جدال آلترناتیوها و ورشکستگی سیاسی حزب کمونیست کارگری جاوید حکیمی
جدال آلترناتیوها و ورشکستگی سیاسی حزب کمونیست کارگری
جاوید حکیمی
حمید تقوایی: “این دو تا تز هر حزبی را زمین می زند؛ تز اول، انقلاب پنجاه و هفت همگانی بود، این انقلاب اخیر همگانی نیست. تز دوم که مکمل تز اول است، انقلاب اخیر از مسیر جدال آلترناتیوها و دعوای بین چپ و راست به سرانجام می رسد. اگر می خواهید هر حزبی را ورشکست کنید ببریدش روی این دو تا تز”.
کثیف ترین دروغ تاریخ معاصر ایران عبارت از این است که جمهوری اسلامی نه ضد انقلاب و همچون داعش دست پخت غرب، که محصول انقلاب پنجاه و هفت است. هیچ مردمی برای اسارت و بردگی بیشتر، برای ظلم و اجحاف غیر قابل تحمل تر، برای شهروند درجه دو و در ردیف احشام قرار گرفتن قیام نمی کنند. اگر جوان دهه هشتاد، امروز حق دارد آخوند و “ولی فقیه عادل” نخواهد، جوان نسل پنجاه و هفت نیز هزار بار حق داشت شاه و شاهزاده و مراسم تعظیم و دست بوسی و چاکرصفتی نخواهد. به راستی چه تفاوت ماهوی میان جمهوری اسلامی با حکومت شاه وجود دارد وقتی اولی توماج صالحی را دستگیر و شکنجه می کند با این ادعا که وی در حال فرار از کشور بازداشت شده است و دومی بیژن جزنی را با غل و زنجیر و چشم بسته به رگبار می بندد و مدعی می شود در حین فرار کشته شده است؟ هر دو حکومت مستبد بودند و مستحق سرنگونی. آزادی را از انسان بگیرید او را به مرتبه پست ترین حیوانات تنزل داده اید و کیست که نداند فلسفه وجودی حکومتهای سلطنتی و اسلامی سلب اراده و اختیار و آزادی از انسان است.
چرخ تاریخ اکنون چنان چرخیده که خاندان پهلوی این خالقان هفده شهریور خونین نیز در کسوت “مبارزین علیه استبداد” به میدان آمده اند. “ایران را پس می گیریم” در قاموس فاشیست های شاه الهی اسم رمز پس گرفتن تاج و تخت از مفتخورهای حزب الهی است. لجن پراکنی علیه قیام برحق پنجاه و هفت و انقلابیون آن مقطع به ویژه کمونیست ها نمی تواند منتهی به تطهیر ساواک و رونمایی از کثیف ترین عناصر آن نظیر پرویز ثابتی نباشد. خودویژگی خیزش انقلابی اخیر این است که طالبان احیاء سلطنت و زخم خورده از کمونیست ها، علیرغم عوامفریبی و سر دادن ندای اتحاد، فی الحال جنگ بی امان خود را علیه اپوزیسیون چپ آغاز کرده است. به این اعتبار خیزش انقلابی اخیر اگر می خواهد به سرنوشت شوم قیام پنجاه و هفت دچار نشود، می بایست اولاً از تز همگانی بودن انقلاب تا مقطع سرنگونی به جد صرف نظر نماید و ثانیاً مدام بر اختلاف آلترناتیوهای چپ و راست در اهداف و انگیزه و سبک کار پای بفشارد؛ یعنی درست همان تزهایی که حزب تقوایی خط بطلان بر آن کشیده است.
حزب فرصت طلب تقوایی همچون دار و دسته سازمان بدنام مهتدی سعی بسیار نمود تا با نفی جدال آلترناتیوها و پلاتفرم “امروز فقط سرنگونی” ارادت خود را به راست جامعه ابراز نماید و توسط آنان به بازی گرفته شود. حزب “همه باهم” تقوایی در این سقوط آزاد در اعماق پوپولیسم به جایی رسید که هرگونه نقد به دست راستی ترین شخصیت های نزدیک به شازده را برنمی تافت و پیش و بیش از سلطنت طلبان دوآتشه برمی آشفت. دفاع شرم آور مصطفی صابر و حمید تقوایی از مسیح علینژاد و مقایسه او با لنین از یکسو و اخراج رفقای منتقد درون حزب به خاطر ابراز عقیده از سوی دیگر، تنها گوشه ای از بی ربطی این حزب به سنن کمونیستی و چراغ سبز به شاه الهی های بورژواست.
تز “اپوزیسیون اپوزیسیون نشوید” که جاده صاف کن فروختن چپ به راست بود، فی الحال کمر سیاسی خود صاحب تز و حزبش را شکسته است. به آنها گفتیم که سیاست شما یعنی تبدیل حزب به چرخ زاپاس ماشین راست. من امروز میگویم این هم ارفاق به پوپولیسم منحط و ورشکسته بوده است، حتی بعنوان شاگردشوفر “اتوبوس مجانی” و چرخ پنجم هم قبولشان نکردند. هرچه به راست سرویس دادند و پرچمها و سیاستها را غلاف کردند، نتیجه نداد که نداد. هرچه نامه سرگشاده به متحدین پهلوی و مسیح نوشتند، با بی محلی روبرو شدند. هنوز هم دست برنمیدارند و در اظهارات اخیر حامد اسماعلیون سیاست “انقلابی” کشف کردند. نخیر، سیاست میدان پولتیک زدن به سبک سرکار استوار نیست، پشت هر عبارت و هر کلمه منفعت طبقاتی خوابیده است و این تزهای شما برای بستن درب چند حزب سیاسی کافی است. یک سیاستمدار جدی و مسئول وقتی مرتکب اشتباهی کمتر از این میشود کنار میرود. توئیت زدن امروز شما علیه رضا پهلوی بعد از این اسکاندال سیاسی فایده ندارد. آیا یک جو شهامت کمونیستی در شما مانده است که صریح بگوئید این سیاستهای راست و حزب ویران کن اشتباه بود یا با سوت زدن به امید پیچ بعدی نشسته اید؟
ما بارها و بارها گفته بودیم بورژوازی ایران از ابتدا با خصومت کور نسبت به کارگر و کمونیزم متولد شده است و دریوزگی سیاسی نزد آنان ره به جایی نمی برد. گفته بودیم این بورژوازی مرتجع و ضد کارگر، کمونیزم کارگری سهل است، سوسیال دمکراسی که جای خود دارد، حتی دمکراسی کاذب مورد ادعای خودش را هم قبول ندارد و جناح چپ خود را قلع و قمع می کند. گفته بودیم شرط پذیرش کرنش سیاسی پوپولیست ها از جانب اردوی راست این است که نقاب کمونیزم کارگری از چهره برداشته و همچون فالانژهای بی مخ هوادارش در خدمت آنان باشند. اما کو گوش شنوا!
اکنون جنابان تقوایی و مهتدی، پس از به بازی گرفته نشدن و تمسخر و تحقیر توسط دلقک های سیاسی نظیر مسیح علینژاد، گوی سبقت در نقد به متحدان سابق خود را از همه ربوده اند. حالا تقوایی از خاطره فراموش نشدنی خسرو گلسرخی حرف می زند و مهتدی از خوی دیکتاتور گونه شازده. عجب! معلوم شد این مدعیان رهبری حزب خویش و جامعه به اندازه طفل نوپای مکتب سیاست هم شعور سیاسی نداشته و باز فریب خورده اند. حساب امثال مهتدی البته جداست و وی حاضر است برای رسیدن به صندلی ریاست در یک شهر هم هزار معلک بزند. او و متحدینش فدرالیسم را از ابتدا برای معامله سیاسی با ناسیونالیست های عظمت طلب میخواستند و در آینده نیز چنین خواهد بود. یک چیز مسلم است؛ تغییر مواضع نیم کلاج تقوائی اگر با نقد صریح و شفاف به سیاستهای راست تاکنونی همراه نباشد، ادامه ساده لوحی سیاسی محض و رفتاری کاسبکارانه است. چه تضمینی وجود دارد فردا با یک سخنرانی پهلوی در باب لزوم اتحاد چپ و راست و ضرورت “احترام به عقاید سوسیالیست ها” حزب اپورتونیست تقوایی بار دیگر مثل فنر به موضع نفی جدال آلترناتیوها و “همه با هم” برنگردد؟
ما اختلافات موجود میان احزاب و افراد چپ و کمونیست را برسمیت شناخته و با علم به وجود همین اختلاف نظرها، در سطوح مختلف قائل به اتحاد، ائتلاف و همکاری با تمام آزادیخواهان و برابری طلبان هستیم. درعین حال خط قرمز ما منافع طبقه کارگر و تاکید بر جدال زمینی آلترناتیوها و پذیرش قطبی بودن جامعه حول دو راه حل اجتماعی چپ و راست است. هر حزب، سازمان، جریان و فردی که تحت عنوان “امروز فقط اتحاد”، “امروز فقط سرنگونی”، و برای برخی امروز فقط دریوزگی سیاسی، بخواهد به انکار جدال آلترناتیوها برسد و وحدت عمل تا مقطع سرنگونی را تبلیغ نماید، از نظر ما متعلق به کمپ بورژوازی است. تمام.
١٦ فوریه ٢٠٢٣