دربارﮤ اقدام تروریستی در راسک: جنبش اعتراضی، قربانی اصلی ترور جمعی از فعالان چپ و کمونیست جوان ایران
دربارﮤ اقدام تروریستی در راسک: جنبش اعتراضی، قربانی اصلی ترور
جمعی از فعالان چپ و کمونیست جوان ایران
روز شنبه ۲۵آذرماه، گروه «جیشالعدل» به پاسگاه نیروی انتظامی در راسک حملۀ مسلحانه کرد. براساس گزارشهای رسمی منتشرشده، در این درگیری دستکم یازده مأمور نیروی انتظامی کشته و چندین نفر زخمی شدند. واکنش جمهوری اسلامی به این حمله، با ماهیّت تروریستیاش، مانند همیشه بازداشتهای گسترده، سرعتبخشیدن به اعدامها و نظامیکردن منطقه بود. ازسویدیگر گرچه این اقدام تروریستی با همدلی عمومی همراه نشد، بخشی از نیروهای سیاسی «سکولار» در این فضا تلاش کردند با بهانهتراشیهایی مانند «مبارزه علیه تبعیض» و «تقابل با اشغالگری» این عمل را توجیه کنند یا بدتر از آن، به دفاعی جانانه بپردازند.
پیشاز هر سخن باید تصریح کنیم سیمایی که این خبر و اخبار مشابه از بلوچستان پدیدار میکند، تفاوتی ماهوی با تصویر یک سال گذشتۀ بلوچستان دارد. سالهای سال بر بستر تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی و مذهبی این منطقه با دیگر مناطق «ایران»، بازنمایی بلوچستان در گفتمان حکومتهای پهلوی و جمهوری اسلامی در راستای دیگریسازی، دیگریانگاری و حتّی «شیطانسازی» از بلوچ بوده است. نیروهایی نظیر «جیشالعدل» نیز با اقدامات خود در این سالها، همواره بخشی از این بازیِ بازنمایی بودهاند. برخی عوامل در آن تصویر حکومتساخته رخنه ایجاد کردند، ازجمله: اعتراضات بلوچستان در سالی که گذشت، برآمدن نیروهایی در این منطقه که گفتمانی اساساً متفاوت با اسلام سیاسی سلفی و نیروهای هویتگرای منطقه دارند و همچنین تقویت گفتمان همبستگی در بلوچستان با دیگر بخشها و مناطق ایران. امّا «ترور» و نیز تدارک گفتمانی آن، در زمین سیاست هویت و اسلام سلفی رادیکال، کوششهاییاند همسو با شکل بازنمایی حکومت از بلوچستان. قربانی اصلی این سیاست، بلوچستان و مبارزات نسل نوی بلوچستان است که در یک سال گذشته نیرو گرفت. مواجهۀ نیروهایی همچون «جیشالعدل» با جمهوری اسلامی، نه از جنس مواجهۀ ارادﮤ جمعی با حکومت، بلکه بهگونهای خلاف آن است.
بلوچستان و جنبش اعتراضی آن هرچند مهمترین، ولی تنها قربانی این حملۀ تروریستی و اقداماتی ازایندست نیستند. باوجود شکست اعتبار سیاسی حکومت و بحران عملکرد آن، سالهاست گفتمان «امنیت ملّی»، این وِرد زبان همزمان فرماندهان سپاه و چپ محورمقاومتی، یگانه عامل مشروعیّت عمومی برای جمهوری اسلامی است. جریان راست افراطی سلطنتی هم گزارههایی چون «خطر تجزیه» و امنیت را بیتالترجیع گفتمان خود کردهاند تا مجبور نباشند در مسائل اصلی و اساسی وارد بحث شوند و اظهارنظر کنند. حرکتهایی مانند حملۀ تروریستی در راسک، سوخت موتور این گفتمان ارتجاعی، حذفی و خطرناک است. با این گونه اقدامات، حکومت همواره میتواند همراه با سخنگفتن از خطر «سوریهای شدن»، راسک را با انگشت به همگان نشان دهد.
در واقع حمایت از فاجعه در فردای فاجعه، سیاستورزی در امتداد آسیبهای ناشی از حملۀ تروریستی راسک بود. برخی از نیروهایی سیاسی با بهانۀ «مقابله با اشغالگری» به توجیه ترور پرداختند که ازقضا گفتمانشان فرسنگها دورتر از «جیشالعدل» و همانند آنها است. این استدلال به آن بخش از اسناد حقوق بینالملل اشارﮤ ضمنی میکند که مقاومت ولو مسلحانه در برابر نیروی اشغالگر را مجاز میشمارد. بنابراین توجیهگران ترجیح میدهند بلوچستان یا هر بخش دیگری از ایران را اشغالشده بدانند. صرفنظر از ایرادهای حقوقی و تاریخی این استدلال سیاسی، بهکاربردن آن برای توجیه ترور نکتهای بااهمیّت است. چنین استدلالی در نهایت، راهسازی برای جنگ داخلی و البته «دخالت بشردوستانه» است و نیز نسبتی با خیر جمعی ندارد. این سیاست نه ضدتبعیض، که مولّد اَشکال بهمراتب سهمناکتری از تبعیض است.
نفرت از جمهوری اسلامی، مبارزه برای تغییر وضع موجود و همچنین تبعیض و سرکوب در بلوچستان، هیچکدام همسوبودن با اسلام سیاسی افراطی و در نهایت سناریوی سیاه سرمایهداری جهانی را توجیه نمیکنند. اشتباه در محاسبه و تحلیل، بارها نیروهای سکولار و مترقی منطقه را یکراست به آغوش اسلام سیاسی افراطی پرتاب کرده است. تکرار این اشتباه، بهویژه هنگامی فاجعهبار است که امکان پیدایش خطری بزرگ را بههمراه خود داشته باشد.
ضمن محکومکردن اقدام تروریستی در راسک و وقایعی ازایندست، آشکارا میگوییم که چنین کنشهایی و تقویت گفتمانیشان با مبارزه برای آزادی و برابری در ایران همراستا نیست. این کنشها ازسویی در جهت تقویت هژمونی حکومت و ازسویدیگر گشودن امکانهایی است برای رخداد جنگ، چه در شمایل داخلیاش و چه در ابعاد خارجی آن.
مبارزات حقطلبانۀ مردم بلوچستان به قیم، قهرمان و بزرگتر نیاز ندارد. این مبارزه در روند طبیعی خود، امکانهای سازمانگرانۀ خویش را ساخته است و در هر مرحله به پرسشهای پیش روی جنبش پاسخ میدهد. جریان سلفی «جیشالعدل» ادامۀ منطقی «جبهه النصره» و دیگر متّحدان آن است و چه در تاکتیک، چه در استراتژی و چه در آمال سیاسی خود با حیات سیاسی مردم بلوچستان نسبتی ندارد. همچنین به جمهوری اسلامی هشدار میدهیم که تبدیلکردن این اقدامات تروریستی به بهانهای برای تشدید سرکوب و خشونت، نخواهد توانست همسویی میان اقدامات تروریستی و گفتمان مبتنی بر تروریستانگاری بلوچ را بپوشاند.
جمعی از فعالان چپ و کمونیست جوان ایران