برای داشتن زندگیهای بسیار فردی پیدا میکنند — دنبال کردن خود شکوفایی، مشاغل خلاقانه و غیره — بدون این که نیاز فوری به راهکارهای جمعی برای بقا داشته باشند
از دیدگاه مارکسیسم-لنینیسم:
مارکسیست-لنینیستها معمولاً دولت رفاه را نه به عنوان گامی به سوی سوسیالیسم، بلکه به عنوان ابزاری برای تثبیت سرمایهداری میبینند.در این دیدگاه، فردگرایی در کشورهای اسکاندیناوی نتیجهی این است که دولتهای سرمایهداری با گسترش خدمات اجتماعی، توانستهاند مبارزهی طبقاتی را تضعیف کنند و طبقهی کارگر را “خنثی” سازند.از این منظر، رفاه اجتماعی به افراد این توهم را میدهد که “آزاد” و “مستقل” هستند، در حالی که همچنان در ساختارهای سرمایهداری گرفتارند. بنابراین، فردگرایی نه تنها نشانهی پیشرفت اجتماعی نیست، بلکه نشانهی موفقیت سرمایهداری در منحرف کردن آگاهی طبقاتی محسوب میشود.
از دیدگاه مارکسیسم غربی (مثل هربرت مارکوزه، آنتونیو گرامشی):
مارکسیستهای غربی تأکید بیشتری بر ایدئولوژی، فرهنگ و آگاهی دارند.آنها میگویند که سرمایهداری مدرن نه فقط از طریق زور اقتصادی بلکه از طریق تولید ایدئولوژیهایی مانند فردگرایی، مصرفگرایی و آزادی شخصی بر مردم سلطه پیدا کرده است.
در مورد کشورهای اسکاندیناوی، مارکسیستهای غربی میگویند که نظام رفاه اجتماعی و دموکراسیهای لیبرال، نوعی هژمونی فرهنگی ایجاد کردهاند که در آن مردم “داوطلبانه” فردگرا میشوند و ساختارهای واقعی قدرت اقتصادی را نمیبینند.از دید آنها، فردگرایی در این کشورها بیشتر ناشی از فرآیندهای فرهنگی و ایدئولوژیک است تا فقط تحولات اقتصادی.
اما امروزه نظریه و مدل دولت رفاه در بسیاری از کشورها با چالشهای جدی مواجه است و از دیدگاه تحلیلگران بهویژه از نگاه چپ رادیکال یا مارکسیستی، دولت رفاه در حال افول یا بازتعریف جدی است.
1. با پیشروی نئولیبرالیسم از دهه ۱۹۸۰ به بعد و با ظهورتاچر در بریتانیا و ریگان در آمریکا، گفتمان نئولیبرالی بر کاهش نقش دولت، خصوصیسازی، مقرراتزدایی و ریاضت اقتصادی پررنگ گردید. این گفتمان به تدریج به اروپا و حتی کشورهای اسکاندیناوی نیز نفوذ کرد.درنتیجه کاهش تدریجی خدمات دولتی، خصوصیسازی آموزش، درمان، بازنشستگی و افزایش شکاف طبقاتی شدت گرفت.
۲. فشار مالی ناشی از جهانیسازی و رقابت بینالمللی باعث شد که دولتها از ترس فرار سرمایه و شرکتها، مالیاتها را کاهش دهند.که منجرب به کاهش درآمد دولت و کاهش سرمایهگذاری در خدمات اجتماعی.
۳. افزایش جمعیت سالمند و هزینههای مزمن , در بسیاری از کشورها، جمعیت رو به پیری است و هزینههای بازنشستگی و درمان سرسامآور شده است در نتیجه بدون افزایش درآمدهای مالیاتی، این مدل رفاهی پایدار نمیماند.
۴. تغییر گفتمان سیاسی در سالهای اخیر، حتی احزاب سوسیال دموکرات بسیاری از اصول دولت رفاه را کنار گذاشتهاند و به اقتصاد بازار آزاد نزدیک شدهاند (مثلاً حزب کارگر بریتانیا در دوره تونی بلر یا سوسیال دموکراتهای آلمان).
۵. رشد نابرابری و بیاعتمادی عمومی ؛ برخلاف وعدههای دولت رفاه، نابرابری اقتصادی در حال افزایش است. این مسأله باعث شده که مردم دچار بیاعتمادی به دولت و نهادهای رسمی شوند.
از دیدگاه “مارکسیسم انقلابی”، این روند افول طبیعی است، چون دولت رفاه محصول یک سازش موقت در شرایط خاص تاریخی بود. اما سرمایهداری ذاتاً نمیتواند در درازمدت رفاه عمومی را تضمین کند. با عمیقتر شدن بحرانها، نظام سرمایهداری ناگزیر دستاوردهای رفاهی را پس میگیرد.
قبلا اشاره شد، دولتهای رفاه، هرچند چهرهای نرمتر از سرمایهداری به نمایش میگذارند، اما در بطن خود، همان ساختار کهنهی استثمار و سلطه طبقاتی را حفظ کردهاند. به روایت مارکس و انگلس، تاریخ جوامع انسانی چیزی جز تاریخ مبارزهی طبقات نبوده است. رفورمهای اجتماعی، بصورت مقطعی تضادهای طبقاتی را آرام می کنند،. تنها با نابودی کامل مناسبات سرمایهدارانه و برپایی نظمی نوین بر بنیاد مالکیت جمعی و ادارهی شورایی، میتوان به رهایی واقعی انسان دست یافت. آزادی طبقه کارگراز استثمارکارمزدی، نه از مسیر وعدههای اصلاحطلبانه، بلکه از دل انقلاب اجتماعی که خود نقش تعین کننده ای در به ثمر رساندن آن دارد ممکن و عملی است.
8 مه 2025